من تو زندگیم خیلی آدم خوش شانسی هستم.البته خودم هم همیشه مثل خر کار کردم و جون کندم.بگذریم.منظور من کار نیست.میخوام به دوره نوجوونیم اشاره کنم.
من خیلی خوش شانس بودم که تو اون دوره به گا نرفتم.خیلی از کسایی که میشناختم تو اون دوره از بس که با بزرگترهای خودشون رفاقت میکردن.ازشون سوءاستفاده جنسی میشد.خیلی ها رو مشناختم که تو همون دوره معتاد شدن.بعضی ها ترک تحصیل کردن و شاگرد مکانیک و بنا شدن،چند نفری هم اُور دوز کردن و مُردن.بعضی ها زود بهشون زن دادن و صاحب بچه شدن و غرق زندگی و مشکلاتش شدن و از زندگیشون هیچی نفهمیدن.منم هیچ پُخی نشدم.اما خوب جای شُکرش باقیه که هیچ کدوم از این بلاها سرم نیومد.
با اکثر حرفات موافقم غیر از یک قسمت: "شاگرد مکانیک و بنا شدن"
من خودم آرزوم بود و هست که یه مکانیکی برای خودم داشته باشم، این رو از ته دلم میگم ولی حیف که دانش این کار رو ندارم وگرنه کاری نیست که شرمم بیاد بگم.