تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

خدایا بصیرمان گردان تا راه را گم نکنیم.

عصری اومدیم خونه،مادر گرامی رفتن مسافرت و بنده حقیر تنها بودم که سیما زنگ زد،یه همکار قدیمی بود و گفت نزدیک به 100 میلیون پول دستش رسیده و یه ماشین پژو407 خریده و بقیه اش تو بانکه.منم تا تونستم بهش تز اقتصادی دادم که این 100 میلیون رو برو خونه بخر و خودت رو راحت کن از مستاجری،بعد بهم گفت که شوهر میخواد و خیلی تنهاست و من بهش گفتم کسخلی اگه شوهر بکنی.برو خونه بخر تو اندیشه یا مارلیک واسه خودت زندگی بکن.سری که درد نمیکنه رو دستمال نمیبندن.


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد