سخن اول:خونه تنها بودم حسابی مست کردم و با ترانه ماه پیشونی و کجایی از چاووشی یه دل سیر گریه کردم و بعدش از خودم خجالت کشیدم.
سخن دوم:من الان تو سنی هستم که دقیقا میانه زندگیم هستم.مگه قراره بیشتر از شصت سال زندگی کرد؟
سخن سوم:
سخن چهارم:چقدر این بارون رو دوست دارم.
سخن پنجم:خبر خاصی تو زندگیم نیست این روزها.
سخن ششم:به آلبوم خانوادگیمون نگاه میکنم،پدرم در سن من عاقله مردی هست با سه فرزند و من هنوز تفکرات کودکانه و ظاهری بچه گانه دارم.
سخن هفتم:به همه گنده گوزیهام در مورد زندگی متاهلی میخندم و به خودم میگم من چقدر احمق هستم.
سخن هشتم:امروز با یه دختر غریبه مسیرکوتاهی رو پیاده رفتیم و وقتی میخواستیم به هم شماره بدیم یهو انگار یادش بیاد و با دستپاچگی به من گفت که من نسبت به یه نفر متعهد هستم،منم سریع بهش گفتم که یادت باشه تعهد همیشه نسبی هست.اونم گفت ممنون از یادآوریت.
سخن نهم:مراسم "پاشویان" که مربوط به عید پاک هست به نظر بنده حقیر مراسم بسیار خوبی هست.
سخن دهم:پرنس چارلز ولیعهد انگلستان علی الظاهر میخواد بیاد ایران،خیره ایشالا.
سخن یازدهم:قربون همتون.
بیا راجب تام هاردی تجدید نظر کن
دلم تنگ شده بود برا پستات
حس و حال این پستت بارونی بود.
جون تو اصلا راه نداره
در شکفتن جشن نوروز براتون سلامتی و بهروزی، طراوت و شادکامی، عزت و کامیابی را آرزومندم.خیلی خوشحال میشم عزیزم به منم سر بزنین
6518
تداعی ده فرمان شد
آدرس وبلاگت رو درست ننوشتی پگاه.میخوام بخونمت
مشروب حرام است حرام
من منظورم مستی عرفانی بود.نه مستی با مشروب
تام هاردی؟! جذاب؟ سکسی؟ خوابیدن زیرش ؟
من ک دخترم ازش چندشم شد! معیارات عوض کن
باید تجدید نظری بکنی تو سلیقه ات یا این که یه سرچ بزنی.شاید نشناسیش.
لذتی که در مستی هست در هیچ چیز دیگه ای نیست،ولی افراط نکن دیگه ؛)
اوف تام هاردی که اصن یه چیزیه،وای خدا میخوام :(((
بیخود.مال منه
پاشویان پس از تماشای lawless که برات جذاب نشده؟!آخه اونجا هم تام هاردی عزیز بازی میکرد:|
نه.
ولی باید برم ببینمش این فیلم رو
سخن سومت خیلی باحال بود.کلی خندیدم. من نمیشناسمش رفتم سرچ کردم عکسشو دیدم. جذابه. حالا که دوسش داری امیدوارم نصیبت بشه :)) ولی بذار بقیه هم یه سهمی ببرن. خسیس نباش تراویس. خب ما هم دلمون میخواد!!
سخن هشتمت عجیب بود. دختره تازه وقتی میخواست شماره بگیره یادش افتاد متعهده؟! مدل جدیده؟؟
در مورد سخن سوم با هیچ کس شریک نمیشم
در مورد سخن هشتم باید بگم که اینم شانس تخمی منه دیگه
میشناسمش:) خوش قیافس اما ن در اون حد ک ....
پس بهش نظر نداشته باش
خوبی الان مثلا تراویس؟
چاره ای ندارم جز خوب بودن
یجوری از بچه حرف میزنی انگار اجاقت کوره یا ی چیزایی تو همین مایه ها هاا ..حالا هستی
بعید میدونم بدونی مستی عرفانی چی میشه اصلا نگاه کردی ببینی درست نوشتی یا غلط
شما به بزرگی خودتون ببخشین
واما بعد
درمورد سخن اول :اصلا خجالت نکش هروقت غمگین شدی گریه کن
سخن دوم: ما از سر(با مشدد راء) خدا خبر نداریم شاید بیشتر ویا کمتر زندگی کردی
سخن سوم:زنان از مردان خوش تیپ خوششون میاد ولی نه آنقدر قرتی با اون دستهای خال کوبیش(برادرزاده خودم خوشگل تروجذابتره خودم بهش پیشنهاد دادم مانکن بشه)
سخن چهارم:بارون مایه برکته
سخن پنجم: حتما نباید خبری باشه از روزمرگی هات بنویس از سین چشم سبز از کارهای خونش
سخن ششم:پدرت چسبید به زندگیش اما شما تو دوران نوجوانی تثبیت شدی هنوزم دختر بازی میکنی
سخن هفتم : شما همون چیزی هستید که فکر می کنید
سخن هشتم:چی بگم هنوز نوجوانی رو پشت سر نزاشتی
سخن نهم:اطلاعی ندارم
سخن دهم :چیزی نشنیدم خیر باشه
سخن یازدهم : شوهرم هرروز قربونم می ره راضی به زحمت شما نیستم
خیلی ممنون از نظر شما دوست عزیز