چند روز پیش توی سازمان یه اتفاقی افتاد که ناگهان یاد پدرم افتادم.داشتم با یه خانمی در مورد یه موضوع کاری صحبت میکردم.و اون خانم فاصله معمولی که باید بین دو همکار باشه رو در نظر نمیگرفت و خیلی به من نزدیک شده بود.خیلی آرایش تمیزی داشت و مرتب بود.اما واقعا بدنش بو میداد،به شکل آزار دهنده و غیرقالب تحملی بدنش بوی عرق میداد.به طوری که داشتم بیهوش میشدم.اون موقع بود که یاد حرف پدرم افتادم که سالها پیش زمانی که من بچه بودم یه بار به مادرم گفت اگه میخوای بدونی زنی تمیزه به صورتش نگاه نکن به قوزک پاش نگاه کن و اگه میخوای بدونی توی یه خونه یه خانم کدبانو و مرتب هست.به خونه نگاه نکن به زیر فرش ها نگاه کن.
طلا باید گرفت حرفشونو