من موندم چرا کسی دیگه فحش نمیده به من و انتقاد نمیکنه؟من تایید و تعریف نمیخوام.از من انتقاد کنید و در موردم بدگویی بکنید و منو و نوشته های کثیفم رو تمجید و تعریف نکنید.
تراویس بیکل
پنجشنبه 3 دیماه سال 1394 ساعت 01:45 ق.ظ
خیلی وقتا ک میخونمت یاد اون صحنه از فیلم بی پولی می افتم ک بهرام رادان تو اتوبوسه اونوقت پیرزنه شروع میکنه نصیحت کردنش بهش میگه کمتر دروغ بگو ... بازنتم مهربون باش.... همش یاد چهره مظلوم بهرام رادان می افتم تو اونجا.
اها راستی میدونی من از بین چشم های رنگی همیشه سبز ترجیح میدادم تا اینکه با ی چشم سبزی برخورد کردم ک باعث شد برام بی اهمیت بشه الان فقط چشمای قهوه ایی تیره و مشکی دوس دارم چشمای رنگی رو انگار ک نتونم بخونم نتونم بفهمشون.
تکراری شدی جذابیتی نداری همه از بدی خیلی زود خسته میشن این خوبیه که همیشه جذابه چون به روح آدما صفا میده حالا فهمیدی چرا؟ همه ترجیح میدن تاییدت کنن و رد بشن یه جورایی دارن بهت میگن خفه شو
تو داری واقعیت های زندگیت رو مینویسی من به عنوان یه خواننده میتونم نصیحتت کنم که خیانت نکن، مشروب نخور، با زنت مهربون باش، نماز بخون ولی تو که بچه نیستی خوب و بد رو تشخیص ندی اگه چند بار بهت بگم فلان کار رو نکن ولی تو دوست داشته باشی انجام بدی دیگه حرفای من پیش تو بی ارزش میشن تراویس مهم نیست که نوشته منو نشون بدی یا ندی ولی حداقل یه سر به وبلاگ من بزن من خیلی چیزها از تو یاد گرفتم و خیلی تغییرات زندگیم رو مدیون تو هستم
از من یاد گرفتی؟؟؟کوتاه بیا بابا.من کی هستم مگه؟؟؟
تازه وارد
پنجشنبه 3 دیماه سال 1394 ساعت 06:56 ب.ظ
و تراویس ... بــــــــــــــــــــــــــــــــاز دیوانه می شود
من هیچ وقت نه میخوام نصیحتت کنم نه تاییدت کنم.چون نصیحت شنفتن که کلا به قول یه استادی کار بسی مزخرفیه که خود منم تحملشو ندارم.تایید کردن الکی هم که آدم و میکنه شبیه یه حیوان دوست داشتنی که همه میدونن منظورم چیه:دی کلا به نظرم من به عنوان یه کسی که فقط نوشته هاتو خونده و از نزدیک تو رو نمیشناسه حق ندارم تو رو قضاوت کنم.اولا چون 100% تمام اتفاقات زندگیتو نمیدونم.دوما من که جای تو نیستم تا بتونم حس و حالتو درک کنم و قضاوتت کنم،شاید خود من اگه یه پسر بودم و جای تو به مراتب شیطون تر بودم،کسی چه میدونه:((((سوما اصلا چه اصراریه حالا بیایم دو روز دنیا هی بهم گیر بدیم و سعی کنیم بقیه رو اخلاقشونو عوض کنیم.به نظر من تفاوتاست که آدما رو جذاب میکنه.من نمیخوام کسی و به هر دلیلی عوض کنم و ترجیح میدم با تمام خصوصیات خوب و بد همه کنار بیام. ختم کلام: تراویس تو تو کارتو ادامه بده.رورراست بنویس.وگرنه من میدونم و تو.گفته باشم)با لحن تهدید گونه بخون خط آخرشو )
چقد خوبه که تو این بی خوابی من تو هستی که بنویسی
خب من که گفتم دیگه نوشته هات رو دوست ندارم!
خیلی وقتا ک میخونمت یاد اون صحنه از فیلم بی پولی
می افتم ک بهرام رادان تو اتوبوسه
اونوقت پیرزنه شروع میکنه نصیحت کردنش
بهش میگه کمتر دروغ بگو ... بازنتم مهربون باش....
همش یاد چهره مظلوم بهرام رادان می افتم تو اونجا.
اها راستی میدونی من از بین چشم های رنگی همیشه سبز
ترجیح میدادم
تا اینکه با ی چشم سبزی برخورد کردم ک باعث شد برام بی اهمیت بشه
الان فقط چشمای قهوه ایی تیره و مشکی دوس دارم
چشمای رنگی رو انگار ک نتونم بخونم
نتونم بفهمشون.
شاید بخاطر اینه ک نوشته هات قابل لمسن اونقد مث تو زیادن ک دیگ فحش دادن مث تف سربالاس .....
ی سوال بپرسم ...بعد اینکه ب زنت خیانت میکنی اون لحظه چ حسی داری ...واضح بگو
تکراری شدی
جذابیتی نداری
همه از بدی خیلی زود خسته میشن
این خوبیه که همیشه جذابه چون به روح آدما صفا میده
حالا فهمیدی چرا؟
همه ترجیح میدن تاییدت کنن و رد بشن
یه جورایی دارن بهت میگن خفه شو
من اون هدیه که بهت پیام داد نیستم.
اما عالی بود هدیه.عالیییییییی،حرف اکثرمونه
خیلی ممنون
تو داری واقعیت های زندگیت رو مینویسی
من به عنوان یه خواننده میتونم نصیحتت کنم که خیانت نکن، مشروب نخور، با زنت مهربون باش، نماز بخون
ولی تو که بچه نیستی خوب و بد رو تشخیص ندی
اگه چند بار بهت بگم فلان کار رو نکن ولی تو دوست داشته باشی انجام بدی دیگه حرفای من پیش تو بی ارزش میشن
تراویس مهم نیست که نوشته منو نشون بدی یا ندی
ولی حداقل یه سر به وبلاگ من بزن
من خیلی چیزها از تو یاد گرفتم و خیلی تغییرات زندگیم رو مدیون تو هستم
از من یاد گرفتی؟؟؟کوتاه بیا بابا.من کی هستم مگه؟؟؟
و تراویس ...
بــــــــــــــــــــــــــــــــاز دیوانه می شود
به لقمان گفتن ادب از که آموختی؟گفت از بی ادبان.
شاید اینه منظور محمد.
سیاه سوخته ...کم ظرفیت بعد جغیم هستی دیگ اینکه هیز و دله ای
انقدر عوض شدی تراویس
که گاهی فکر میکنم هکت کردن و این یکی دیگه ست که داره جای تو مینویسه .
من نخواستم که تراویس رو بی ادب خطاب کنم
اون ور کامنت زدم گفتم کاش مردم یاد بگیرن جای بقیه قضاوت نکننآآآآآ اینجا ته همون حرفمه!
سعی نکن این جماعت عوض نمیشن میگی نه صب کن دوتا نوشته بعدیت ببین :دی
من هیچ وقت نه میخوام نصیحتت کنم نه تاییدت کنم.چون نصیحت شنفتن که کلا به قول یه استادی کار بسی مزخرفیه که خود منم تحملشو ندارم.تایید کردن الکی هم که آدم و میکنه شبیه یه حیوان دوست داشتنی که همه میدونن منظورم چیه:دی کلا به نظرم من به عنوان یه کسی که فقط نوشته هاتو خونده و از نزدیک تو رو نمیشناسه حق ندارم تو رو قضاوت کنم.اولا چون 100% تمام اتفاقات زندگیتو نمیدونم.دوما من که جای تو نیستم تا بتونم حس و حالتو درک کنم و قضاوتت کنم،شاید خود من اگه یه پسر بودم و جای تو به مراتب شیطون تر بودم،کسی چه میدونه:((((سوما اصلا چه اصراریه حالا بیایم دو روز دنیا هی بهم گیر بدیم و سعی کنیم بقیه رو اخلاقشونو عوض کنیم.به نظر من تفاوتاست که آدما رو جذاب میکنه.من نمیخوام کسی و به هر دلیلی عوض کنم و ترجیح میدم با تمام خصوصیات خوب و بد همه کنار بیام.
ختم کلام: تراویس تو تو کارتو ادامه بده.رورراست بنویس.وگرنه من میدونم و تو.گفته باشم)با لحن تهدید گونه بخون خط آخرشو )
خیلی تو مهربون و دوست داشتنی هستی آویشن عزیزم
نه بابا همچین تحفه ای هم نیستم هه هه هه
خیلی هم خوبی الماس درخشانم
خب شما واقعا 94 سالتونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من این شانسو دارم یعنی که با کهن ترین وبلاگ نویس آشنا شم!؟!؟!؟!؟!؟
نه.30 سال دارم