تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

خداحافظ تابستان

تو آخرین دقایق تابستون سال 92 هستم.وقتش رسیده تا به طور  صادقانه ای آنالیزی داشته باشم از این تابستون که چه کارای مثبتی انجام دادم و چطور بود.یه چیزی تو مایه های "تابستان خود را چطور سپری کردید".

تیر ماه بیکار بودم.یعنی بیکار نبودم.واسه خودم آزاد کار میکردم که البته درآمدش هم خوب بود.اما بیمه نبودم.کلاسم رو تموم کردم.پول رهن خونه رو دادم به مستاجر و یه مستاجر جدید پیدا کردم و از رفتن به سرزمین مادری نجات پیدا کردم.پون تحمل گرما رو ندارم.با مدرکی که گرفته بودم.به لطف تلفن فندق رفتم به سازمان و استخدام شدم و یه جهش غیر منتطره و ارتقای حسابی پیدا کردم اونجا.در زمینه مالی بسیار موفق بودم.

هر چی تو کار پیدا کردن و پول درآوردن و خرحمالی وجون کندن موفق عمل کردم تو این تابستون،در زمینه روابطم ضعیف بودم.با فندق دوست شدم که همش به من فحش میداد و منو اذیت میکرد و به من میگفت عقده ای بیشعور،فقط به خاطر این که واسش ساعت 500 تومنی نخریدم و جواب مسیجهاش رو دیر میدادم.با یه دختری آشنا شدم که درنهایت متوجه شدم پسره!!!! و از همه بدتر رابطه ایم با گلی به هم خورد.دوستیمون تو بهار شروع شده بود اگه اشتباه نکنم اوایل اردیبهشت بود.

من حیث المجموع تابستون خوبی بود.امیدوارم پاییز واسم خوش یمن باشه.


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد