تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

درخت زندگی

بعد از مدتها یه کار کردم که دوست داشتم،رفتم موزه هنرهای معاصر وتو سالن سینما تک فیلم درخت زندگی رو دیدم.اونجا خیلی خوش گذشت.چون توی محیطی بودم که لیاقتش رو داشتم.دوتا هنرپیشه هم اومده بودن که اسماشون رو نمیدونستم.با یه مردی آشنا شدم که به نظرم همجنسگرا میومد و اصرار داشت که بعد از فیلم با هم بریم انقلاب،هر چقدر به مغزم فشار آوردم دیدم من که همجنسگرا نیستم و در صورت بودن هم این یارو از اون تیپا بود که نه دوست داشتم بکنمش نه دوست داشتم بهش بدم.لذا بعد از فیلم پیچوندمش و رفتم توالت.اونجا با یه زن میانسال هم آشنا شدم که بهم گفت من از دوستای فلانی هستم.فلانی یه زنیه که تو تئاتر صاحب نامه و من بهش گفتم علاقه ای به تئاتر ندارم.با هم راجع به فیلم حرف زدیم و دیدم که خیلی اطلاعات نداره.بعد از اتمام فیلم من داشتم یه تابلو رو میدیدم که یه دختری بهم گفت فیلم چطور بود؟و با هم کلی راجع به فیلم حرف زدیم.دختر با معلوماتی بود.نتونستم بهش حالی کنم که دوست دارم دوباره ببینمش.خداحافظی کرد و رفت.

در طی زمان بهم ثابت شده که من فقط برای زنای میانسال و مردای همجنسگرا جذابیت دارم.

نظرات 1 + ارسال نظر
حاج خانم پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:25 ب.ظ http://www.manohajim.blogsky.com


عااااالی بوووووووووووووود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد