خیلی دلم میخواست یه روزی از نزدیک ببینمش و دستاش رو روی صورتم حس کنم و چشمهاش رو ببوسم.ولی لعنت به من که هیچ وقت نتونستم جلوی بارش افکار احمقانه رو بگیرم.چه اهمیتی داره کجا زندگی میکنه،چند سال داره و چه قیافه ای داره.فقط دلم میخواد بنویسه و بخونم.
باز هم "کیمی آ" ی دوست داشتنی و خوب و مهربون و هنرمند یه پست زیباگذاشت که منو دیوونه خودش کرد.
http://yeghatre-harf.blogsky.com/1395/02/03/post-77/63-هذیون
تراویس ... تو خیلی مهربونی پسر :*
دمت گرم :) :*
+ بارش افکار احمقانه ی من ، مال اتفاقات احمقانه ایه که به سرم اومد ... تو به دل نگیر :*
عزیزمی مهربون
عاالی بود کیمی آ ،مرسی از تراویس که منو با وبلاگت اشنا کرد
چجوری نظرخصوصی بذارم واست؟
نمیدونم
سلام تراویس جان،هر چند که در گروه جویای احوال هستیم ولی آمدیم اینجا عرض ادبی نیز کرده باشیم ،آدرس وبلاگم رو که دارین خوشحال میشم علاوه بر تلگرام در وبلاگ هم إز نظرات سازنده شما برخوردار شویم
دوستدار شما پوپک
سلام پوپک نازنین و زیبا و دوست داشتنی
منم از آشنایی باهات خوشحال شدم.حتما بهت سر میزنم.تازه با هم آشنا شدیم.خیلی حرفا داریم واسه گفتن
مواظب چشمای زیبات باش.هزارتا خاطرخواه دارن
نوشته های خانوم کیمیا واقعا فوق العاده ست
واقعا زیبا بود
آره عزیزم