تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

خوشبختی پرنده کوچکی است.

تنها دفعه ای که با سین چشم سبز خوش بودم و خوشبخت و از ته دل خندیدم شهریور پارسال بود،زمانی که برای آزمایش ازدواج رفتیم آزمایشگاه توی تجریش.بعدش هم آش خوردیم.بعدش هم رفتیم و بستنی قیفی خوردیم.

نظرات 12 + ارسال نظر
فاطمه پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 08:52 ب.ظ

تنها دفعه؟!!!! بی انصافی نکن.

س.س پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:09 ب.ظ

بانظر فاطمه موافقم
با تموم این حرفا فکر می کنم هم شما سین چشم سبز رو دوست دارین هم اون شما رو
فقط کمی افتادید رو دنده ی لج و لجبازی
زندگی خیلی کوتاه تر از اونه که به خاطرش هم خودتون و هم بقیه رو ناراحت کنید
امیدوارم روزای خوب شما و همسرتون هر چی زودتر برسه:))

آنا پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:57 ب.ظ

امیدوارم به آرامش برسید،فقط باید بخواید...

لِیدی :) جمعه 6 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 12:24 ق.ظ http://ladynotes.blog.ir/

خب بالاخره داشتی اون دختر چشم سبز سفید رو به دست میاوردی

حتما خانومت گلستانی هم هست که فکر میکنه از دماغ فیل افتاده چندتاشو ماهم داریم طرفامون همچی که شوهرکردن طرفو تو دستشون میگیرن
البته شایدم گلستانی نباشه چون سفیده :دی

حالا گلستانی ها حمله نکنن صلوات

ف، م جمعه 6 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 09:27 ق.ظ http://crisises.persianblog.ir

سلام
حالت رو خودت به تر می دونی، ولی یه پیشنهاد:
وقتایی که خیلی سرخوشی، یا حتی یکمی خوشی، یا یه ذره احساس خوش بختی می کنی، حالا به خاطر هر چی، اون وقتا بنویس. دقیق و شفاف اون چیزی یا اون حسی یا اون فکری یا اون اتفاقی که باعث خوشیت می شه رو بنویس... بعد وقتایی که اوضاع خیلی گنده، بخون اون متنا... باعث تعادل فکرت می شه و تمرکز روی اوضاع خیلی بدی که توشی رو تا حدی به هم می زنه...
آدم تو اوضاع خیلی خوب یا خیلی بد اغراق می کنه. کسیو می شناسم که زندگیش جهنم واقعی بود. تو همون دو سه سال اول دو مرتبه جدی تا طلاق پیش رفتن... ولی الان نه ساله که دارن زندگی می کنن. این یعنی تو اوج ناراحتی نباید تصمیم گرفت. شاید که نه، حتما وقتی دو تا غریبه تازه یک ساله با همند، انواع و اقسام تعارض ها و تضادها رو به تجربه می کنن. به "دیگری"ای که کنارت هست با لطف و گذشت نگاه کن و قدر زندگیتو بدون...
عذرخواهی که شبیه منبر رفتن شد حرفام ؛)

مهشید جمعه 6 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 01:27 ب.ظ

سین چشم سبز مازندرانیه

من کلا خیلی کم شمالی هارو دوس دارم.....

تازه وارد جمعه 6 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 02:01 ب.ظ

آش. فقققققط آش سبزی شیراز. اونم کله صبح
نه هیچ زمان دیگه ای
میگما آش خوردین بعدش بستنی دل درد نگرفتین. همه چی رو نباید قرو قاطی خورد

آنا جمعه 6 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 02:30 ب.ظ

مازندرانییییییی
یا ابوالفضلللللللللل
اینی ک لیدی گفت درباره رشتی ها خیلیییی شدید صدق میکنه
حیف پسر جنوبیمون
مردای جنوبی فوق العادن حتی شیرازیا ک انقد خرف پشتشونه،دارم ک میگمممم

تازه وارد جمعه 6 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 03:30 ب.ظ

کی گفته پشت سر شیرازیا حرفه؟
هرکی گفته واسه خودش گفته.

پرستو جمعه 6 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 10:26 ب.ظ http://the0emigrant0shorebird.blogsky.com/

یه سال نیس ازدواج کردی اون وقت انقدر زندگیت تلخ شده؟

نهال شنبه 7 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:41 ق.ظ

آقا یه سوال اسهال نشدین ؟
آش رو بستنی نمیسازه واقعا :))

Mohamad شنبه 14 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 08:39 ق.ظ

امیدوارم همیشه شاد و خوشبخت باشی
بهر حال بعضی خاطره ها خیلی شیرین و دلچسب هستند ولی نباید باعث بشن بقیه خاطره‌ها رو کم رنگ کنه
بازم از این خوشبختی ها بساز، برید بیرون و از همدیگه لذت ببرید
عمر گران میگذرد خواهی نخواهی
سعی در آن کن نرود رو به تباهی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد