یادمه زمانی که خیلی بچه بودم و تو یه شهر جنوبی زندگی میکردم یه داستانی رو شنیدم که هنوزم تو خاطرم مونده،اون وقتها شایع شده بود تو شهر که دو دختر جوون رفتن روی پل،کفشهاشون رو درآوردن و از روی پل پریدن پایین و داغون و له شدن و به طرز فجیعی مردن.
هنوزم این داستان تو ذهن منه و من با خودم فکر میکنم که اگر این شایعه صحت داشته چرا دخترای بیچاره کفشهاشون رو درآوردن؟
خو حتما نخواستن کفششون کثیف و خونی بشه
نگفتن دلیل مرگشون چی بوده؟
من که نبودم و ندیدم ولی میدونم مردم چی گفتن
امون از دست این مردم ، نمیشه دهن کثیفشونو بست
اصلا مثبت فکر کنیم میشه گفت عاشق بودن ولی خانواده حمایتش نکرده و مخالفت کردن و دست به خودکشی زدن
نمیدون والا،آخه وقتی قراره بمیرن چه فرقی میکنه که چه بلایی سر کفشهاشون بیاد.من خودم که تصمیم دارم بعد از مرگم بدنم رو بدم دانشکده پزشکی که هر بلایی مخیوان سرش بیارن.
و در نهایت هم یادم نمیاد چرا این کار رو کردن،آخه من اون موقع طفل معصومی بودم.