تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

روزی که خوب گذشت.

چقدر امروز خوش گذشت.خیلی خوب بود.

بعد از چند سال.مرتضی رو دیدم.کسی که منو با سینما آشنا کرد و نقش مهمی در شکل گیری سلیقه من داشت.همراهش یه دوست دیگه هم بود به اسم مهدی.اینا همدوره ای های دانشگاهم بودن.مرتضی اومده بود تهران واسه یه ماموریت کاری که قرار گذاشتیم و ساعت 3 همدیگه رو دم مترو قلهک دیدیم و مهدی ماشین داشت و رفتیم پارک قیطریه و کلی حرف زدیم و خوب بود و بعدشم رفتیم بوستان گفتگو و اونجا تو "پدر خوب" لازانیا و سیب زمینی تنوری خوردیم و من طبق معمول اونقدر اینا رو خندوندم که فکر کنم تا چند ماه شارژ باشن.خیلی خوش گذشت و خیلی وراجی کردیم و حرف زدیم.مرتضی هم یه نرم افزاری داشت که به محض عکس گرفتن عکس ها میرفتن تو فیسبوک.جل الخالق.چقدر هم عکسها خوب شدن و من خوب افتادم تو عکس ها.خودم هم فکر نمیکردم این قدر خوش عکس باشم.اونا تا تونستن هی منو دکتر صدا کردن و میگفتن شبیه دکترایی و این حرفها و غافل از این بودن که .... بگذریم.

بعد من تقاطع توحید-آزادی پیاده شدم و سوار بی آر تی شدم و جلوم یه زنِ خیلی خیلی باحجاب بود که چشمهاش یکیشون مشرق بود،یکیشون مغرب.استغفرالله،مسخره نکن آدمها رو عوضی.بعد اون زنِ همین طور به من نگاه میکرد و لبخند میزدو من پخمه اولش نفهمیدم.بعدا که فهمیدم کمی جا خوردم و گیج شدم و بالاخره تموم شد و پیاده شدم.

من حیث المجموع خوب بود.

نظرات 1 + ارسال نظر
hypetia جمعه 12 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:48 ب.ظ http://zoghali.blogsky.com

چه خووب
اسم اپلیکیشن و یادت هس ؟

یکیشون اسمش بود "بافر"اون یکی یادم نیست.یکیشون هم "اینستاگرام" بود.وقتی عکس میگرفت مستقیم میرفت به توییتر و فیسبوکش.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد