توی این کار جدیدم،یه دختری هست که بر حسب وظیفه هر روز مجبورم ببینمش و باهاش حرف بزنم.این دختر نمونه کامل یه بیمار روانیه،بسیار عصبیه،همش دنبال دشمنیه،همش منتظر دعواست،مثل این لاتهای صد سال پیش فقط پاچه میگیره.من واقعا نمیدونم این دختر چه چیزایی تو زندگیش دیده یا چه بلاهایی تو زندگیش سرش اومده که اینجوری شده.
در خلوت شب ز حــق صـدا میآید
از عطر سحر بوی خدا میآید
با گوش دگر شنو به غوغای سکوت
کز مرغ شب ، آواز دعا میآید . . .
التماس دعای فرااااااااااوان.
با ما همراه شوید در کـافــه جــوانـی
www.cafejavani.com