تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

مرگ از رگ گردن به شما بندگان نزدیک تر است.

الان یه آشنایی اومده پیشمون که با هواپیما رسیده و  داره تعریف میکنه که تو مسیر هواپیما هی بالا پایین شده و همه زن ها گریه کردن و مردها سرشون رو گرفتن پایین و ترسیدن.یاد خودم افتادم که تو خدمت سربازی اکثر بچه ها شب ها و تو اردوگاه گریه میکردن.منم به خاطر یه مریضی تخمی و حساسیت و فشار هوا و اکسیژن تخمی هی از دماغ و دهنم خون میومد.یه شب که تو چادر بودیم اون یارو  همچادریم گریه کرد و منم با لگد زدم تو سرش و در حالی که تو دهن و دماغم پر خون بود بهش گفتم خار کسته عوضی خفه شو میخوام بخوابم.اگه قرار باشه بمیریم هیچ نیروی نمیتونه جلوش رو بگیره پس نباید تا زنده هستیم از مرگ بترسیم.

نظرات 1 + ارسال نظر
مدیکو جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:59 ب.ظ

من ایمان دارم تو توی زندگی قبلی یه همجنسباز یا طلبه یا سخنور بودی تو یونان باستان ،یکی از اینا قبلی بودی یکی قبل تٓری، بهر ترتیبی.
جدی منو به فکرکردن وامیداری
نه فکر بد،اصلا
خیلی جالبه نوشته هات
کاش هیچوقت آرشیوت تموم نشه

کاش بمونی تو دنیای من که رو ساحلش دنبالتم

ولی من به زندگی قبلی اعتقادی ندارم مدیکو جان
کاش هیچ وقت زندگی تموم نشه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد