تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

با دست پس میزنی،با پا پیش میکشی،دل دیوونه رو به آتیش میکشی.

این کار ما هم شده دردسر بزرگی واسمون.

ما رفتیم تو یه سازمان خصوصی با نزدیک هزار نفر پرسنل واسه یه شغل رده پایین درخواست دادیم و همون فرداش رفتیم سرکار.اولش که همه میگفتن پارتی تو کیه که اینقدر راحت اومدی و جذب سازمان شدی،حالا بیا و توضیح بده که والا بِلا پارتی ما فقط خدا بوده(ببین به کجا رسیدم که من اینو میگم)،بعد که همه فهمیدن بنده حقیر لیسانس کامپیوتر دارم مگه ول کن بودن این ملت که تو حیفی واسه این کار،که تو باید بری بخش اداری،تو باید بری قسمت کامپیوتر،باز هم بنده نه حرفی میزدم نه اصراری به تغییر داشتم،بعد ما رو بردن سر یه پروژه و هر روز از ساعت 7 صبح کار میکردم تا 10 شب به مدت 2 هفته،بعدش هم بدون هیچ پرسیدن نظری از من ،ما رو فرستادن قسمت IT یا همون کامپیوتر و فناوری اطلاعات و این حرفها و یهو دیدیم که ای دل غافل شدیم مسئول بخش و رئیس و این حرفها تو کمتر از یک ماه.حالا همون آدمها که میگفتن تو باید بری قسمت اداری یا کامپیوتری با من شدن دشمن،زیرآب من رو میزنن.من واقعا نمیدونم این ملت چه جورین.

نمیدونم والا من واسه زندگی کردن بین این مردم آفریده نشدم.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد