من تو این وبلاگ همیشه مسائلی رو نوشتم که به طور روزمره باهاشون در ارتباط هستم.
اوایل فقط از مشکلات و بیکاری و بدبختی مینوشتم چون واقعا بدبخت بودم.بعد به تهران اومدم و ورق زندگیم برگشت.کار خوب پیدا کردم،و در مورد مسائلی صحبت کردم که مرتبط با کار و زندگی بود.و واسه مدتها در مورد روابط دوستانه و این چیزا نوشتم.همیشه سعی کردم که صادقانه بنویسم و از نوشتن دو هدف داشتم.یکی این که اگه چیزی رو میدونم دوستانه به دیگران هم منتقل کنم.و دوم این که یادم بمونه که تو زندگی کی بودم و به کجا دارم میرم.
حالا که ازدواج کردم،میخوام در مورد ازدواج و مسائل مربوط به اون بنویسم.اما نه به شکل معمول و رایج و لوسی که تو اغلب وبلاگها میبینیم و هی همسری و شوهری و این جور چرت پرتای خاله زنکی هست.بلکه رک و راست و بی پرده به شکل معمول و همیشگی.
میدونید وقتی ازدواج میکنید دیگه آدم سابق نیستید،باید از خیلی چیزها بگذرید که بنده حقیر فدوی امت هم به نوبه خودم مجبور شدم از سیگار که عاشقانه دوستش دارم بگذرم.
میگم یه موقع فکر نکنی قضولیه ها
ولی بگو با همسرت کجا آشنا شدی
نه.اصلا همچین فکری نمیکنم.
ما خیلی سنتی ازدواج کردیم و هیچ شناختی از هم نداشتیم و به هم معرفی شدیم.
همکار هستیم و یه جا کار میکنیم.منتهای مراتب تو این یک سال و چند ماهی که من اینجا که هستم کار میکنم دو یا سه بار بیشتر ندیدمش.
سلام، تراویس
به این اهنگ علاقه خاصی دارم و یادآور یه چیز خاصه واسم...
آدرس وبلاگ رو به هیچکس ندادم جز یک نفر که با او هم هیچ تعارفی ندارم...
و دنبال دوس دختر هم نیستم اگه اینطور می بود فضای چت روم ها رو انتخاب میکردم!
واسه این مینویسم که تفکرات الانم و حس و حالم رو در آینده فراموش نکنم، میخوام بعدا ببینم چه مسیر فکری و احوالی رو طی کردم...
راجع به نماز خوندن هم ؛
نمیگم آدم مذهبی هستم و این حرفا
اما اگر تلقین هست و اگر هر چیز دیگر هر بار که نماز خواندن رو کنار گذاشتم، اعمال و اقوال خوبی پیدا نکردم... نماز به مثابه یک خط قرمز و تابلو ایستی بوده واسه من!
و در مورد عکس هم، اگه نباشه فک میکنم یه چیز اون گوشه کمه،بدنبال یه عکس از ونگوکم همون که یک مرد در کنار پل ایستاده.... هر وقت پیدایش کردن حتمی عوضش خواهم کرد...!
بابت نظرت هم ممنون، امیدوارم باز هم بیایی!
امیدوارم زندگیتون همیشه شاد باشه
حالا ما شدیم تراویس قلابی ، تراویس چینی !!
راستی الان که ازدواج کردی آدرس وبلاگت رو به خانومتون
دادی؟!؟ ... یعنی جرئتش رو داری ؟
آدرس وبلاگ رو به هیچ کس نمیدم و نخواهم داد.وبلاگهایی از این دست اگر لو برن،به هیچ دردی نمیخورن دیگه
عججججججججججججججججججججججب! مبارک باشید!
اگه اهل کافه رفتنی میتونی با بانو بیای کافه ی ما و به عنوان شادباش مهمون من باشین! من خیلی خفنم! :دی
مرسی از لطفت دوست خوبم.
مبارکه
فدات
این چقدر خوب بود.