تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

کاش اینجا بودی.گل من،جان من،جوهر من،جای تو خالیست

خوب،کلی حرف نوشتم و کلی پست دادم بیرون و کلی باخودم حال کردم که چه نویسنده خوبی هستم.دیگه بهتره برم خفه خون بگیرم و برم بتمرگم.فردا یه روز جدید در پیش دارم.روز اول پاییز.روزایی که به امید بارون میشینم و منتظر چیزای خوب هستم.

دلم میخواد هوا سرد بشه،برم یه پالتو بخرم و تو خیابون ولی عصر قدم بزنم و نم نم بارون بیاد و به برگها و درختها نگاه کنم.


نظرات 1 + ارسال نظر
نازگل دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:12 ق.ظ

منم داغ داغ خوندم
یعنی منم برم و .....
روزگاری منم برای آرامش این خیابونو قدم میزدم
حالا از سر اجبار
یه حس تنفر دارم دیگه
هعی روزگار...

نه.من هیچ منظور خاصی نداشتم.بیخودی برداشت نکن.
مرسی که به من سر میزنی همیشه ونظر میزاری دوست خوبم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد