تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

دوستیها همیشه سوژه قصه هاست،نیاز قلبی آدمهاست.

لپ تاپ روی پامِ و هدفون تو پوشم و بیژن موسوی داره ترانه زمین رو تو مغزم میخونه که چقدر هم خوب میخونه،و روبه روی من تلویزیون داره یه سریال ترکی پخش میکنه که زنای خوشگلی توش بازی میکنن.و به این فکر میکنم که چرا بعضی از آدمها به راحتی میتونن هر حرفی رو که به ذهنشون میاد خیلی راحت بزنن و اصلا هم طرف مقابل رو در نظر نگیرن.درستِ که آدم باید حرفش رو بزنه،اما این که حرفت رو بزنی با این که وقیح باشی و هر چی تو ذهنت میگذره رو به زبون بیاری خیلی فرق میکنه.بعضی از آدمها هستن که لیاقت دوست داشته شدن رو ندارن و من چقدر متعجب هستم از این قضیه.وقتی رفتارها و حرفهاشون رو میبینم.

یه چند شبکه افغانی رو ماهواره یاه ست هست که سریال ترکی پخش میکنه و روی سر وسینه و پروپاچه زنها شطرنجی میزاره که تار بشن.اما وقتی پای سریال میشینی میبینی که هیچی نیست جز این که مشت نانجیب و خانم باز و هرزه تو اون سریال هستن و بلااستثنا همه زنها از روابط نامشروع باردار هستن.

امروز همکارهام تعریف میکردن که چند وقتی میشه هیچ کدومشون راحت نمیخوابه و تا صبح مشوش هستن و بیتاب.یکیشون هم گفت که منی که شب تا صبح بیدار نمیشدم الان چند شبِ که نصف شب بیدار میشم و میرم توالت.نمیدونم بهش گفتم یا نه؟اما در واقع کلیه سالم به این میگن.اگر شما هم نصفه شب یک بار بیدار میشین و میرین توالت بدونید که کلیه سالمی دارین.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد