تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

هرچه منطق نادرست‌تر باشد نتایجی که از آن برمی‌خیزد دلکش‌تر است.

نمیدونم چی شده همه مریض شدن،تو خونه ما که همه مریض شدن،من،مادرم و خواهرم.خواهرم هم یه تز عجیب داره و میگه چون سه روز پیش سوار تاکسی شدم و شیشه تاکسی پایین بود من الان مریض شدم.منم که به طور تناوبی و سینوسی شده حال جسمیم.یعنی صبح که از خواب بیدار میشم حالم خوبه و هر چی به ظهر نزدیکتر میشیم من بدتر میشم و از ظهر تا عصر حالت کرخت پیدا میکنم.و عصر چند ساعتی خوبم تا سر شب و شب دوباره حالم بد میشه.مریضی تخمی که میگن همینِ.

یه شبکه هست به اسم میفا رو جهت یاه ست که مرتب ترانه میزاره.سر شام داشتم آبگوشت میخوردم که ترانه مادمازل رو پخش کرد.من قبلا گفته بودم،الان هم میگم.واقعا این دختر رو دوست دارم،عجیب دوستش دارم.هم خوشگله،هم خوش صداست،هم سبکسر نیست.همه چیزش نرمال و خوبه.منم همیشه تو پیج فیسبوکش واسش مینویسم دوستت دارم.کاش اگر روزی میخواستم ازدواج کنم با یه همچین دختری ازدواج کنم.

نکته بعدی در مورد خواننده خوبیه که تازگی ها ترانه هاش رو زیاد گوش میدم و کسی نیست جز همون اژدری.با یه مقدمه میرم سر اصل موضوع.من از زمانی که خودم رو میشناسم با موسیقی های خارجی بزرگ شدم.از مایکل جکسون و ساندرا و فردی کوئین تا انریکه و N-sync و ریکی مارتین و اینا.و صد البته خواننده ها و گروه های راکی مثل u2,Police،و تا الان هم که یه طیف گسترده هستن از ایرانی بگیر تا خارجی.اما واکنش عموم مردم در مورد موسیقی راک گرفتن موضع بسیار محافظه کارانه هست.

اما کاری که هومن اژدری کرده به نظر من این بوده که نوعی از موسیقی راک رو تهیه کرده که بسیار مردم پسندِ.از ژست های روشنفکرانه و حرفهای قلمبه دوری کرده.شعرهاش ساده و پر از معنی و تماما در مورد روابط این روزهای مردم و جووناست.از روابط و عشق های بیمارگونه تا محدودیت ها.به نظر من کارش قابل تقدیر هست.به طور حتم اگر کنسرتی بزاره من میرم.

کاری رو که هومن اژدری با موسیقی راک کرد به نظرم یاس هم با موسیقی رپ کرد.سالها بود که رپر های زیرزمینی زیادی وجود داشتن اما عامه مردم با این نوع از موسیقی به هیچ وجه ارتباط برقرار نمیکردن و کسی مثل یاس اومد که ترانه هاش رو تمام مردم و از هر سن و تیپی دوست دارن.به نظر من این جور هنرمندها بسیار قابل احترام هستن.نمونه بعدی در موسیقی سنتی و کلاسیک ایرانی همایون شجریان و سالار عقیلی هستن.موسیقی سنتی ما کم کم داشت فراموش میشد و اهمیت کمتری به خصوص تو نسل جوون ما داشت اما همایون شجریان و سالار عقیلی خون تازه ای به رگ های موسیقی سنتی دادن و الان خیلی از جوون ها از جمله خود من از طرفدارهاشون هستن.

اما در زمینه سینمای داخلی من خودم هنوز کسی رو ندیدم که هم بتونه یه فیلم هنری بسازه که هم فروشش تو گیشه خوب باشه.البته شاید به این علت باشه که من زیاد سینمای ایران رو دنبال نمیکنم.اما چند سال پیش یه فیلم از اصغر فرهادی دیدم به اسم "چهارشنبه سوری" که موضوعی کاملا اجتماعی داشت و خیلی خوش ساخت بود و فکر کنم که تو گیشه هم موفق بود.

اما تو فیلمهای خارجی به خصوص مدل هالیوودیش که من دنبالش میکنم هستن آدمهایی که فیلمهایی میسازن که علاوه بر انتقال مفاهیم انسانی،روانشناسانه ،واکاوی و موشکافی معضلات اجتماعی تونستن به فروش خوبی هم تو گیشه دست پیدا کنن.مثال های زیادی هست.اما من به چند مورد اشاره میکنم که خودم بیشتر از همه دوستشون دارم.نمونه اول اسکورسیزی هست که تو تمام فیلمهاش دغدغه ها و سرگردانی های مذهبی و آموزه های کاتولیکی به چشم میخوره.نمونه بعدی دیوید فینچر هست که فیلمهایی که میسازه بسیار روانشناسانه و پر معنا هستن،علاوه بر این که فروش خوبی هم تو گیشه دارن،نمونه بعدی هم کریستوفرنولان هست که رفته به رفته فیلمهاش پرفروش تر میشن و شاهد لایه های بیشتری از معنا در فیلمهاش هستیم.


نظرات 1 + ارسال نظر
hypetia چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:19 ب.ظ http://zoghali.blogsky.com

lمن چهارشنبه سوری و سوم راهنمایی توی سینما دیدم ، اونجا عاشق سینما شدم ، اصن دیوونه شدم ، بعد هیچکسی این فیلم ندیده بود نمیدونم چرا ، خوشحالم تو دیدی :دی

منم خوشحالم که تو همیشه به من سر میزنی.کاش همه به خوبی تو بودن.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد