تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

روایتی از یک تراژدی

از دیروز که میدونستم باید امروز صبح زود بیدار بشم و برم یه جایی کن بدم،رفتم حموم و خودم رو خوشگل کردم که واسه کن دادن آماده بشم.

من تو زندگیم خیلی زیاد کن دادم و اصلا از گفتنش شرمسار نیستم،به خصوص زمانی که جوون تر و سفیدتر و خوشگل تر بودم زیاد کن میدادم.اما این کن که امروز صبح دادم با همه فرق داشت.پدرم رو در آورد بس که بهم فشار اومد.

خلاصه صبح خیلی زود بیدار شدم،حدود ساعت 5 و خوشگل کردم و رفتم جایی که قرار بود کن بدم،اونجا ازم موبایلم رو گرفتن و یه آقایی من رو برد توی یه اتاق تاریک و منو نشوند یه جایی،بعد از گذشت نیم ساعت دیگه استرسم رفت و خودم تشنه کن دادن بودم و هی با خودم میگفت کاش زودتر این کن رو بدم و خلاص شم دیگه.آخه کی تو این سن وسال کن میده؟ولی خوب گاهی اوقات آدم مجبور میشه واسه زندگی بهتر بره کن بده.خلاصه یه آقای پشمالو با قد بلند و تیپ مردونه اومد بهم گفت آماده کن دادن هستی منم گفتم آره،بعد بهم یه چیز کلفت داد،منم نزدیک به 70 دقیقه اون چیز کلفت تو دستم بود و دستمالیش میکردم.دستام دیگه عرق کرده بود،بعد نوبت یه آقای دیگه بود،اونم اومد یه چیز دیگه داد دستم،البته اون قبلی رو ازم گرفت.به خاطر کن دادن و فشار زیادی که روم بود،بهم یه بیسکوییت دادن.خلاصه شروع کردم به ور رفتن با دومی تا این که اونم تموم شده.در حین کن دادن کلی مرد جوون اونجا بود که هر از گاهی هم بهم نگاه میکردم،اما من عین خیالم نبود چون کن دادن واسم مثل آب خوردنه و ازش لذت میبرم.

بعد از حدود 160 دقیقه که دیگه کارمن تموم شد،بهشون گفتم میتونم برم،اونا هم بهم اجازه دادن که برم.منم بلند شدم یه کم شلوارم رو بالا کشیدم و اومدم خونه.اما از بس که نشسته کن دادم تمام پشتم درد میکنه.




پانوشت:کن=کنکور.

نظرات 5 + ارسال نظر
حاج خانم جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:51 ب.ظ http://www.manohajim.blogsky.com

کن چی دادین حالا؟

تجربی

مهدیه جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:31 ب.ظ

کلفت بود
زمان ما اینقدر که توضیح دادید کلفت نبودا

شانس داشتین پس

hypetia شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:44 ب.ظ http://zoghali.blogsky.com

یک : شنیدم خیلی خیلی وحشتناک بوده امسال کنکور اختصاصیا
دو : داشتم تا وسطاش سکته میکردم رسما تا پانوشت و دیدیم
سه : فک میکنم هنرمندان بود برای نشون دادن وحشت کنکور

مرسی دوست خوبم.من که نخونده بودم،نمیدونم حالا سخت بود یا آسون.
در مورد من چی فکر کردی؟ :d
جدا فکر میکنی هنرمندانه بود؟چه تعبیر دوست داشتنی و خوبی.

تازه وارد سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 04:04 ق.ظ

ااااااااااااااااااااااااااااااااااااح.مزخرف

واگویه جمعه 15 تیر‌ماه سال 1397 ساعت 07:56 ب.ظ

چرا دوست داری ذهن منحرف کنی و به سمت س‌.ک.س بکشونی؟

ببخشید

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد