تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

صلح ناحق بهتر از جنگ محق است.

این روزها آروم تر از همیشه هستم.حقوقم اضافه شده و دست و بالم بازتر شده و تلاطمات روحی ندارم.کارهایی که دارم خیلی خوب و راحت داره پیش میره.زندگی داره کم کم روی خوشش رو به من نشون میده.شاید این روزها برم کیش با یکی از دوستان محرم راز که آفتاب بگیریم.البته اون بیشتر مایله که سیاه بشه چون سفیده و نه من.کار خاصی نمیکنم.به احتمال زیاد ماشینم رو عوض کنم و یه چند مدل بالاترش رو بگیرم.و دیگه این که منتظرم تا ببینم چی پیش میاد.همه چیز خوب و ملو مثل ترانه های"زدبازی"داره میره جلو.

نظرات 200 + ارسال نظر
اعظم 46 دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:52 ب.ظ

سفر خوش بگذره با سین خوش خنده میری؟

هنوز هیچی قطعی نیست.تو وبلاگ نداری؟

نیازمندیها دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:08 ب.ظ http://niazmandihayeiran.ir/

عالی بود ممنون از وبلاگ خوبتون سری هم به ما بزنید

باشه

:( دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:09 ب.ظ

عه...مگه تو ماشین داشتی؟؟
اخه تو یکی از پست ها نوشته بودی با تاکسی میام و اینا.
هیچی از ماشینت نگفتی تابحال.همش از خونه ات میگفتی.
حالا چی هس؟یادته پارسال میخواستی شاستی بخری؟

چون ماشین داشتن من شل و سفت داره.هی میخرم.مجبور میشم بفروشم یا میرم تا پای معامله به هم میخوره و این جور داستانها.مدلش رو نمیگم چون دوباره الانه که صد تا بیان و بگن داری لاف میزنی و الی آخر.

دکتر پیمان دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:14 ب.ظ http://peyman doctor.blogfa.com

درود بر تراویس
به تازگی این وبو خوندم.قلم روان و صادقی دارین.قسمت نظرات بنظرم جذاب اومد.
بنده پزشکم،پزشکی که علاوه بر دروس فیزیولوژی فوق العاده علاقمند روانشناسیم.
جناب تراویس با بانوان محترم مخصوصا فکر کنم خانمی به نام هلیا یا هلنا به از این باش.مهربانی و عطوفت فقط خاص خانمها نیست، بهتر بود بجای جبهه گیری، شاکر احساسات خالص خواننده های پرمهرت باشی.من إز خدامه خواننده های دلسوز و مهربونی داشته باشم،دوست عزیز خوشحال میشم به وب من هم سر بزنی ،هرچند ممکنه دنیای من با شما تفاوت های زیادی داشته باشه
یا حق

یا حق دکتر جان

:( دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:14 ب.ظ

خوشبحالت که وقت داری و میتونی تو بهار بری کیش.ما امتحان داریم.بهت حسودیم شد کمی.
منم موووخام.

+اون دوست محرم راز خیلی مشکوکه.نکنه سین خوش خنده اس؟...

+خداروشکر که خوبی و حال دلت بهاریه.
.ولی اون دوست محرم راز داره مخ منو میخوره از کنجکاوی.مذکره؟

فدای مهربونیات

رهگذر دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:20 ب.ظ

2 روز دیگه باز معلوم میشه
هی میای آه و ناله می کنی

هیچی معلوم نیست

:( دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:28 ب.ظ

ترانه های زد بازی رو نمیدونم چیاست.هر چند در طول تاریخ وبلاگ نویسی ات چند بار اشاره کردی بهشون.

اما من یه اهنگ دارم تو ارشیو اهنگام.که هروقت گوش میدم یاد تو می افتم.
در واقع اون اهنگو به یاد تو و وبلاگت دانلودش کردم.
و تا همیشه یادگاری دارم تا یاد تو بیفتم..
اون اهنگ "دو موج سیاه" از MINUS1
دوس دارم اهنگشو.وجالبه یاد سین می افتم که به اینا میگفت اشغال ترانه.

+تازگی هام یه اهنگ هس از سامی بیگی و حسین تهی
"با من میرقصی"اونو هم نمیدونم یه جا گوش کردم یهو یاد تو افتادم و خنده ام گرفت.
مخصوصا اونجا که میگه"با نگاش منو میخواد و منم میگم ای جووون"خخخ.یاد نوع دوستی های تو افتادم تو مرکز خرید و اینا با یه نگاه.خخ.

آخ آخ اون ترانه"دوموج سیاه" از minus1 که من خرابشم.دمت گرم اگه با شنیدن اون یاد من میافتی.خراب اون ترانه هستم.منو با خودش میبره به دشتهای سرسبز خیال.خوشحالم کردی با این کامنت

دکتر پیمان دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:42 ب.ظ http://peymandoctor.blogfa.com/

فکر کنم ادرس وب اشتباه نوشتم تصحیح میکنم

تیلوتیلو دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:48 ب.ظ http://meslehichkass.blogsky.com/

مهربون

:( دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:14 ب.ظ

حالا نمیشه همین یه دفعه رو بگی؟ماشینت رو میگم.بوگووو.

تفریحات کیش:
اول از همه پلاژ که نمیشه ازش گذشت.
دوم
+ برو هتل داریوش.شنیدم خیلی قشنگه.البته گرونه.
کیشامال هم مرکز خرید شیک و بزرگیه.
تفریحاتشم که خودت فولی.(شاتل .پاراسل.جت اسکی.سافاری.فلای برد.اسکوتر.کشتی یونانی.غواصی که عاشق شنا هستی.دوچرخه سواری دور ساخل دو نفره حال میده و البته جنگ های شبانه باحالی هم داره.و...)
فقط کشتی اکواریوم خیلی مسخرس نوید بهتره.
رستوران دیدنی هاو میر مهنا هم خوبن.
میدونم شاید اینارو همه میدونن اما من بجهت یاداوری میگم تفریحاتو.البته خودم خیلی هاشو نرفتم.چون چندسال پیش کیش اومدم این قدر گسترده نبود.
اهان میگن عطر نخرین از اونجا.البته قدیما میگفتن.
بعدشم بیشتر این تفریحاتم با همسر میچسبه .
من در اینده همه اینارو با همسر م میرم.
البته گاهی هم با دوستام مجردی.

خوش به حال همسر آینده ات

فاطمه دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:28 ب.ظ http://life-me.blogsky.com/

فک کنم من جنگ محق و ترجیح میدم
چه خوبه که روزهای آرومی دارید. روزهاتون پر از آرامش

فدات عزیزم

:(به دکتر دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:34 ب.ظ

مرررررررسییییییییییییییی.همین.
منظورم حمایت از اینجانب است.مچکرم دکتر جان.
ممنونم که یه ادم با یه دیدگاه متفاوت تو این وبلاگ راجب من نظر گزاشت.(من هلنام.)درسته قرار نبود کامنت بدم و بیرون شدم .
اما دل کندن سخت است گاهی...دوستان رو فراموش کردن سخته.
درسته برای همیشه خداحافطی کردم درته دلم شکست خیلی
درسته روزای سختی رو گذروندم درسته حرفاو نطرات و جوابای تلخی رو تحمل کردم اما
اما دلم یاری خداحافطی نمیده و حتی اگه کامنتی هم ندم اما باز هم پیوسته خاموش دنبال میکردم و حواسم به این دوستمون بود و فراموشش نمیکردم.من بخشنده ام.دوس ندارم کینه به دل بگیرم.شایدم اشتباهاتی مرتکب شده باشم.اما ادما نون قلب مهربونشونو میخورن.من این وبلاگو دوس داشتم و دارم و...تنهاش نمیزارم.
همین.چون قلم نویسنده رو دوس دارم همچنین خودش ادم باحال و دوس داشتنی هس.و اینکه درسته گاهی کم حوله و بد اخلاق میشه و...اما همیشه جز وبلاگ های مورد علاقمه همیشه.
تموم این مدت که اجازه کامنت دادن نداشتم خاموش دنبال میکردم
اما دیشب بر حسب یه ذوق با دیدن خرداد 95 اتفاقی پای نظر دادنم باز شد..(من خرداد متولد شدم.بهار..)
میخوام بگم سعی دارم اگر تراویس اجازه بده بمونم و یه خواننده خوب باشم.و ببخشم .
برام قضاوت دیگران مهم نیس.مهم اینه که من خواننده اینجا میمونم.
ولی یه اعتراف میکنم از اینکه اسم خودمو اون بالا بنویسم میترسم...(نمیدونم.شاید بهتره با همین علامت کامنت بزارم.)

+دکتر مهربان سپاس از دیدگاهتون.و اینکه ارزوی من اینه که ایشالا تا سال اینده منم پزشکی قبول بشم و روزی عنوان اسم شما منو خظاب بکنن.
وقتی قبول بشم وبلاگ میسازم چون میخوام خاظراتمو از اولین روز ورودم به این رشته ثبت بکنم.
برام دعا کنید.
ممنونم.
+من دیگه میرم درس بخونم.بای.

%% دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:04 ب.ظ

خدایا منو گاو کن .....

عاشقتم

..... دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:07 ب.ظ

خانم هلنا یا ریحانه شما کی ها درس میخونی خدا وکیلی.همش که تو وب محمدی یا تراویس در حال نصیحت کردن.انقد کنکور و پزشکی اسون شده که با این حجم خوندن و وبگردی قبول بشی?

والا

نغمه دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:14 ب.ظ

خب خداروشکر خانم هلنا 1 حامی پیدا کرد.گل بود به سبزه نیز آراسته شد!
آقای دکتر فقط شمارو کم داشتیم.

والا

نازی دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:21 ب.ظ

تو فازت چیه تراویس یه بار هلنا رو تحویل می گیری یه بار ضایش می کنی؟!

نمیدونم والا.
به این میگن شل و سفت

ریحانه به ... دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:52 ب.ظ

راستش درسام و روش درس خوندنم به خودم مربوط میشه.
غصه منو نخور.قبول میشم. نمیدونم چرا دغدغه همه شده تو وبلاگستان قبولی من.همه حق اطهار نظر میدن به خودشون.ببین من همین الانم سمپاد و تیزهوشان هستم با اجازتون.درسم عالیه و تیزهوشم.یه دور نگاه بندازم همه تو ذهنم میاد.در طول سال هم زیاد میخونم.موقع امتحانا راحت فقط دور میکنم.
کنکور رو هم تلاشمو میکنم اگه امسال نشد سال بعد که پزشکی میارم.امسال بیشتر ازمایشی میدم چون به دلایلی شخصی زیاد امادگی ندارم.من تازه 18 سالمه.اولین باره کنکور میدم و پیش دانشگاهیم.اگه حتی حتی امسال قبول نشم 19 سالگی هم میتونم وارد دانشگاه بشم.و وقت دارم...
هیچ ربطی هم به وبگردی نداره.مثلا کیمی ا جان هم یه سال از من کوچیکتره و نهایی داره و سومه ولی سال بعد کنکور داره
ولی ایا وبلاگ نداره؟؟ایا نظر نمیده؟ایا این به این معنیه که درس نمیخونه؟نخیر.ما خودمون تنطیم وقتمون دستمونه و دادن کامنت یه ثانیه ای اختلالی ایجاد نمیکنه.تازه من که وبلاگ هم ندارم و دو سه تا وبلاگی که ثابت همیشه دنبال میکنم نطر میدم.الانم تقریبا نزدیک یک ماهه که خاموش دنبال میکنم و تک و توک کامنت دادم.

در ضمن دلیلی نمیبینم بهتون توضیح بدم و قبولی من و کنکورم به شما و هچکس دیگری مربوط نیس خانوم محترم.

ایشالا هر وقت قبول شدم تو همه وبلاگ ها اعلام میکنم تا همه خواننده های فضول خیالشون جمع بشه و جماعتی خیالشون تخت بشه بابت قبولیم:)))))

شما تو زندگی من نیستین.مشکلات هیچ کسو هم نمیدونین.
نمیدونم کامنت های من جای شما رو میگیرن ایا که باهاشون مشکلی دارین؟ایا من نظر بدم وبلاگستان جاش تنگ میشه؟
قبولی من به شما مربوطه؟
هدفهام به شما مربوطه؟
شاید یه تایم استراحتم که به خودم زنگ تفریح بدم دو تا وبلاگ بخونم چار تا نظرم بدم.مشکلیه؟
من هیچ تفریح و سرگرمی دیگه ای رو الان حق خوم نمیدونم نه بیرون رفتن نه هیچی.حتی موبایل و شبکه های اجتماعی رو ندارم الان تا بعد کنکور که تازه گوشی بخرم نصب کنم.
اتفاقا من مث خیلی از دخترا درگیر خیلی چیزا نیستم.
همین دنیای وبلاگ نویسی رو فقط دارم و اونم به خاطر علاقم به نویسندگی.این جارو هم با لپ تابم میام.
فک میکردم شما ها دوستامین اینجا.ولی اشتباه میکردم.
دو تا کامنت میدادم باهاتون حرف بزنم روحیه بگیرم اما...

+من الان وقت ندارم متسفانه امتحان دارم.ولی فردا حتما میام واسه توضیح بیشتر بهتون .

مرسی که شب امتحانم بهم استرس وارد کردین...
من عصری خسته شده بودم و استرس داشتم اومدم چارتا کامنت اینجا دادم هم خستگیم رفع بشه هم زنگ تفریح باشه برام هم وبلاگ دوستامو بخونم..سر بزنم.

هر چند اینجا وبلاگ شما نیست وبلاگ محمد هم وبلاگ شما نیست.نمیدونم مشکلتون با من و کامنتام چیه.
شاید تراویس ببیکل متنفر باشه از من .
و نخواد تو وبلاگش نطر بدم اما وبلاگ محمد همیشه روی همه بازه و از اینکه نطر میدم ناراحت نمیشه..
بقیه وبلاگ ها هم همینطور...

اتفاقا هیچ مشکلی اون جا ها ندارم...خیلی هم دوسم دارن و به نطراتم احترام میزارن...
اما وبلاگ تراویس و خواننده هاش با من دشمن ان.
من وبلاگ محمد. ماهی.نل . مگهان .مرد پدر پسر و کیمی ا.....کلی وبلاگ دیگه نطر دادم تا حالا اما هیچکس به اندازه شماها باهام دشمنی و مشکل نداشته و تازه خیلی هم با هم خوب بودیم.

من خواننده خاموش خیلی از وبلاگ های ذوستان هستم.
اما خیلی جاها کامنت ندادم و اکثرا خاموش خوندم یا اندک کامنت دادم اما تعدای وبلاگ هم بودن مث وبلاگ محمد یا تراویس ویا...که همیشه ثابت کامنت میدادم چون بیشتر دوس داشتم وبلاگ هاشونو براشون وقت میزاشتم و مینوشتم کامنت.

ببخشید الان اشکاک اجازه توضیح بیشتر نمیده ولی فردا حتما سرم خلوت شد بجوابتون رو میدم برای اینکه از توهین های خواننده های این وبلاگ در حق خودم خسته شدم و نمیدونم دشمنی کینه ای این نویسنده و خواننده هاش با من چیه که میخوان جلوی بقیه هم منو خراب کنن ...

من نمیدونم مخاطبای این وبلاگ مشکلشون با من چیه
اما قبولی کنکور من به شما ها مربوط نیس.
لطفا خواننده های این وبلاگ علی الخصوص خانوم محترمی که پرسیدن نگران درس و قبولیم نباشن.
مرسی که دو تا کامنت این جا دادم عصر حسودی کردین و حال خوشم رو خراب.شما باشین و وبلاگ و...ولی بدونین همیشه اونی که میره جاش یه روزی خالی میشه ....
در اخر خدا نمیبخشه کسی رو که دل یه بچه یتیم رو میشکنه...بابام شهید شده.(لطفا راجب پدرم و زندگی شخصیم کامنتی ننویسین و قضاوت نکنین.)

من میخوام بمیرم اصن.....

قبولی پیشکش...

خداحافظ.

به سلامت

هلنا به نازی دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:59 ب.ظ

فازش اینه که تحت تاثیر بقیه مخاطباشه.هلنا براش به عنوان مخاطبای این وبلاگ ارزشی نداره.چون چند تا خانوم هستن که میخوان منو خراب کنن جلوی بقیه و دشمن من اند .تراویس هم اگه اونا بگن هلنا بمیره ترائیسم میگه بمیره.چون اون مخاطبا واسش مهم ترن. دفعه پیشم که رهگذر جان باعث شدن من بیرون انداخته بشم. و تحت تاثیر حرف ایشون تراویس هر چی از دهنش در اومد بهم گفت و گفت بچه و برو بیرون...حالا هم که دو تا کامنت دادم به تراویس و با هم خوب بودیم باز همین چند خانوم حسودیشون شد دوباره اومدن منو خراب کنن.این خانوما تا منو از وبلاگ محمد و تراویس بیرون نندازن خیالشون راحت نمیشه.شب سر راحت رو بالش نمیزارن.فقط میتونم بگم نمیبخشمشون.فقط میتونم بگم اه من زیاد گرفته وزود گرفته چون قلب شکسته و اشک یه دختر که حامی نداره (پدر )اگه کسی بشکنه گناهش سنگینه.

مواظب آه ریحانه باشین

هلنا به تغمه و ... دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:03 ب.ظ

وبلاگ محمد چیزی گیرتون نیومد از بس بحث کردین باز اونجارو ول کردین اومدین اینجا اشوب به پا کنین.
خب به هدفتون رسیدین. بهتون تبریک میگم.مخاطبایی که از صب تا حالا سه تا خانوم تو وبلاگ محمد سر قضیه تراویس و پریسان دارن بحث و قضاوت میکنن الانم اینجا اومدن منو بیرون کنن.چون اون جا اومدم بهشون اعتراض کردم چرا وبلاگ محمد رو شلوغ میکنین...از حسودی داشتین میمردین وقتی دیدین من اینجا با تراویس کامنت میدم و حالم خوبه دیدین به چی گیر بدین نقطه ضعفی جز کنکورم گیر نیاوردین.

تا صب همینجور ادامه بدین خانومای پر اشوب.


مریضای من تو بیمارستان اینده خوشبخت ترین موریضای دنیا میشن چون دکتر خوش قلب و مهربونی چون من بالای سرشون قراره باشه خانوم نغمه.

خوش به حال مریضای آینده ات.

هلنا دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:12 ب.ظ

متاسفم تراویس متاسفم که همه کامنتامو اون سری حذف کردی و بعدشم منو پرت کردی با پست نوشتن بیرون انداختی ...

متاسفم که تا عصر باهام خوب بودی و نظرت اینقدر سریع با
دیدن یه کامنت تشکر به دکتر عوض شد....

ای کاش جناب دکتر بنده خدا هیچوقت نمیومدن از ادمی تعریف کنن که اینجا همه باهاش دشمن هستن.
که من احمق جو زده بشم ازتون تشکر کنم که اسممو تو کامنت بگم و بقیه سو استفاده و قضاوت کنن.

که تراویس نطرش اینقدر دمدمی مزاحه که تا دو ساعت پیش مهربون بودم و الان شدم والا و بلا...

واقعا که.

راستی جهت اطلاع دشمنان:اسم واقعی بنده ریحانه خانوم هست.توی شناسنامه و دنیای واقعی.
توی بیشتر وبلاگ هام با همین اسم کامنت دادم جرز معدود وبلاگ هایی که مشابه اسمم رو تویی کامنت هاشون دیدم مث وبلاگ نراویس.

اگرم دیشب اومدم دوباره دلیلشو همون پست 1 خرداد تو کامننتهاش نوشتم یه ذوق کودکانه...

جواب سوالای ناتموم ذهنمو از تراویس پرسیدم که ندادو پیچوند نگفت چرا کامنتمو حذف کرده نگفت چرا بیرونم کرده...
وقتی دیدم باهام مهربون شده منم فک کردم همه چی رو فراموش کرده و منو بخشیده و منو به وبلاگش راه داده دوباره و خودشم پشیمونه

اما .....اشتباه کردم....اون نمیدونسته طاهرا من هلنام تا اینکه با کامنت تشکر از دکتر و معرفی خودم متوجه شد و با حرفای شما بانوان عزیز دوباره باهام بد شد..
اگرم با:( کامنت دادم چونکه میترسیدم اسممو بنویسم شما ها خوانندگان محترم بیاین و باز مورد تهاجم و ترور شخصیتی و روحی فرارم بدین...

:)

هلنا دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:14 ب.ظ

پریسان بیچاره رو شما ها اونجا فراری دادین و ناراحتش کردین با منم همینکارو دارین میکنین...
البته اون مسئله به من مربوط نیس اما نمیدونم چرا با من مشکل دارین شماها.

کی؟؟

....... دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:24 ب.ظ

هلنا جان کاش فرصتت یاری میکرد همین امشب جوابای مبسوط از سر وقت وسیــــــــــــــع میدادی!!!!

ای کاش

نغمه دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:33 ب.ظ

وای چه باحالن نظرات
آقا من نظرم خطاب به آقای دکترپیمان بود نه شما هلنا خانوم
بعله شما دکتر، اصن فیلسوف خوش بحال مریضان آینده که با پنس شما بخیه بخورن!
بفرما دکتر پیمان!همینو میخواستی؟دکتر آینده از من ناراحت شد!حالا بیا جواب بده

دکتر پیمان کجایی

هلنا دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:35 ب.ظ

ای کاش اینهمه کینه و نفرت اینجا پر نمیشد.
ای کاش به جای این کامنت های بیهوده و اضافی و طولانی که مجبور میشم واسه جواب دادن به شما ها با اشک بنویسم که توشون سراسر کینه و ناراحتی موج میزنه.
ای کاش میزاشتین به جای اینا همون کامنت های کوچیک با علامت:( میدادم دلم خوش بود چون توشون حس خوبی بود حس قشنگی و انرژی مثبت .کامنت های خوب با پاسخ های خوب.

اگه اونجوری میبود ایا اسمون به زمین می اومد؟

ایا قشنگ تر نبود؟
میدونین الان ارزوم چی بود؟اینکه ای کاش الان هنوز چند ساعت پیش بود ای کاش دکتر تو کامنتش اسمی از من نیاورده بود ای کاش من تشکری نمیکردم که توی نطرم اسمم رو فاش کنم ای کاش نغمه و ...نمی اومدن از من انتقاد کنن ای کاش هنوز همون :(با کامنت های کوتاه زیبا بودم و همه این نطرات بعد اون حذف میشد..ای کاش...

ای کاش

...؟ دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:47 ب.ظ

هلنا جان بعد جریانات بخیه و اون فجایع بخیه در اصفهان چشم امید همه ما به خانم دکتر صبــــــــــــــور دلسوز تیـــــــــــزهوش غیر هیستریک و از همه مهمتر با اراده و پیگیر پیگیرزاده ای مث تو بود که حالا میبینم میگی سال اینده،نکن اینجور با ما و جامعه پزشکی و جامعه بیمارا و حسودا و اشوبگرا و وبلاگ خونا ....خلاصه بخون ما بهت نیاز داریم

فیستول منم مشکل داره

خواننده خاموش دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:55 ب.ظ

کامنت دونی تون خیلی خنده داره جناب تراویس !!
ممنون از همه کامنت گذاران محترمه
ممنون از شما جناب تراویس که فقط تایید میکنین !!
دغدغه‌هاتون خیلی خوب است !!
کاش همه ملت همچین دغدغه‌های داشتند اون موقع دنیا واسه خودش یک پا بهشت بود!!!

آقای تراویس
نه به پست هاتون نه به کامنتدونی تون !!
جمیعا موفق باشین...

ارادت داریم

به ... و نغمه سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:12 ق.ظ

این دو تا خانوم امروز کاری کردن که هم محمد ناراحت بشه و خودش تو وبلاگش نطر بزاره بگه" همه خوبید فقط من بد هستم "
هم پریسان ناراحت بشه.الانم من ناراحت بشم.بس نیس ایجاد مزاحمت؟؟

این دقیقا متن کامنتیه که ... تو وبلاگ محمد نوشته واسه من :

"این ریحانه الان نقشش چیه که اینقدر دستور میده .مدیر وبلاگه نکنه.
اومده بیشتر سر در بیاره که پرسان چظوز با تراویس صحبت کرده و چی گوفتن.
مث اینکه تو کف تراویسی.
اینقدر کنجکاور نباش .کی یاد میگیریم سرمون تو کار خودمون باشه."

این دقیقا متن کامنتیه که ایشون خظاب به من نوشتن اونجا.
میتونید خودتون برید قسمت نطرات پست اخر محمد و ببینید.

ایشون گفتن من تو کف تراویسم.جالبه ...(باید بهتون بگم من فقط خواننده ایشون هستم و در حدیه دوست وبلاگی دوسشون دارم .من دنبال برقراری رابطه با هیچکس نیستم.اگر بودم پسر های جوون تر و نوجوون زیادن.اما من اصلا اهل این دوستی ها نیستم دختر پاکی ام و معتقد.قبلنا هم اینو اشاره کردم .
دوم اینکه خودتون کنجکاوین و دارین راجب قضیه پریسان بیچاره بحث میکنین بعد اونوقت به من میگین؟خودتون ایا سرتون تو کار خوتونه؟ ایا کامنتای منو جاهای دیگه تعقیب نمیکنی؟

+از همه و خود تراویس میخوام که بره پست اخر محمد ببینه این دو خانوم چه طور منو تخریب کردن در برابر یه حرف ساده که گفتم اونجا بحث نکنن و اون وبلاگو شلوغ نکنن جو رو متشنج نکنن.

+یکی از اشتباهات من اینه که توی فضای مجازی اطلاعاتی از زندگی شخصی خانوادگی و درسم و کنکور م و اینا دادم و اعتماد کردم به دوستایی که میخوندمشون که حالا خواننده هاشون اجازه دادن از همین اطلاعات شخصی زندگی ادم دخالت کنن و سو استفاده کنن و اتو بگیرن.
اره باید منم مث خودتون فقط یه اسم رو وارد میکردم و صادقانه هیچی از خودم نمیگفتم .نه ادرس وبلاگی نه هیچی فقط یه اسم. اونجوری راحت میتونستم مث شما ها هر جا با یه اسم نطر بزارم و هر جا به هر کی انتقاد کنم و حمله.

+خانوم نغمه هم که انگار کامنتای منو تو وبلاگ های دیگه دنبال میکنن.خخخ. پس بهتره بگم همه جا با اسم ریحانه که اسم واقعیمه کامنت ندادم بعضی وبلاگا با اسم دیگه ای هست که لازم بوده حواستون باسه در تعقیبات.البته هر ریحانه ای هم دیدین من نیستم هاااا.ریحانه زیاده.
کامنت ایشون رو هم برین وبلاگ محمد ببینین.دیگه ننوشتمش.

خانوم نغمه امسال کنکور اسون تره فک کنم نگران نباش.
ولی کلا من دیگه از پزشکی رفتن منصرف شدم فک کنم چون پزشکی که اینمهمه واسه خاطرش شما ها اینجا تحقیرم کنین قبول نشم بهتره.
اره بابا من قبول نمیشم. من اصن هیچی نمیشم.یه ادم بیخاصیت میشم خوب شد؟
غصه هم نمیخورم.
خانوادم تحقیرم نمیکنن واسه کنکور که شما میکنید.
لطفا بچه های خودتونو ارشاد کنید.
درسای خودتونو بخونید.و به زندگی خودتون برسید به همسراتون.به بچه هاتون.
دنیای ماجوانان و نوجوانان شاید وب گردی باشه.شما به زندگیت برس...

چه قدر تیتر پست خوبه:صلح ناحق بهتر از جنگ محق.من صلح ناحق میکنم.

از تراویس معذرت میخوام که امشب اینقدر پر شد نظراتش.
بای.

نیازه نداره تو کف من باشه.خودش نامزد داره.انگلیسه و دندونپزشکی میخونه

م سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:13 ق.ظ

تراویس آدرس این وبلاگ محمد رو هم بذار

http://alamtu94.blogfa.com

Mohamad سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:22 ق.ظ http://alamtu94.blogfa.com

اول سلام
تعجب میکنم از شماها که یه دختر دل نازک که زود ناراحت میشه رو اذیت میکنید
حالا اگه ریحانه خواهر خودتون بود بازم اینجوری باهاش رفتار میکردین!؟
یکم با انصاف باشین
ممکنه که شما چیز خاصی نگفته باشین ولی ریحانه ناراحت میشه و گریه میکنه..
شکوندن دل کار خوبی نیست
اگه من جای شما بودم یکم مهربون تر باهاش حرف میزدم. و کمتر دلش رو میشکستم

تراویس خوبی!؟
امیدوارم روزگار بکامت باشه

مخلصیم مرد جذاب ایتالیایی

هلنا به ... سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:44 ق.ظ

خانوم سه نقطه چرا شما اونقدر جسارت ندارین که اسم واقعی خودتونو بنویسید؟اخه چرا سه نقطه؟فک کردین با اسم ...میتونین هر جور دوس دارین به دیگران حمله کنین؟

..... سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:54 ق.ظ

اقا محمد شمالابد برا نشکوندن دل دخترای مردم میرین اسکرین شات میدین دیگه?دوران فردین بازی بدسردرسیده.

فاطمه سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:59 ق.ظ http://life-me.blogsky.com/

با دیدین کامنت دونیت خیلی خندم گرفته! خیلی وقت بود اینجور نخندیده بودم. :)))
خیلی خوب با این بچه بازیا کنار میایین! خدا قوتی نیاز دارید...

هلنا سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:07 ق.ظ

به نطرتون کسی که اینجا اینهمه تخریب روحیه میشه میتونه با حال خوب یک ماهه دیگه کنکور بده؟
ای کاش به جای اینکه این همه قضاوت میکردین فکر میکردین که این ادم باید یه ماه دیگه سر جلسه کنکور باشه پس بهتره روحیه اشو تخریب نکنیم.حتما خودش به اندازه کافی استرس داره.

+من نگفتم امسال قبول نمیشم.گفتم دارم تلاشمو میکنم.
اما اگر خدایی نکرده نشد به دلیل اینکه امادگی زیادی که ندارم
و نتونستم به یه سری دلایل درس هارو جمع بندی کنم و پایه رو توی تابستون ببندم.چون پارسال پام توی گچ رفت تا یه ماه بعد امتحان نهایی هابعدشم شهریور کلاس های مدرسه شروع شد پیش ها یه ماه زودتر میرن اینجا.بعدشم درس های مدرسه تیزهوشان اونقدر سخت و استرس زا هست و سنگین که من چهارساله دارم میخونم تو این مدرسه.و نتونستم به دلیل جمع بندی که تو تابستون نکردم نتونستم حین مدرسه هم بخونم هم تست بزنم هم پایه رو ببندم...
و یه سری مشکلات دیگه...
امسال ریاد اون تلاشی که خودم از خودم انتطار داشتمو نتونستم بکنم...دلم میخواد بند بند وجودم واسه رسیدن به هدفم درد بگیره...خسته بشم...
الانم واقعا امسال سال سخت و حساسی بود برام کلا روحیه ادما تو سال کنکور حساس تر میشه.بچه ها دوستان گلمم ببخشید اگه گاهی خسته ام گاهی میام تو وبلگاتون نطرات طولانی میزارم دردو دل میکنم ببخشید اگه زود ناراحت میشم
اگه چیزی گفتم ببخشید بزارید پای سال حساس که روحیه ام امسال حساس تر و شکننده تر شدم.
خیلی خسته ام خسته روحی ام...
از طرفی میام دو تا وبلاگ دوستانو میخونم ....همش با قضاوت رو به رو بشم و دشمنی خب بهم حق بدین ...
روحیه ای واسه کنکور واسه ادم نمیمونه ونه انرژی.
+اگه امسالم قبول نشم سال بعد حتما باید قبول شم حتما.
و میدونم که میشم امید دارم امیدوارم خدا بهم کمک کنه تا سال اینده بتونم با حال خوش بخونم ...اگه روحیه ام خوب باشه..اگه حتی حتی امسالم قبول نشدم 96 باید باید بشمم.
نغمه خانوم من اگه رفتم وب کیمیا خوبه کامنتامو اونجا خوندی دیدی که راجب اساتید تهران و موسسات اونجا ازش پرسیدم...
چون اونم سال بعد کنکورداره.
دعا کنید من و کیمی ا سال 96 به اونچه که میخوایم برسیم.
بچه ها بیاین این کینه و دشمنی رو کنار بزارین ...به خدا منم دخترم فقط 18 سالمه ... روحیم حساسه...زود ناراحت میشم
اگه گاهی نطراتم بچه گونه اس بهم نخندین گیر ندین...
بزارین پای این دوران حساس نوجوونی و کنکور..
اینکه همش طردم میکنید از جمعتون منو ناراحتمیکنه...
اعتماد به نفسمو خرد میکنه...
منم حق نطر دادن دارم..همونطور که کیمی ا داره مانیا داره...
چرا به من میگین بچه؟؟ من حتی از اونام بزرگترم.بدترین حرف به یه نوجوون اینه تو بچه ای...
خلاصه منو ببخشین و درک کنید.اگه امسال یا سال بعد قظعا قبول بشم حتما وبلاگ میسازم همه تون بیاین اونجا..واسم نطر بزارین...
تازه من 11 خرداد که امتحانام تموم بشه سرم خلوت تر میشه تا کنکور ...احتمالا بخوام کامنت بدم به دوستا م چون بعد از نتایج اگه قبول نشم باید همش بخونم و وقت نطردادن ندارم...
اما خرداد بعد امتحانا 11 وقتم ازاد میشه اما میترسم از ترس قضاوت هاتن جایی کامنت بدم...روز تولدم میترسم ..دلم خوشه اگه توی دنیای واقعی بهم تبریک تولد میگن اما تو دنیای مجازی هم دوستام میگن...اما کی؟از کی انتطار داشته باشم؟

پریسان سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:10 ق.ظ

وایییییی خدا چه فانی شده :)))))))
خدایا شفاااااا :)))))))
بابا هلنا ریحانه بیخیال چقدر خودتو عذاب می دی این ادم سکس باز بیچاره ارزش نداره
ولش هلنا
طرفداراشم خب باز ولش
چقدر قضیه تراویس پریسان می کنین یاد دنیا و ساسی افتادم :))))))
حالا داغونا می یان می گن تو هم مثل دنیایی و از این چرت و پرتا :))))))
دلم واسه همه تون می سوزه
این دختره که باهاش هستی اون بدبخت شوهر دار نیست !:))))))

ریحانه به محمد سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:13 ق.ظ

ممنونم ..میدونم که تنها کسی که همیشه همیشه مث یه برادر بزرگتر باهام مهربون بوده و هوامو داشته. حتی از راه دور همیشه حواست هست.فقط میتونم بگم وسط این اشکا این کامنت بهترین بهترین خوشحالی بود واسه من...مرسی..

+من الان خیلی بهترم داداش محمد عزیز...نگرانم نباشی.من خوبم.

هلنا سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:30 ق.ظ

ببخشید که همه کامنتام دو تا اسم شده:ریحانه و هلنا.
اخه الان واقعا نمیدونم با کدوم باید اینجا کامنت بزارم...

+چی میگی تراویس؟نامزد؟انگلیس؟دندونپزشک؟اینا چیه؟
...فک کنم جوابت بیشتر طنز بود.
من تو این سن نامزدم کجا بود...
اره یکی از کسایی که دوسم داشت الان کانادا داره پزشکی میخونه.اما رابطه ای با هم نداشتیم و نداریم.حتی یه بارم ازنزدیک ندیدمش.پسر یکی از استاد های مامان بود..باباش میخواس منم ببره کانادا...که اونا رفتن و قضیه تموم.

هیچ کس تو زندگی من نیست.من با هیچ پسری در ارتباط نیستم تو این سن.مادرمم خیلی سختگیره اتفاقا.
شاید دوسم داشته باشن اما من با کسی در ارتباط نیستم..

اگرم منظورت اون پسرکه 20 سالشه و مامانش روانشناسه بگم که اولین پسر ی بود که چارتا کلمه حرف زدیم اونم بیشتر راجب کنکور البته اظهار محبت هم داشتن...اما یه ماه پیش...الانم هر دو درس داریمو کنکور هیچ ارتباطی هم با هم نداریم...
شاید ایشون منو دوس داشته باشن ولی الان کات کاتیم ...
چون بعد نتایج اگه قبول بشن دندون ..
توی دانشگاه شاید بیشتر اشنا شدیم...

ولی الان در حال حاضر هیچکس در زندگی من نیست و نبوده
و اینکه در این سن درس مهم تره روابط و اشنایی سال های دانشگاه هست...و اینکه قرار نیس در اینده به افراد جدید زندگیم فکر نکنم چون تعهدی به کسی ندارم ..
+فک کنم جوابت بیشتر طنز بود .مجبور شدم توضیح بدم که ددچار سو تفاهم نشن دوستان.

رهگذر سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:22 ق.ظ

اصلا فکرشو هم نمی کردم تو قرن 21 از طایفه سوفسطاییان هنوز کسی رو کره زمین باقی مونده باشه
تراویس نمی شه یه گوشه ای از قائل بودنت به آزادی بیان رو فاکتور بگیری و پیام های این خانم رو تایید نکنی؟ همین که میگه من اسم جدیدم پرانتزو و دو نقطه س. دکتر میشم . الم بلم.
والا مخمون خورده شد، به فنا رفت، نابود شد

ریحانه به نغمه سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:23 ق.ظ

نغمه جون من ازشما ناراحت نیستم.

بیشتر از خانوم ...ناراحتم که هر توهینی دلشون میخواد به ادم میکنن.

ریحانه به نغمه سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:33 ق.ظ

البته واسه اون حرفایی که تو وبلاگ محمد خطاب به من نوشتین
ناراحت شدم ...اما دیگه برام مهم نیس.و فراموش کردم و ناراحتی ازتون ندارم.

lio سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:30 ق.ظ

ترا توجه کردی گستاخیاشو کرد و اه ناله و نفرینا رو کرد بعدم حالا میاد حس نرحم بر میانگیزه، تعادل نداره
نو وب محمد به پریسان حق داده و گفته میدونم تقصیر تراویسه بعد میاد تو وبت عزیززم عزیزم راه انداخته بابا تو کی هستی؟ دست شیطونو بستی

تو فقط بخند.مهم نیستن حرفاش

poopak سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:21 ق.ظ

چون شما آدم دموکراتی هستین این نظرم تایید کن
سلام جناب محمد حالا که نظرات طوماری خانم ریحانه رو تایید کردین و اوامرشون انجام دادین پس اینم تایید کن
سرکار علیه جناب خانم ریحانه من مثل شما وقت ندارم نظرات طوماری بنویسم فقط محض اطلاعتون چند نکته رو یاداور میشم" اولا شما خود ویروس هستین که مثل گرد و بار تمام وبا رو به اغتشاش کشیدین کامنت میدین واه واه بده نظرات اینحجوری ندین بعد اونقد مشتاق هستین که سولات بیربطتتون رو از پریسان شروع کردین
شما که هی عنوان میکنین مشغله درسی و فکری دارین مثل اینکه کامنتای منو خیلی دنبال میکنین که من به تراویس چه پیامی دادم بشما هیچ ارتباط نداره من حال تراویس برسیدم بهتر از نظرات طوماروار شما هست که عنوان میکنین من تو کف تراویسم دختر جان گوش کن اینقد ادعای موجه بودن داری مارد گرامتون یادتون نداده به یه آقا عزیزم عزیزم نگی خداروشکر ما نظرات اینجوری تو وب تراویس ندادیم. اینقد ادعای مشغله درس نداشته باش خانم دکتر بجای پلاس بودن تو وبلاگا برو به درست برس اینا واست نون و آب نمیشه
حوصله بحث با ترو ندارم دیگه کامنتی هم در مورد شما نمیذارم

کاملا درست میگی پوپک جان.این شعر هم در تکمیل فرمایش جنابعالی:

نادان همه جا با همه کس آمیزد
چون غرقه به هر چه دید دست آویزد
با مردم زشت نام همراه مباش
کز صحبت دیگدان سیاهی خیزد

دکتر پیمان سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:34 ق.ظ http://peymandoctor.blogfa.com

با سلام اسم خودمو دیدم به همین سبب چند نکته رو خدمتون عارضم:
اول از همه ریحانه خانم بابت هجمه کامنتای وارد شده بشما بابت نظر جنابعالی خطاب بشما خیلی متاسف شدم واقعا دلیل این همه خشم و نفرت نسبت به خانمی کم سن و سال که میتونین الگوویی واسشون باشین چیه؟ چرا اینقد جامعه ما خشن شده چرا هیچ کدوم از ما تحمل نظرات مغایر با استانداردهای فکری و رفتاری خودمونو نداریم . اون از اینستا و حمله به پیج های آدمای سرشناس و این هم از وبلاگامون. واقعا کجا داریم میریم انسانیت کجا رفته؟
ریحانه خانم خیلی متاسف شدم ازتون میخوام که روحیه خودتونو خراب نکنینو از هدفی که انتخاب کردین نا امید نباشین. توصیه یه کنکوری سابق تجربی به شما اینه که اگه درصدای شما در زیست و شیمی خوب باشه حتما پزشکی رو قبول میشین. از خدای بزرگ ارزوی موفقیت دارم واستون.
تراویس جان ارزوی صبر هم برای شما. یا علی

سین خوش خنده سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:45 ق.ظ

یا خدا.تو کی هستی دیگه؟؟

عابر سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:03 ق.ظ

Lioراس گفته
وب محمد این خانم هلنا یا همون ریحانه بخاطر طرفداری از پریسان که درمورد شما بد میگفت به اونایی که صحبتای پریسانو قبول نداشتن شروع به بحث کرد.از پریسان حمایت کرد.مشخص بود با پریسان هم عقیده س.حالا اومده اینجا رنگ عوض کرده.
محمد هم دل به دلشون میداد که تا نباشد چیزکی.... ، بنظر میرسه ایشون هم آدم دوروئی هستن و خبرچین.چون از نظرات اینطور برداشت کردم که میرفته بین 1جمع دوستانه و خبرای اونجارو به بقیه میداده.چقدر زشت.

مهم نیست.سرت سلامت

^_^ سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:57 ق.ظ

ریحانه یه وبلاگ برای خودت درست کن
درست کردنش کاری نداره
تو باید یه جایی ذهنتو خالی کنی که بتونی تمرکز داشته باشی
اینجوری کسی هم به خاطر کامنتای طولانی معترض نیست

اینم نظر خوبی بود.دمت گرم

fahi سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:58 ق.ظ

بچه ها چ اصراری دارید کامنتای هلنا یا هر اسمی تایید نشه؟ یاد بگیریم همو تحمل کنیم و ب خودمون بگیم نظرات بقیه ب ما ربطی نداره من فقط مسئول اعمال خودم هستم، حالا هلنا یا ریحانه تحت فشار و استرس کنکور اینجا نظری میدن و متن کامنتاشون نشون دهنده روحیه حساسشونه چ دلیلی داره مسخره کنیم یا دلشونو بشکنیم؟ از کنارشون بگذرید چون حرف ساده شما تو ذهنشون میمونه

اینم حرف خوبیه.منطقی میگی

نغمه آغداشانلو سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:15 ق.ظ http://hamhame09.blogsky.com/

همین ک حالت خوبه بسه دیگ

من با نغمه کامنت گذاشته فرق داریم اشتباه نشه

با آیدین آغداشلو نسبتی نداری؟؟؟

میلو سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:53 ق.ظ

تراویس یه وقت خدای نکرده فکر نکنی بحث سر شماست و قند تو دلت آب شه.
اونوقت دیابت میگیری و می افتی دست دکتر بعد از اینا
دوستان فقط میخواستن تذکر بدن که خبرچینی و دورویی کار خوبی نیست و هر کس سرش به کار خودش باشه
حالا هم صلوات بدید و روی همو ببوسید که دنیا دو روزه

میشه من با شما روبوسی کنم؟؟؟

عقاید مجستیک آقای دکتر سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:38 ق.ظ http://beeeauty.blogfa.com

خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم . خدا رو شکر بر وفق مرادی .

خیلی مخلصم.ولی من همیشه وبلاگت رو میخونم

کیمی آ سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:42 ق.ظ

حالا چرا تو کامنتاتون پای منو میکشید وسط ؟؟؟؟

شما به بزرگی خودت ببخش

....... سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:19 ب.ظ

میبینم که ما دیگه کامنت نمیدیم و بعضیا رفتن وب دکتر پیمان بحثو اونجا ادامه بدن.خسته نشدین?

پریسان سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 04:47 ب.ظ

وایییی ..... تو چقدر فضولی :)))))
چقدر بیکاری :))))
حداقل اسمت رو بنویس داغون البته که مهم نیستی .یه اسم بزار شاید شخصیت پیدا کردی
من کامتتم شوخی بود اما خب تو شعور شوخی نداری
به خدا خیلی قابل ترحمی :)))))

Mohamad سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:32 ب.ظ http://alamtu94.blogfa.com

فقط خواستم در جواب...... نقطه چین بگم که یه هفته پیش فهمیدم اسکرین شات چیه هر چند خنده داره ولی من تا حالا نمیدونستم چی هست

هر کی هر نظری داره بنویسه ولی تحقیر کردن همدیگه و استفاده از نقطه ضعف کار درستی نیست
حالا یکی میگه میخوام دکتر بشم بجای متلک زدن بهتر نیست براش آرزوی موفقیت کنیم
هدف من حمایت از کسی نیست ولی ناراحت کردن همدیگه هم کار درستی نیست

a_girl سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:53 ب.ظ http://netbook2016.blogspot.nl/

ملت بیخیال شین بابا. همدیگر رو نه دیدین و نه میشناسین و دارین میپرین به هم.

Err سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:00 ب.ظ

مخاطبات به لحاظ عقلانی سالمن؟!!

چی بگم والا

ریحانه سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:48 ب.ظ

ببخشید اقای بیکل میشه بپرسم دقیقا مشکل اصلی شما با شخص "من "چیه؟؟؟

ریحانه سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:38 ب.ظ

چرا جواب سوالمو ندادین؟تا کی میخواین کامنت بی جواب تایید کنی؟چون جوابی ندارین که بدی.خودتونم دلیل اینهمه خشم رو نمیدونین چیه.
بخشی از حرفام به خوتونو تو کامنت خصوصی نوشتم براتون.
البته هنوزم کمی مونده...
میمونه جواب بعضی از دوستان که ایشالا مینویسم.
بالاخره میخوام قبل رفتن حرف نگفته ای باقی نمونه ..و تموم حرفای دلمو بگم.چون این وبلاگ دیگه جای موندن برای من نیس.
هر چند با رفتن فیزیکیم از اینجا چیزی حل نمیشه چون سنگینی این رفتار ها و انرژی منفیش همیییشه عمر توی ذهنم و روی قلبم میمونه و تا مدت ها با ضربه روحی باید سر کنم.

باشه
حرفهاتو بزن و برو و دیگه هم نیا تو این وبلاگ

ناشناس سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:49 ب.ظ

میگم پسرم. یه حرفی میخوام بزنم یه خورده به نظر خودم هم غیر منطقیه. چون واقعا به من مربوط نیست. هرکسی شرایط خودش رو داره.
چرا به جای بالابردن مدل ماشینت برای تغییر دنیای دور و برت تلاش نمیکنی؟
لقمه ی حاضر و آماده نذار تو دهن چارتا قفیر. یه خورده از اون پولی که جمع کردی رو وقف کن که یه فقیر با جروزه بتونه یه کاری برای خودش دست و پا کنه.
تا حالا فکر کردی که یه فقیر میتونه با یک ملیون تومن هم کار و کاسبی راه بندازه؟
همسایه مون 300 تومن میوه خرید، بساط کرد تو کوچه. هر روز هم داره بهتر و بهتر میشه.
امیدوارم هرکاری میکنی یه کاری باشه که بعدا پشیمون نشی.

ممنون

پریسان سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:54 ب.ظ

بابا ریحانه ولش
ب منم گفته بود از تو خوشش نمیاد چون خبلی کامنت می دی گفت دختر باید سنگین باشه
تو هم گیری دادی ب اینا :))))))
اینم جواب تراویس

ریحانه چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:20 ق.ظ

الان حالم اصلا خوب و مساعد نیس ...و خیلی ذهنم خسته اس و اصلا حوصله و نای جواب دادن ندارم...
به خصوص که با خوندن کامنت پری جان و دیدن ذهنیت مسموم این اقاراجب خودم
ناراحت تر شدم و حالم بدتر ... فردا هرچه سریعتر میامو اخرین حرفامو مینویسم تا این اقای محترم هم قانع بشه راجب وقار و سنگینی دخترای مردم ندیده نظر نده...
هر چند اینقدر حرف و گفتنی پای این قضیه دشمنی این وبلاگ با من زیاده که در محدوده کامنت دونی و وبلاگ نمیگنجه...اما میخوام بگم نترس اقای بیکل خودم بیشتر از شما و همه میخوام که هر چه سریعتر از این وبلاگ خلاص شم واین بحث و موج منفی علیه خودم تموم بشه و دیگه هیچکس نطر منفی بعد رفتنم خطاب به من نزاره.و اسمی از خودم تو این مکان نبینم.

تا فردا ..شب خوش.

ریحانه چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:38 ق.ظ

اهان راستی من خودم امروز با دیدن جوابای این اقا به بعضی از کامنت ها حالم کلا بد ترشده بود و حس تنفر پیدا کردم
مثلا:" مهم نیستن حرفاش.تو فقط بخند..."

یا شعری که در جواب واسه من نوشتن و منو" نادان" خظاب کردن..

نادان با همه جا با همه کس امیزد...

این اخری هم که دیگه فهمیدم کلا پاکی و وقار مونم برده زیر سوال.
+فقط میتونم بگم امروز واقعا متاسف شدم...
راستی اون کامنت خصوصی که حرفامو نوشتم براتون خوندی؟ دقیق بخون.
شبتون بخیر اقای دانای باشخصیت و با وقار و پاک ..

چلچله شمالی چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:12 ق.ظ

دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد

تو خوبی تراویس ؟

فدات

بیضا چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:25 ق.ظ http://mydailydiar.blogsky.com

تراویس در ګذشته وقتی پست هاتو میخوندم میخندیدم امروز وقتی دیدم ۶۱ کامنت داری برام جالب شد یه کم مرور کردم، واییی که واقعا خندیدم، خیلی با حالن این بچه های دهه ای ۷۰ که دغدغه شون وبلاګ و کامنت و اینجور چیز ها است از هم از تو هم ازین بچه ممنونم که در خندیدنن من سهم داشتین

فدات عزیزم.خودت خوبی؟بهتری؟ایشالا همیشه شاد و خندون باشی

مروارید چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:27 ق.ظ

چه عجب بعد چندوقت تو روشاد و شنگول دیدیم
خدا رو شکر
برات خوشحالم
و امیدورام شادی ها ودلخوشی هات دنباله دارو همیشگی باشه

قربونت عزیزم

علی چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:31 ق.ظ

قبلنا روزانه هاتو مینوشتی

اما الان .... خلاصه ای مبهم.....

دعوای بقیه رو هم تایید میکنی خیلی وبت بد شده .... بای

مخلصم

مروارید چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:32 ق.ظ

راستی چه جنگ باحالی تو نظرای این پستت راه افتاده
به عنوان پستت میاد
حیف که خیلی زیاد زیاد نوشتن حال ندارم بخونم
ولی جالب بود

بخون جالبه.

سین چشم سبز چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:49 ب.ظ

میبینم که داری میری سفر
پوستی ازت بکنم تراویس

یا خدا

سارا چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:03 ب.ظ

سفل خوس بگذله با سوگاتیای ژیاد بی عااااا

عزیزمی

بیضا چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:15 ب.ظ http://mydailydiar.blogsky.com

ممنون خوبم بله فعلا بهترم

خدا رو شکر
امیدوارم همیشه خوب باشی

ورونیکا چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:33 ب.ظ

چطوری تراویس؟ایشالا سفر خوش بگذره و خوبه که حالت خوبه

ایشالا هیچوقت روزمرگی و یکنواختی بهت مســــــــــــــــــــتولی نشه:))

فدات بشم

نل چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:01 ب.ظ

و باز من شاد شدم:))

کامنت سین ها هم خیلی فان بود:)))))))))

قصد جونم رو دارن انگار.هی به من شوک میدن

ریحانه به نل چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:31 ب.ظ

نلی اون کسی که تو وبلاگت اومد تو خصوصی بهت پیام داد
واسه چند تا وبلاگ نویسا دعای ویژه از طرف من بکنی من بودم و یکی از اون وبلاگ نویسا دقیقا تراویس بود که ازت خواستم دعای ویژه کنی..که گفتم :
رفتی حرم واسه تراویس دعا کن از طرف من زندگیش ارامش بیابد و همسر و فرزندان خوبی نصیبش بشه. من بودم.من.ریحانه 1 .مخاطب وبلاگت.نلی عزیزم فکرشم نمیکردم شما هم بیای و به نظراتم بخندی ...فکر نمیکردم. (دقیقا هم همون زمانی این درخواستو ازت کردم که پست نایب الزیاره واسه حرم نوشتی و تراویس هم اون زمان پست نوشته بود نزدیک بود تصادف کنه و غده ای تو ی کمرش منم واقعا اشکام با خوندن اون پست و حال و احوال اون روزاش که شاد نیس در اومده بود و از این راه دور کاری جز دعای خیر واسه ارامش زندگیش نمیشد انجام داد واسه همین ازت خواستم اسم ایشونم تو حرم بیاری.که اشتباه کردم ظاهرا چون ایشون قدر این حجم محبت و ندونستن و اینچنین جوابمو دادن در نهایت.)مهم نیس ولی.
+اما فکر نمیکردم کسایی که مخاطب همیشگی وب هاشون بودم و براشون وقت گزاشتم بیان و بخندن.شاید انتظارد یگه ای داشتم .منظورمم شخص خاصی نیس کلی گفتم.ایا تو وب های خودتون با اینهمه حضورم مشکلی ایجاد شد ؟معلومه که نه.فقط این وبلاگ ظاهرا مشکل دارن بابنده. (ببخش نلی از حرفام ناراحت نشی.من همیشه مث یه خواهر بزرگتر دوست داشتم و اینکه فقط خواستم بگم اون کسی که این دعارو درخواست کرد من بودم.پس این نشون میده من با این اقا هیچ مشکلی نداشتم و اتفاقا خیلی هم دوسشون داشتم که چنین درخواستی ازت کردم.و اینکه خدا وکیلی کدوم یکی از همینایی که الان سنگ هواداری ایشنوو به سینه میزنن و تراویسم خلی عاشقشونه اونجا اومدن واسش درخواست دعا بدن؟؟؟ کجا بودن این ادما؟؟؟ )

+تراویس بیکل من فردا امتحان دارم.الانم باید درس بخونم.
فردا بعد امتحان حتما میام واسه گفتن اخرین حرفام و اتمام این بحث .
فعلا همه تون بخندین.چیزی جز تاسف ندارم.تا فردا...

تازه فردا هم قراره بیای؟؟؟این همه نوشتی حرفات نبود پس؟فردا هم حتما باید بیای؟؟

ریحانه به نل چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:48 ب.ظ

فقط بد برداشت نشه.من همیشه دوست داشتم و دارم مث یه خواهر.اگه غیر این بود وبلاگت نمیومدم.:))
الانم همینظوره.فقط خواستم بدونی اون نفر من بودم .همین.
و اینکه اگر اینجا به من میپرن دلیلشو نمیدونم.و مسئول این بحثی هم که به پا شده نیستم. و به من ربطی نداره. و نمیدونم چرا یهو میان به مسائل شخصی زندگیم و کنکورم میپرن امامنم مث بقیه یه زمانی یه مخاطب معمولی بودم اینجا اما ظاهرا خیلی ها چشم دیدنمو نداشتن و ظاهرا خود نویسنده هم کینه ای از جنس شتری با من داره.خخخ.و منو سبک و نادان و ...میدونه.
بازم ببخش فقط خواستم بیشتر بدونی .
ایشالا همیشه هم شاد باشی و بخندی.من که خیلی دوست دارم.و اگه بهم بخندی هم ناراحت نمیشم.
بای.

اون نصفهِ چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:18 ب.ظ http://marpel.ir

یعنی من عاشق این سین ها هستم :))))
چطوری تراویس ؟

فدا مدات

م چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:54 ب.ظ


اینا برن ما به چی بخندیم خب؟

به عمه من

ریحانه چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:45 ب.ظ

کجاس اینهمه؟؟؟ اره حتما.
چون حرفای اصلی مونده..اگه نیام جواب دوستان صاحب نظر میمونه اونوقت ناراحت میشن اگه جوابشونو نگیرن.
ببین جدای از شوخی من تا حرفای اخرمو نگم نمیرمممم.
نترس فقط فردا مهمون این وبلاگم.خیلی عجله داری واسه بیرون انداختنم مث اینکه..
الانم درس دارم و امتحان.
شب خوش.

الان درس و امتحان داری اینقدر حرف میزنی.خدا به داد برسه اگه امتحان نداشته باشی

هلنا سین چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:15 ب.ظ

این ریحانه خانم که هر بار برای اخرین بار خدافظی میکنه باز سر و کله ش پیدا میشه،ریحانه جون تا تو اوجی خداحافظی بنما

ایشون ظاهرا خداحافظی رو مقدمه ای برای یه شروع طوفانی تر میدونن.

سین چشم مخملی چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:18 ب.ظ

شده مدرسه موشها

ای بابا

ریحانه چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:36 ب.ظ

همه امتحانامو به لطف استرس هایی که خودت و بعضی مخاطبای نازنینت اینجا وارد کردین بهم عالی دادم.این یکی رو هم میرم که عالی تر بدم.
+من حرفی باهات ندارم.شب عالی مستدام.

منم باهات حرفی ندارم خانم دکترآینده،فخرزمان،سلطان کامنت گذاران،سرور همه بدپیله ها،استادسخن

آنا سنندجی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:00 ق.ظ

من خیلی وقته خواننده این وبلاگم! این خانم ریحانه یا هلنا هر لحظه میاد حرف آخر رو میزنه و خداحافظی میکنه که بره ولی گویا دل نمیکنه
تراویس بذار باشه!
جو رو باحال میکنه!

این رفتن تو کارش نیست.فقط دنبال حاشیه هست واسه مطرح کردن خودش.حالا چی گیرش میاد من نمیدونم والا

مهدیه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:26 ق.ظ

ریحانه جان اگه دوستان بهت میخندن دلیل داره.همه ما بزرگتر از تو هستیم و حرفات یعنی پرحرفی هات خنده داره واسه ما.
یه چند سال بعد خودت یاد این کامنتها و حرفات می افتی و اونوقت خودتم میخندی به ابن حرفایی که زدی.تاره کلی سرخ و سفیدم میشی.باور کن.تجربه داره اینو میگه هااااا.تو الان باید فقط به فکر درست باشی.
در اخر امیدوارم کنکور قبول شی.زیاد کشش نده.چون این حرفا و دعاهات و ... برای خیلی ها جالب نیست... باید بزرگتر بشی تا بدونی چی میگم عزیزم.اینجا هیچکس باتو مشکل نداره

درود بر تو مهدیه مهربان و خوب و عزیز و دوست داشتنی

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:55 ق.ظ

:))))))
هلنا من فقط ب این دلیل نظر این ادم رو درباره ت گفتم ک دیگه بری اما می بینم همچنان هستی!:))))
انقد من خندیدم با این کامنتا خدا حفظتون کنه

خدا تو رو حفظ بکنه با این بازارگرمی که راه انداختی

ابر سلطان کامنت گذاران پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:56 ق.ظ

سلام تراویسسسسسسسسسسسسسس خوبی،؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منم خوبممممنم،چی خوردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چی پوشیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چی نوشیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟با کی میخوای بری سفرررررررررررررر؟؟؟ترو خدا بگو ماشینت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یه لیست میدم کیش رفتی برواونجاهاهااااااااااا.اهان با مشغله بسیارررررررررررررررر بسیاررررررررررررررر زیاد واست پست گذاشششششششششسسسشتم دارم واسه دکتراااااااااااااااااااااااااااا میخونمممممممممممم،میخواممممممممممممممم دکترای کامنت گذاری بگیررررررررممممممممم،خب تو دیگه سین ها چه خبرررررررررررررررررررررررررر إز الف چخبرررررررررر إز ب چخبرررررررررررررر هان؟امشب شاممم چی خوردی خب یالا بگووووووووووووووو اخه کار دارمممممممممم مشغله دارمممممممممممم زود باید برررررررررررررررم ،وابی هوا سرده خب خودتو بپوشوننننننننننننننننننننن اها یادم رفتتتتتتتتتت برو دنیال سین چشممممممممممممممممممم سبززززززززز آشتی کن باهاش بوسش کن اونو بعدم بچه بیاررررررررررررررررررر بابا شوووووووووووووووو دیگه همیننننننننننننن خوشبختیت آرزومهههههههههه درد و بلام بخوره تو چشمممممممممممممم حسوداییییییییی آشوبگررررررر و اغتشاش طلبانننننننن و جدایییییی طلبان إبر سلطان کامنت گذاران إز تراویسسسسسس شب بخیررررررر

خخخخخ رو از قلم انداختی

ابر سلطان کامنت گذاران پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:08 ق.ظ

اهان یادم رفت خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ یه شونصد تا پیام خصوصی دادم اونا رو بخون بعد ازت میپرسم راسی چهار تا پیام قبل و بعد پاک کن نمیخوام گرد و خاک شه خب من برم به تزم برسم خخخخخخخخخخخخخخخخ

چشم

دوستدارتراویس پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:44 ق.ظ

دوستت دارم تراویس,خیلی!!

من بیشتر

بیضا پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:55 ق.ظ http://mydailydiar.blogsky.com

تراویس این پستت باید جایزه اسکار بګیره

اسکار در چه زمینه ای دقیقا بیضا جانم؟؟؟

...... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:51 ق.ظ

ابر سلطان کامنت گذاران خیلی با حالی .خوبه درس داری تازه. نگوفتی دککتری چی میخای بخونی . عزیزم تو درستم همینقد تلاش کنی عالیه. خیلی خوشم اومد ازت.

دکتر اطفال میخواد بشه

lio پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:54 ق.ظ

فک کنم هلنا اول جمله هاش به جای سلام میگه من اومدم اخرین کامنتو بدم. یعنی یه جورایی تیکه کلامشه.بعد شروع میکنه به طومار نوشتن.

دقیقا.هزار بار خداحافظی کرده باز اومده

بیضا پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:07 ق.ظ http://mydailydiar.blogsky.com

اسکار در زمینه کامنت و خندوندن کسایی که به ندرت میخندن مثل من

درود بر تو
ایشالا همیشه خندون باشی
و یه جایزه ویژه هم تقدیم میشه به پزشک برتر همه دوران ها سرکار خانم ریحانه هلنا یی

سین خوش خنده پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:12 ق.ظ

خیره ایشالا

سین چشم سبز پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:12 ق.ظ

احضاریه رسید دستت؟

عین همین سوال رو چند روز پیش واسم مسیج کرد.تله پاتی دارین انگار

..... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:18 ق.ظ

به قول تراویس از دنیای واقعی چه خیری دیدیم که از شما مجازیا ببینیم؟
ابرسلطان کامنت گذاران برو به درست برس این وبلاگ و کامنتاش برای تو دانشگاه نمیشه.ماروهم که میبینی درسامونو خوندیم دیگه مقطعی نمونده که بریم بخونیم.اردامونو ریختیم الکامونم اویختیم.

والا.ما دیگه کارامون رو کردیم.ازدواجهامون رو کردیم.طلاقهامون رو هم دادیم

..... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:34 ق.ظ

از.... به ابرسلطان کامنت گذاران:

هر چه تیکه کلام کامنت گذاران دارن تو یکجا داری
اخه این همه تکرار حروف و خخخخخخخ و اصطلاحات رو از کجا میاری؟

از تو ک*ن من

حامد پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:36 ق.ظ http://hamed-92.mihanblog.com

سلام تراویس جان تو رو خدا از این کامنت گذارا چندتا بفرست واسه اون وبلاگایی که تا عنکبوت بستن بلکه یکم رونق بگیرن
خداییش در نوع خودشون اعجوبه ایی هستن اینا
خدا حفظشون کنه

الهی آمین.خدا همه کامنت گذاران رو حفظ بکنه

..... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:38 ق.ظ

این دکتر پیمان مدافع حقوق بشریت کجاست

داره آمپول میزنه حتما

مانیا پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:04 ق.ظ

زید بازی نه زدبازی^ـــ^

منم اتفاقا دوست دارم بگم زید بازی ولی همه میگن زدبازی درستش هست

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:15 ق.ظ

تو واسه من هیچ دعایی نکن
می دونی ک حالم ازت بهم می خوره
چقدر دلم می خواد یکی بخوابونم تو گوش ریحانه!

بالا نیاری یه وقت رو من

ابر سلطان کامنت گذاران پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:08 ب.ظ

سلام .خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ میخوام همتون آه و ناله و نفرین کنم بعد برم سره مشغولیاتم. خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خاک وچوککککککککککککککککککککککک. بوققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققق به همه بدخواهانننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن. بازم بوققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققق و باز هم بوقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققق. بوق بوقیت من برم به درسم برسمئ. بوققققققققققققققققققققققققققققققق بهتون

خخخخخخخخخ

^_^ پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:29 ب.ظ

خدا عمرتون بده.تا حالا اینقد تو زندگیم نخندیده بودم

خدا خودتم عمر بده.خیلی گلی

مصطفی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:30 ب.ظ

تبریک میگم بابت وب ریباتون، عاشق کامنت دونیتون شدم یعنی زده رو دست خندوانه ، خدا اجرتون بده شادم کردین خدا شادتون کنه ریحانه خانم و مابقی بدل نگیرین ولی قصد نمسخر ندارم ولی خیلی با حالن کامنت ریحانه خانم باشین شما این وب بدون شما معنا نداره و جذاب نیست در ضمن تراویس چان شما حق بیرون کردن خانم ریحانه رو ندارین وب شما بدون اون ارزشی نداره

ابر سلطان کامنت گذاران پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:33 ب.ظ

از ابر سلطان به .........
من حالم خوبه نگرانم نباش

ابر سلطان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:38 ب.ظ

ار ابر سلطان به .....
...... له تو چه من موکل یا شایدم وکیل این وبم

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:44 ب.ظ

تراویس شات آپ

شات آپ فاک آف

آیدای نسبتا خاموش پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:47 ب.ظ

یا خداوند رحیم و رحمان،ینی قبل جلسه هم سمپادی ها میان اول کامنت..بدن بعد امتحان؟؟؟عی بابا عی بابا ما رو نگا دلمونو به کیا خوش کردیم،فیستول ترا رو بگو عی بابا عی بابا

اونو میسپارم به دست توانای جراح و پزشک حاذق و ماندگار بانو ریحانه

میلو پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:49 ب.ظ

دیگه باید آماده بشیم برای جشن صدمین کامنت وبلاگ ...
تبریک میگم این حماسه آفرینی و ...
بازم رو بوسی که تو دوست داری ...

از کجا فهمیدی من ماچ و بوسه دوست دارم؟؟؟عجیبه تا حالا بروز نداده بودم

.... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:49 ب.ظ

الان دکتر پیمان میاد از ابرسلطان کامنت گذاران هم دفاع میکنه.

دقیقا

Sani پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:06 ب.ظ

هلنا اینهمه پری جان ... پری جاااان گفت
بعد پری جان می خواد بزنه تو گوشش !!!
این بچه اصن شانس نیاورده...

مشکل از هلنا نیست مشکل از پریسان هست

خواننده خاموش پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:13 ب.ظ

ابر سلطان کامنت گذاران درسته بفرموده خودتون پدر مرحومتون کنارتون نیست ولی اینو بدون روحش در کنارت هستش پس سعی کن روحش رو
همیشه در کنار خودت راضی نگه دارین !
بنظرم چه تو چه ریحانه چه پریسان خانم اگر میخواین روز و روزگارتون
خوب باشه و شاد زندگی کنین از جوانی تون درست استفاده کنین و لذت ببرین.
روزگار جوانی و نوجوانی عین باد عبور میکنه پس سعی کنین شما جوانا درست از وقت و انرژی تون استفاده کنین !
تا جوان هستین از فرصت ها استفاده کنین برین شاد باشین ولی نه به
هر قیمتی !! غرورتون هیچوقت جلوی دیگران نشکنین ! برای غرورتون
و خودتون ارزش بیشتری قایل باشین !!
آدم ابتدا باید به خودش احترام بذارد که دیگران بهش احترام بذارند و
او را حتی بپرستند ! وقتی خودتون به خودتون احترام
میذارین قطعا دیگران هم همون احترام براتون قایل هستند.
انسان وقتی اشرف مخلوقات است که درست زندگی کند !!
برای هر سه یا چهار تای شما آرزوی سلامتی و خوشبختی میکنم.
موفق باشین در پناه صاحب این ماه ( ماه شعبان )...

چقدر این کامنت قشنگ بود

سین چشم سبز پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:18 ب.ظ

حالا رومن اسم میزاری.حالا میریذبا سین خوش خنده میپری.پوستتو میکننم.ازت شکایت میکنم

ریحانه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:26 ب.ظ

سلام.
دوستان دیگه لازم نیس خودتونو خسته کنین خطاب به من کامنت بدین.زحمت نکشین..خودم عصر همه حرفای اخرمو میگم و برای همیشه از اینن مکان میرم.(البته با حضور مادرم.)
دیگه لازم نیس کامنت دونی رو بیشتر از این شلوغ کنین و بپرین بهم.فقط تا عصر صبر کنین .شب همه مخاطبین بیان واسه دیدن اخرین خدافظیم تا خیالشون راحت بشه دیگه اینجا نیستم شب راحت بخوابن.(فقط اینسری باید واسه خدافطیم قسم حضرت عباس بخورم تو نظرم که همه تون باورتون بشه واقعیه.در ضمن جناب تراویس اگه تا حالا چند بار خدافطی کردمو اومدم دست من نبوده اون اومدن ذوباره چون ظاهرا یا دوستان با اسم من کامنت دادن که مجبور شدم بیام و بگم من نبودم یا واسه تبریک روز مرد به شمای قدر ناشناس بود یا مث اینسری واسه این بود که اومدم فقط جواب دو تا سوالمو بگیرم که ندادی و پیچوندی.هر دفعه هم که بعد مدت ها اومدم فقط دوستات بهم پریدن که مجبور شدم کامنت های طولانی بنویسمو از خودم دفاع کنم.)

+فقط اجالتا یه سوال دارم ازت تراویس در پاسخ به خانوم سنندجی گفتین که "این فقط دنبال حاشیه هست واسه مطرح کردن خودش"میشه دقیقا چند تا از حاشیه هایی که واسه مطرح کردن خودم دنبالش بودم نام ببری؟؟؟نه اصن جوابی داری؟؟؟ فقط دلم میخواد بدونم مثلا چه حاشیه ای چی کار کردم واسه مظرح کردن خودم؟چی گفتم؟

شب اخرین کامنتامو میدم و برای همیشه میرم.دوستان محترم امشب بیاین بخونین و ته دلتون بخندین و برای همیشه خیالتون راحت بشه که من رفتم.
در ضمن جواب اون دوستایی هم که دارن با اسامی مستعار علیه من همش اینجا کامنت میدنو امشب بیان که جوابشونو بخونن.
اتفاقا به تخصص هایی بالاتر از اطفال دارم فکر میکنم .اطفال مال دوره دبستان تو فکرم بود.ههه.هر چیکه اون زمان بالاتر و مدرنیته تر و به روز تر باشه همون رو انتخاب میکنم.اصن تو ایران تک باشه از همه جهت.(اینم جهت اطلاع)

راستی نه پریسان جان اصن ربطی به نظر شما نداشت من این دو روز با امتحانام درگیر بودم واسه همین نتونستم زودتر خدافطی کنم البته الانم هنوز دو تای دیگه مونده.مظمئن باش من خودمم از اینجا زده شدم دیگه به خصوص که سطح تفکر بعضی از خواننده هاش با این جریان اشکار شد .و بخصوص تر که تا الان اروم درس میخوندم و از الان به بعد برنامم فشرده و سنگین هست.
.و به خصوص که به" مادرم " این وبلاگو نشون دادم تازه و گفتم ماجرارو ایشونم متاسف شدن که همه این مدت وبلاگی رو میخوندم که "اخلاقیات و مرام بین ادم هاش جایگاهی نداره"و دلسوزی و همدری کردم با اینجا و اینکه تفکرم رو بروز دادم و بیرون ریختم.

درضمن ایشون گفتن خیلی راحت از طریق پلیس سایبری یا پلیس فضای مجازی.. و خیلی راه های دیگه از طریق قانونی میشداقدام کرد . ولی اینکارو اصلا نمیکنم چون هر دو به این نتیجه رسیدیم
که در اینده با "علم ام خیلی هارو سر افکنده بکنم "

پس تا عصر ...یا علی.

ریحانه به خانوم " ابر سلطان کامنت گزاران" پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:41 ب.ظ

خانوم محترم لطفا دیگه کامنت ندین.و ایجاد مزاحت بیشتر نکنین.
معلومه که خیلی بیکاری...
اینجوری میترسم دوستان باز فک کنن من این کامننتای بی ادبانه رو دارم میدم.(من با اسم خودم یعنی ریحانه کامنت میدم.)
بهتره از ایشون بخواین مزاحم نشن خیلی بیکارن انگار.

ببخشید من که دارم به زندگی و درسم میرسم.لطفا از جانب من کامنت های زشت ندین.

+در ضمن تراویس جان عه نمیدونستم اونایی که ازدواجاشونو کردن طلاقاشونو گرفتن حالا وقت کامنت خوندن و وبلاگ گردیشونه.والا ما جوانان هم حق خوندن داریم اتفاقا الان وقت خوندنه چون سرمون خلوت تره .و هدف منم از وبلاگ خونی با شما ها متفاوته کمی. وقتی متاهل بشم فک نکنم زمان سر خاروندن ادم داشته باشه از بس زیر بار و مسئولیت زندگیه و مشغله ها باربالار رفتن سن بیشتر میشه تازه بچه هم اضافه میشه علاوه بر همسر داری و ...والا ما این وب خونی و واسه دوران نوجوونیمون داریم که چار تا چیزم یاد بگیرم بلکه دیگه نمیدونستیم شما ها واسه دهه بعدی زندگیتون (ازدواج و طلاق) دارین خوندن وب رو.من حتی دانشجو هم بشم وقت نمیکنم وب بخونم چه برسه به اینکه متاهل بشم.
راستی از من خواستی از وبلاگت برم و میرم
اما دیگه"اجازه نمیدم راجب وبلاگ خونی من خودتونو و خواننده های محترمتون نظر بدین"همه حق دارن بخونن.اتفاقا وب های ادم های با اخلاق زیاده واسه خوندن.و میخونم.با عرض معذرت البته.

+++ خانوم استاد کامنت گزاران لطفا کامنت های زشت ندین.
از این پس هیچکس حق نداره با اسم هلنای جعلی یا ستاد و فلان کامنت بده اینجا.
امیدوارم عصر که میخوام حرفامو بنویسم اینجا جایی واسه نظر دادن خالی داشته باشه .

فهمیدین یا منم تکرار کنم.هیچ کس حق نداره.هیچ کس.
ضمنا یه بعدازظهر و شب جمعه طوفانی رو با کامنتهای بانو هلنا در پیش داریم
نوبت تسویه حساب رسیده.باید همتون بترسید

مروارید پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:47 ب.ظ

سلام
اینجا هنوز دعوا و کل کله؟
یه پست جدید بنویس بلکه تمومشه این کل کل و بچه بازی
حوصله داریا خدا وکیلی

فعلا که داره به همه خوش میگذره و هنوزم فانه

ریحانه به .... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:50 ب.ظ

ببخشید خانوم محترم من عصر واسه شما یه جواب مبسوط دارم چون شما شاید همون خانوم پوپک یا همین سلطان کامنت گزاران جدیدباشین که همش دارین کامنت میدین و اینجارو شلوغ تر میکنین.اهان راستی فک کنم لیو و عابر و خاموش و غریبه تو وبلاگ محمد و .... خیلی اسم دارین شما.

ببخشید اگه اسم منو گزاشتی سلطان کامنت دهی باید بهتون بگم اسم خودتون "سلطان کامنت جعلی گزار هس.با اسم مستعار."
البته ببخشید ها.ولی این حدسم بود شایدم اشتباه باشه.
ظاهرا شما از من بیکار ترین .چون شما از من پیگیر ترین اینجا انگار.
والا ما که دیشب دو تا کامنت دادیم صبحم سر جلسه امتحان بودیم الانم داریم به زندگیمون میرسیم ولی انگار شما از صب
فعالیتتون عالی بوده اینجا در غیاب بنده.
ماشالا چه قدر مشغله زندگی متاهلی تون بالاس. جهت اظلاعتون این سلظان کامنت گزاران که ساختین نمیدونم کدوم ادم خریه که داره کامنت میده با اسم مستعار.

حالا ریدی تو امتحان یا نه خانم دکتر؟؟

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:54 ب.ظ

بهت گفتم شات آپ تایید کن :))))

تایید کردم دیگه.جواب هم دادم.
جواب شات آپ تو میشه فاک آف من

آنا سنندجی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:00 ب.ظ

اینجا خیلی خنده دار شده!
خدا خیرت بده تراویس

فدات

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:05 ب.ظ

کامنت بعدیمم تایید کن صدا قشنگ :))))
من ب بیشعوری تو شک ندارم تو هر زری خواسی بزن
سیلی من تو گوش ریحانه واسه اینه عاقل بشه!گاهی لازمه

آنا سنندجی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:05 ب.ظ

تراویس سر جدت پست جدید نذار اجازه بده ببینم ته این قضیه چی میشه?!

ابر سلطان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:06 ب.ظ

تراویس فیستول منم درد میکنه حالا این بانو ریحانه پرشک حاذقی هست منم برم مداوا پیشش؟

..... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:07 ب.ظ

از ....به هلنا یا رز یا ریحانه کافرهمه را به کیش خود میداند.توبا اسم های متفاوت می اومدی یادت رفته?جواب مبسوط داری هنوزز?ابر کامنت گذارم تویی?والله منکه اصلا دیروز کامنت ندادم توروبگو قبل خواب بعد خواب کامنت میدی.اگر داری ازذفضولی میمیری که من مجردم یا متاهل بمیر چون نمیگم.تراویس این دختر چی میخوره اینقد انرژی حرافی داره?تخم کفترلابد

ابر سلطان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:10 ب.ظ

اوه ترسیدم خخخخخخخخ
حالا برای فیستول درد بیام پیشت کارت خوبه؟
ارزون حساب کنیا
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

تعجب پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:12 ب.ظ

120 کامنت

آیدای نسبتا خاموش پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:15 ب.ظ

سرعت نور داره میاد کامنتا ایول،هلنا شما با جنبه تر ازین حرفاییاااا که با یکم سرصدا بخوای بری،تازه ما تولدتم منتظرتیم باشکوه هر چه تمام تر بیای و عرصه رو رها نکنی، بلاخره دورهمی باشیم باااازم

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:23 ب.ظ

می ترسی تاییدش کنی؟!:)))
من ک باورم نمیشه ن امشب و ن شبهای دگرررر هلنا بره

از چی بترسم؟

..... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:25 ب.ظ

از....به ابرسلطان کامنت گذاران
تو وکیل همه اقایونی یا اقایون خاص?بیا و با تکرار حروف و تاکید رو کلماتت شادمون کن

...... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:28 ب.ظ

ما از اینکه مادر گرامیتون اینجارو خوندن خوشحالیم چون ایشون شاید بتونن شمارو متوجه کنن که وب و وبگردی نون و اب نمیشه و دنیای مجازی بی رحم تر از اونیه که بخای بهش دل ببندی.خداروشکر هدف محقق شد و والده گرامی نظارت بیشتری خواهند داشت

فریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:29 ب.ظ

پریسان چه قر و قمیشی میاد ...
بابا کی و دیدی از یکی متنفر باشه و اینقدر دنبالش باشه و از دیگران هم (محمد ) سراغشو بگیره.
فکر نکن شلوغ شده تو رو یادمون رفته
توام مثه همون ریحان ی
البته ریحان از تو بهتر و ساده تره
تو برو فکری به حال خودت کن

بسم الله.فریسان نداشتیم که داریم دیگه

poopak خطاب به مادر ریحانه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:42 ب.ظ

سلام تراویس خوبین؟
اصلا قصد اینکه درباره خانم هلنا یا دیحانه پست بذارم رو نداشتم ولی اسممو دیدم که حتی عنوان کرده بود ابر قدرت کامنت منم اومدم
اولا خیلی دوس دارم واقعا اگه واقعا خانم ریحانه ردست میگن با مادرشون صحبتی داشته باشیم.
مادر ریخانه خانم هیچکس با دختر شما مشکلی نداشت البته تا زمانی که حرفاشون متعادل بود . فکر میکنم وب اقای محمد بود که شروع شد بهمن ماه سال قبل، وب رو خانم محمد میخوندن دختر شما فراتر از معمول نظر میدادن بار تا اینجا مشکلی نبود اما نظرات چوری شدن حالت دخالت گرفتن باور کنین خیلی محترمانه از دخترتون درخواست کردیم ممکنه خاتم این بنده خدا بخونه و ناراحت بشه لطقا دقت کنین اما ریحانه بدتر و بدترم کردن جوری که در مورد مدل مو وو قیافه و لباس پوشیدن هم نظرات میدادن.
اما وب تراویس من در جریان نبودم اما باز هم همون روال و حتی بدتر رو پیش گرفتن لطوریکه با خوندن پیاما متوچه میشیم که ریحانه خودشو خیلی وقف این وب کرده شاید دوستان نظراتی رو در مورد طولانی بوذن پیاما به ایشون دادن . اتفاقا خیلی دوس راشتیم شما درچریان قرار بگیرین چون سن ریحانه خیلی حساسه ولی ایشون در برابر نظرات محترمانه هم هجومی برخورد میکردن . اگه واقعا شما مادر در جریان قرار گرفتین من نوعی خیلی خوشحال میشم بهر حال ریحانه هم در سن حساسی هست و هم اینکه روحیات خاصی رو دارن به شخصه من نگران رویاپردازی و احساس بیش از حد ی که نسبت به دنیای مچازی دارن هستم موفق و موید باشین . باور کنین موفقیت ریحانه آرزوی من هست

poopak خطاب به مادر ریحانه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:53 ب.ظ

لازم بذکر ریحانه در این وب به اسم هلنا و (: و در وب محمد که لینک این وب هم هست کامنت گذاشتن البته کامنتای هلنا مربوط به قبل سال حذف شده بوسیله تراویس . خودتون بخونین و قضاوت کنین

گمراه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:04 ب.ظ

یعنی پلیس سایبری اینقد خاله زنک و الافه

یک مادر خطاب به ریحانه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:09 ب.ظ

سلام.من 1مادرم با احساسات مادرانه که از قضا باتوجه به ادعای ریحانه مبنی بر شغل مادرشون(اگر درست باشه) با ایشون همکارم.
این چند روز کامنتارو دنبال کردم.در حالت خوشبینی حرفای بچه ها رو باور کردم و ریحانه رو،تا وقتی که دیدم از مادرش گفت.
ریحانه خانم برای توجیه کارهای خودت که وجهه خوشایندی بعنوان 1دختر مجرد نداره لطفا از سپر مادرت استفاده نکن.مخصوصا که اگه راست گفته باشی ایشون همسرشهید باشن.
دختر،بس کن.اینهمه مضحکه عالم و آدم شدی بس نیست؟من کاری ندارم به حق بوده یا ناحق،ولی میدونم شخصیت بزرگ و والای1دختر،اونم دخترشهید(اگه راست گفته باشی) اجازه نمیده اینقدر ملعبه دست دیگران بشه.تاجایی که من متوجه شدم نه تنها خوانندگان این وبلاگ،که حتی نوسنده هم تمایلی به بودنت ندارن.حقارت تا کی دختر؟چرا اسم مادرتو میاری؟ امکان نداره هیچ مادری هرچقدرم روشن فکر و ایده آل گرا باشه باز هم تحمل کنه دخترش تا این حد به ذلالت کشیده بشه.
صحبت از پلیس سایبری هم حرف بیجاییه؟ تا شکایتی نباشه رسیدگی درکار نیست.شکایت از چی کنی؟خودت میای مینویسی،جواب میگیری
برو دختر،من اگه جای شما بودم بی صدا میرفتم ازینجا تا غرور نداشتم پایمال تر نشده.اگرم جای مادرت بودم(خدای نکرده) از مشاور کمک میگرفتم ببینم کمبود درچه زمینه ای باعث شده به اینجا برسی.
بعنوان1مادر برای همتون آرزوی موفقیت و بزرگ منشی دارم

هلنای جعلی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:16 ب.ظ

هیش کی حق نداره به ریحانه بگه بالای چشمتدابرووو وگرنه خودم میام وزنگ ساعت شو قطع میکنم از امتحان جابمونه.هیش کی.هیش کی.

ریحانه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:39 ب.ظ

نه مث اینکه با شما باید در حد سطح و مدل حرف زدن خودت صحبت کرد اقای مهندس."واژه رید"
خب واسه اطلاعت میگم : "امتحان رو 19 میشم"اتفاقا عالی بود امتحان.


+پریسان خانوم من امشب با این ملت همیشه در صحنه خداحافطی میکنم میرم.
مطمئن باش الانم واسه جواب سوالام اومده بودم وگرنه از وقتی شایعه شده شنیدم ایشون چه پیشنهاداتی میدن خودمم نمیومدم. عاقل شده بودم.تازه فهمیدم کامنتای یه بنده خدای دیگه رو هم قبلنا حذف کرده بوده...حالا مهم نیس چون نمیخوام قضاوت کنم و راجب چیزایی که شنیدم و باور کنم.اما فقط میخوام بگم تا حالا تو عمرم از هیچ وبلاگ نویسی اینهمه وبلاگ خوندم همچین رفتاری ندیدم والا.مخاطباشم مث خودشون خاص و عجیبن.کلا اینجا محبت کنی اتش خشم خیلی ها برافروخته میشه بعد خود نویسنده هم دست اخر جوابتو با زیباترین شکل ممکن میده نتیجش الانه منه.

++اون خانومی هم که گفتن من میخوام از وضعیت تاهلشون سر در بیارم واقعا به قول پریسان فان هستی ا خه خانوم محترم تاهل یا تجرد شما به من چه مربوط میشه؟؟ اصن چه سودی واسه من داره ؟

رز کیه؟والا من یادم نمیاد تو هیچ وبلاگی اسمم رز بوده باشه.
با اسم های متفاوت کجا میومدم؟؟؟ میشه نام ببری؟ اینجا که همیشه هلنا بودم.باقی جاهام اسم خودم ریحانه.دو سه تا وبلاگ دیگه ام اسمم سکرته.تلاش نکن نمیتونی بفهمی. بارها گفتم تغیر اسمم توی چند تا وبلاگ خاص دلیل داشته مشابه شو دیده بودم.

بعدشم اگه تغییر اسم به مقصود ایجاد مزاحت و انتقاد و حمله و توهین به افراد و به اشوب کشیدن وب دیگران نباشه هیچ اشکالی هم نداره. صد تا کامنت واسه تخریب کسی با صد تا اسم ندیم. هر وبلاگ یه اسم باش اماااااا" جرئت داشته باش همه جا خودت باش"

من همیشه همه جا با افتخار خودخودم بودم و هستم .
حتی اطلاعات زندگی شخصی و کنکوری بودنمم همه جا فاش کردم که اشتباه کردم صادق بودم و دست اخر نتیجش شد این.حرف قبولیمو سوژه منتقدین قرار دادم.شاید چون اسم شناسنامه ای و اطلاعات خصوصیمو گفتم و زیادی صادق بودم الان سرنوشتم این شده اینجا.
هه.

الانم میخوام برم ناهار بخورم اگه جناب مهندس صدا شیکه گل گلابمون اجازه بدن.
فقط مهندس وبلاگ تو واسه من یه جور خاص تری بود که اسم خاص تری انتخاب کردم.هلنا.
ولی الان به توبه کردن افتادم از کاری که کردم.و از حضوری که اینجا از اول پیدا کردم.
اهان دیگه از این حرفای بی ادبی ننویس تو پاسخ ها.بد میشه.

تا عصر..



.

بیضا پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:45 ب.ظ http://mydailydiar.blogsky.com

هاهاهاها

ریحانه به خواننده خاموش پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 04:36 ب.ظ

من الان نظر شمارو دیدم.(نظرتون دوس داشتم. اما
خب اول باید بگم که اسم من سلطان کامنت گزاران نیس.و نمیدونم ایشون کی هستن که دارن کامنت میدن با این اسم. به هر حال به خودشون مربوطه.
دوم اینکه گفتین راجب پدر بزگوارم.خب باید بگم ببخشید من چی کار کردم که روح ایشون از من ناراضی باشه؟؟؟؟؟؟ شما مگه توی دنیای واقعی ما هستین؟؟شما بودین و دیدین که چه قدر سختی کشیدم؟؟شما از روی چه حسابی اینجوری میگین؟من نمیگم ادم کاملی هستم ادعایی هم ندارم اما اما دارم تلاشمو میکنم و خداشاهده اگر میخوام به جایی برسم و روزی عنوان پزشک یا مهندس یا هر چی روی اسمم باشه فقط و فقط واسه اینه که پدرم بهم افتخار کنه.سعی میکنم ادم خوبی باشم و تا الانم تو دنیای واقعی دختر پاک و مغرور و سالمی بودم و همیشه هم احترام مادرم رو بر خودم واجب دونستم و همیشه بهترین رفتار و با ایشون داشتم خیلی مهربانانه. دلم میخواد مادرم پدرم و حتی خواهر کوچیکترم از من راضی باشن.راستش نمیدونم من تو این وب سایت چه گناهی در حال حاضر مرتکب شدم که شما اینجوری میگین.اما با اینکه گفتین احترام و شخصیت واسه خودم قایل باشم موااافقم اما مگه اینجا احترام و شخیتی واسه ی "شخص من "گزاشتن؟؟ ایا جای غروری گزاشتن؟ کدوم وبلاگ نویسی هس که با خواننده ای که حداقل به حرمت یه مدتی که واسش وقت گزاشته خونده و طومارای لعنتی رو نوشته اینهمه دشمن باشه ؟یه دختر اتفاقا وقتی پدر نداشته باشه دل نازک تر ه پس دیگران باید حواسشون باشه جوری رفتار نکنن که دلش بشکنه که بهش توهین نکنن که بهش نپرن.به نطر شما ایا روح پدر من فقط از من ناراضیه؟یا از این ادم ها هم ناراضی میشه؟من فکر میکنم گناه بزرگ تر رو اینا مرتکبش شدن.بعضی ها .
من تو دنیای واقعی دختر مغروری هستم اتفاقا.احترامم برام قایلن.اما نمیدونم چرا تو این وبلاگ جای غرور و شخصیت و احترام نزاشتن برام.جوری که خودم دلم واسه خودم میسوزه.ای کاش اسم پدرمو نمیاوردین چون دارم اشک میریزم.
راستش به این نتیجه رسیدم توی دنیای مجازی باید پوستت کلفت باشه نه مث من دل نازک باید انتطار هر چیزی رو از هر کسی داشته باشی. من دیر به این نتیجه رسیدم متسفانه.
و همین وبلاگ باعث شد به این نتیجه برسم.چون اینجارو از ته قلبم دوس داشتم اما دوس داشتنم مث بغل کردن کاکتوس بود چون ظاهرا هرچی نزدیک تر میشدم به این وب و ادم هاش به نویسنده اش اونا بیشتر منو تیغ و خار میزدن یه زمانی اما همیشه ادم ها اون واکنشی رو نشون نمیدن که ما منتظرشیم .اگه الان مجبور میشم جواب بعضی از دوستان رو بدم از خودم بدم میاد ولی نمیتونم وایسم و هر چی دلشون میخواد بهم بگن. اگه خودم از خودم دفاع نکنم پس کی؟من تو دنیای واقعی یکی از این جوابارو به هیچکی نمیتونم بدم. اما دیگه نمیتونم اینجا ...خسته شدم.روانم خسته شده.از تحقیر و...الانم امروز حرفامو میگم میرم اما هیچوقت نمیبخشم.
این جا مکان شادیه من نیس.خودمم دوس دارم وقتمو بهترین نحو صرف کنم.فک میکردم اینجا میام چیزی یاد میگیرم انواع قلم هارو میخونم دوستایی پیدا میکنم که دوسشون دارم و ..
شاد میشم اما بدترین ضربه روحی رو خوردم.دل من از سنگ نیس اونقدر رئوفه هر چی بگم بعدش صد برابر بیشتر خودم عذاب وجدان میگیرم و اشک میریزم .با خوندن تک تک کامنتای کسایی که تحقیرم میکنن همون ثانیه میشه پشت مانیتور اشک و بغض رو حس کرد توی چشام توی گلوم که هر دفعه از اینجا بیرونم میکنن اما بازم نمیدونم چرا دلم واسه این وبلاگ و نویسنده اش تنگ میشه.
اما ایندفعه دیگه نمیشه چون دیگه فهمیدم ته ته هر چی نفرته از من دارن ایشون .و جوابای با ادبشون که در پاسخ هام میدن.اره من دکتر برترم من نادونم من امتحانامو هونجوری میدم که گفتی من بچه ام من استاد سخنم فخر زمانم بد پیله ام سلطان کامنت نوشتنم.. دختر سبکی هم هستم لابد ..
خوددش یه زمانی بهم "گفت تو کی باشی که واسه من تعین تکلیف میکنی بچه جون جمع کن برو دنبال بازیت تا چیز بد تری بارت نکردم" وقتی اینجوری میگه به نظرتون ایا شخصیت احترامی واسه ادم میمونه؟اوایل که کامنت میدادم شمارمو واسه چی میخواستی؟(گفتی هلنا تو که اینقدر مهربونی شمارتو بده.)واسه چی تو که به ازادی بیان اعتقاد داری نظر اتمو حذف کردی؟مهم نیست.

++ تراویس ببخشید من شب اخرین کامنتامو میدم وخدافطی میکنم.الان خیلی خسته ام.
دوستان بس کنید دیگه کامنت ندین.

یه لطفی بکن هیچ کامنتی نده.چند بار باید بهت بگم.اینجا هیچ کس به تو بی احترامی نمیکنه منتهای مراتب کسی هم از بودن تو و نظراتت استقبال نمیکنه.طومار نظرات و محبتت رو ببر توی یه وبلاگ دیگه.
تو اگر فقط یک ذره فهم و شعور داشتی باید وقتی همه کامنتهات رو پاک کردم یا وقتی همه کامنتهات رو بی جواب میزاشتم یا یک کلمه جواب میدادم یا اصلا تاییدشون نمیکردم حالیت میشد که اینجا جات نیست.اگه هم اون اوایل تحویلت گرفتم فکر میکردم هم سن خودمی و تهران زندگی میکنی.

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 04:50 ب.ظ

به هلنا می خواین هرچی بگین ب من ربط نداره
اسم من و به دهنتون نیارید
با تو ام خواننده خانوش
تو کی باشی ک اصلا به من خط زندگی نشون بدی
من فقط شما رو به شکل جک می بینم اصلا جدی نیستین واسم
پس من و بیخیال بشین کار خودتونو بکنین
من طرف حسابم فقط این جونوره

از رفتارهات و حرفهات و پیگیر بودنت مشخصه که اصلا واست مهم نیست
جونور هم خودتی

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 04:51 ب.ظ

به هلنا می خواین هرچی بگین ب من ربط نداره
اسم من و به دهنتون نیارید
با تو ام خواننده خانوش
تو کی باشی ک اصلا به من خط زندگی نشون بدی
من فقط شما رو به شکل جک می بینم اصلا جدی نیستین واسم
پس من و بیخیال بشین کار خودتونو بکنین
من طرف حسابم فقط این جونوره

ریحانه به پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 04:54 ب.ظ

ببخشید پریسان جان شما چرا میگی من که باورم نمیشه هلنا بره؟چرا؟ میشه واضح حرف بزنی.؟(فک کنم البته به خاطر همین موضوع شما بود که بقیه به من پریدن به خاطر اینکه از شخص شما دفاع کرده بودم لابد.)بحث از اونجا شروع شد که من اومدم وب محمد واسه اینکه بگم تو وبلاگ اون اقا بحث نکنن اونوقت دو تا سوال از تو پرسیدم همه پریدن بهم که از پریسان دفاع کردی اخرشم اومدن اینجا به کنکورم گیر دادن.ههه.

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 04:55 ب.ظ

فریسان چه اسم بیخودی داری
تو برو یتد بگیر شخصیت داشته باشی ی اسم درست پیدا کنی نه واسه تقلید از دیگران اسم مسخره انتخاب کنی
به تو هیچ ربطی نداره من چی کار می کنم سرت ب کار خودت باشه
دلم خواست از محمد بپرسم به تو ربطی نداره
بیچاره انقدر اسن مستعار نزار رو خودت :))))
چقد ضایعی اخه طفلک خدا

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 04:59 ب.ظ

وای خدا این پوپک :)))))
اخه تو از کحا میدونی زن محمد ناراحت میشه
مغز نوخودیا عزیزم
خیلی عقب افتاده این به خدا
نگرانی ریحانه عاشق تراویس بشه
وایی خدااادا

تراویس بیکل پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:05 ب.ظ http://travisbickle1.blogsky.com

من آدمیان را به‌شادی بادوام می‌خوانم نه فضایل بی‌حاصل و یاوه که انسان باید با اضطراب و نگرانی منتظر میوه‌هایش بماند


دوستان عزیز نظراتی که حاوی مطالب مستهجن و توهین و کلمات ترویج دهنده خشونت باشه تایید نمیشه.لطفا برای داشتن فضای مجازی مناسبی همکاری داشته باشیم.
ممنون

ریحانه به تراویس (لطفا جواب بده.) پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:11 ب.ظ

نمیشه.باید حرفامو بزنم امشب بعد برم.
مظمئن باش بعدش دیگه کامنتی نمیدم.

بعدشم سوال منم دقیقا همینه "چرا این جا جام نیس؟؟؟ "چرا خواستی بهم بفهمونی که اینجا جام نیس؟؟
ببخشید مگه چه کاری با تو کردم که ازم بدت بیاد که نمیخواستی اینجا باشم.؟ اگه به خاطر درسام منظورته که اینجا جام نیس خب وبلاگای دیگه هم میخونم پس چرا اونا بهم نمیگفتن اینجا جات نیس؟؟
منم میخواستم یه خواننده معمولی باشم مث بقیه.
اما تو انگار دنبال دوستی بودی که سن و محل زندگی خواننده برات مهمه.که شماره میگیری. مگه هدف وبلاگ نویسیت پیدا کردن دوس دختره؟؟؟
"مگه همه خواننده هات بقیه همه 30 ساله هستن و تهران زندگی میکنن؟؟؟ جالبه چون خواننده های کوچیکتر از سن من اینجا داری نه تنها هم سنت نیستن بلکه ممکنه تهرانم نباشن بعد تو خیلی هم تحویل میگیریشون . چرا؟؟؟؟
پس چرا جای اونا هس؟؟ مگه اونا هم سنتن؟چرا اونا حق دارن بخونن پست بزاری براشون قرار بزاری بقیه هم همه بخونن زن و مرد فقط با من مشکل داشتی؟همه زنا و مردای اینجا دختراو پسرای اینجا 30 ساله بودن؟همه تهرانی ان؟
نکنه بقیه خواننده ها همه باهات علامت دوستی میدن که اونا واست خوبن؟فقط من بدم.اره؟
کل وبلاگ نویسیتو با این حرفت بردی زیر سوال.یعنی هدفت دوستی بوده؟

افتخار میکنم به خودم که حرفام اونقدر بزرگ تر از سنم و عاقلانه و پخته بوده که اولش فک کردی هم سنت هستم.

پس لابد وقتی بفهمی خواننده ات مشخصات ایده ال تورو نداره بیرون میندازیش و تحویل نمیگیریش. والا اینجوریشو دیگه ندیده بودیم.

++الان من فهمیدم. باشه.بابا من نمیام دیگه.فقط بزار شب جواب چند نفرو بدم چون خیلی دیگه از حد گدشته قضاوتاشون.
بیشتر هم طرف صحبتم با خانوم پوپک و مادر هست.
انگار یه نفره باز ایشون.
ببین من تا جواب شمارو ندم قانعتون نکنم پوپک خانوم مادر جان که من دختر پاکی هستم از اینجا نمیرم.من شب باید کامنتامو بدم تو قانع بشی تا اسم همسر و پدر مردم رو نیاری تو کاممنتت.بیشتر هم دلیل نرفتنم همین خانوم پوپکه چون باید به قضاوتاشون پی ببرن.
خانوم محترم پوپک جان مادر جان اسم جعلی گمراه شما کینه تون با من قدیمیه از تو همون وب محمد. وایسا اگه لازم باشه خود محمد باید بیاد بگه تا خیالت راحت بشه به من برچسب بی حیایی و اینا نزنی.

تراویس شمام جوابای سوالایی که بالا پرسیدمو بده بین اصن منطقیه حرفات؟

پس لابد پریسان هم سنته که باهاش حرف زدی حتما تهرانم زندگی میکنه.ببخشید پری جان ناراحت نشی ولی کلا منظورم با این اقاست.یا بقیه مخاطبا هم سنتن؟تا فهمیدی هم سنت نیستن حذف میکنی؟میخوای اسم ببرم اونایی که از منم کوچیکترن؟

شب میام تا جواب اونایی که دارن بهم توهین میکنن رو بدم و برای همییییشه برممم.

خدانگهدار.

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:17 ب.ظ

هلنا مگه من خواستم ازم حمایت کنی؟!
من نیازی به حمایت کسی ندارم
این جونورم کاملا میشناسم
تراویس حرفت برام اهمیتی نداره
تو معدب باش بقیه کاریت ندارن البته کسی ک کارایی مثل تو می کنه نمیتونه معدب باشه

م پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:22 ب.ظ


کاش لا اقل من تبلیغ فیلتر شکن بودم چارتا مشتری جذب میکردم تو این پست

ریحانه به تراویس پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:27 ب.ظ

راستی بهم میگی اینجا هیچکس بهت بی احترامی نمیکنه
اما تا حالا چند نفر بهم بی احترامی کردن خداییی؟؟؟ در طول کل این وبلاگ و همین حالا حتی.
حتی خودت چند بار حرفای زشت تو پاسخام نوشتی و بیرونم کردی.
حالا مهم نییس.
نظرات طومار گونه کجا نوشتم اوایل؟؟؟
من که داشتم نطرات کوتاه میدادم دیگران میپریدن بهم.
الانم باید جواب سوالمو بدی همون که گفتم چرا اینجا جای من نبود؟
بعدشم همین حالا خودت ببین چند بار خانوم پوپک بهم توهین کرد؟اینایی که با اسامی مستعار کامنت میزارن چی؟
همین خانوم مادر چی؟خیلی ها اینجا بهم توهین کردن. اون اوایل رهگذر حالام پوپک و ....

ببین من باید جواب بی احترامی این خانوم رو بدم بعد میرم.
من حرف زشتی تو کامنتام ندارم پس تایید کن.
شب باید جواب دوستان رو بدم اینجوری نمیشه برم.
فقط دلم میخواد جوابی واسه سوالام داشته باشی که میدونم نداری.نه خودت میدونی چرا جام اینجا نیس نه میدونی که چرا بقیه برات عزیز بودن و من نبودم.احتراممو نگه نداشتی.اگه همه اینجا همسنت بودن و تهرانی بودن مسئله ای نیس اما اینجوری نیس.خب واسم سوال پیش میاد چرا من؟
بعدشم ما که تا چند سال اینده میایم تهران واسه همیشه.
همین الانشم مامانم دکتری تهران قبول شده بود سال های پیش و قرار بود بیایم ولی به خاطر درس و شرایط من موندیم.
ببخشید اقای بیکل اگه ادم بودن به تهرانی بودنه که بزار بهت بگم خودتون والا شاید 4 یا 5 سال باشه رفتی تهران و خودتم جنوبی بودی. تازه به اندازه ای که ما همش تهران رفت امد داریمو میایم والا انگار خونمون اونجاس .هر دفعه هم جاهایی میرم که بالاترین منطقه ی تهرانه اونجا ها رفت امد دارم تو سفر.خریدمم همونجا.ببخشید ولی لازمه بگم که فامیلامون نیاوران و فرشته هستن؟لازمه بگم که جردن و زعفرانیه میرم رستوران و خرید میکنم؟خخخخ. واقعا که.جالبه. ادم بودن شده به این چیزا.حالا باز بیاین بگین این میخواد بگه پولدارم.خخخ.
فقط خواستم بگم اون تهرونی که میگی واسه ما هیچی نیس زندگی کردنم توش افتخار نیس. هر کس میتونه اونجا باشه.شهرستانی ها هم ادمن.والا.اتفاقا در اینده که حالا تابلوی مطبمو اونجا دیدی تهران که واسه تخصص هدفم اونجاست تشریف بیار .خخخ.

من زود میام واسه جواب اون بانو. امشب این بحث تمام میشه. به شرطی که جوابمو بدی.چرا جای من اینجا نبود؟

poopak پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:36 ب.ظ

برو بابا تو کی هستی اینقد خورتو تحویل نگیر
دختر گستاخ
تراویس نظراتت ببند الان مخمون میخوره

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:42 ب.ظ

اگه هم اون اوایل تحویلت گرفتم فکر میکردم هم سن خودمی و تهران زندگی میکنی.
اخه چقدر خودتو قشنگ نشون می دی :))))))))))))

lady پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:47 ب.ظ

سرکار پریسان و ریحانه الان ماهیت پلید تراویس روشن شد خب حالا متوجه شدین آدم رذلی هست چرا وب رو ترک نمیکنین؟ ریحانه بانوی پاکدامن الان مادر گرامتونم که در چریان هستن. البته اگه راست بفرمایین

ریحانه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:48 ب.ظ

فهم و شعور من زیاده اتفاقا.بعدش بیا بگو بهت بی احترامی نمیکنیم.ههه.اتفاقا تو بقیه وب ها همه از نطراتم استفاده میکنن و مشکلی هم نداره نطراتم.بعدشم به شعورم توهین نمیکنن اونا.
ببخشید اقای باشعور و با فهم و کمالات
سوالمو جواب ندادی:چرا جای من اینجا نبود؟؟؟؟؟
جرئت داری جواب بده.والا.

+خانوم محترم جعلی اسم مستعار شمام متظر جوابت باش.حتما تا چند ساعت دیگه بیای بگیری جواب رو.از مادر محترم میخوام بیان پاسخگوی شما یاشن.
البته باز خوبه خود محمد بهتون اونجا گفته بود که نطراتم مشکلی نداره ولی شما قانع نشدین .ههه.اونجا ضایع شدین باز اومدین اینجا.بابا ول کن خانوووم یه بار میشی مادر یه بار میشی همکار مامانم یه بار میشی مهربون به فکرم.یه بار میشی گمراه.به قول خودت دوران فردرین بازی به سر رسیده گلم.شمام باید همسرتون بالاسرتون باشن تا نیاین تو وبلاگ مردا .والا.شما مسئول ارشاد دخترای مردم نباش.
ادرس وبلاگتم بنویس .همونی که تراویسو بهش دعوت کردی.بانوی چشم قشنگ زیبا و دوس داشتنی.من هر چی باشه تو گروه ها عکسمو مردای نامحرم نمیبینن و از جمال و جبروتم تعریف نمیکنن.مرد غریبه رو به وبلاگم دعوت نمیکنم تا بیاد و از نظرات ارجمندش بهره مند بشم ادرس اینستامو ندارن مردای نامحرم.
فعلا همگی بای تا چند ساعت دیگه مادر بیان جواب بانوی بزرگوار رو بدن منم حرفامو بگم.تا شمارو قانع نکنم و بهم توهین کنی نمیرم.باید مادرم بیاد جوابتونو بده خانوم.

فقط تراویس من موندم تو که با شعوری .و فهیم هستی چرا از جواب دادن به سوالم طفره میری.چرا جام اینجا نبود.؟اینم سوال.اصولا باز تراژدی الزایمر در پیش گرفتی.

خداحافظ فعلا.

fahi پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:51 ب.ظ

ریحانه جان امیدوارم مادرت در جریان این کامنت ها بذاری، من ی دختر دارم دخترم 1 ساله س بعنوان ی مادر نگرانم ، دخترم مهم تر از کنکور عزت نفس توست نگذار اینقدر ساده لگد کوب بشه عزیزم، لازم نیست بکسی چیزی رو ثابت کنی لازم نیست جواب همه رو بدی عزیزم بعضی رابطه ها مثل این هستن ک گوشه ناخنت بشکنه دو حالت پیش میاد یا همون اول اون تکه جدا شده ناخن رو بکنی یا بذاری بمونه و درد ناخن رو تحمل کنی تا اونقد بگذره ک ناخن خودبخود کنده شه حالا برای من سواله چرا ب این نوع رابطه های پر توهین تن میدی و تمامش نمی کنی یک جورایی خواهان ادامه رابطه هستی عزیزم من اگه مادرت بودم حتمن با ی مشاور صحبت می کردم چون فردا ک تو جامعه با مردی آشنا بشی ممکن ب همچین رابطه ی تن بدی و زندگیتو فنا کنی تو حساس و عاطفی هستی خیلی هم ساده ، از دنیای مجازی ببر مخصوصا ک کنکور داری من اگه جای مادرت بودم نت خونه رو قطع می کردم تلفنتم میگرفتم امیدوارم مادرت در جریان بذاری تا بهت کمک کنه

اون نصفه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:54 ب.ظ http://marpel.ir

بلالیه بلاااااال بدوووو بدوووو بدو بدو تا یخ نکرده چه بلالایی دارم به به

poopak پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:59 ب.ظ

تراویس دیگه خیلی بچه بازی شد وبت . لوث شد
کامنتا رو ببند . والا هی میخواد بره بیاد طومار بنویسه مادر بیاره. ایکاش مادرش میومد لااقل پی به شخصیت مجازی دخترش میبرد. همه عالم و آدم میگن دختر شخصیت خودتو حفظ کن بدتر لج میکنه . کامنت رو ببند و مطلب چدید بذار
از طرف موکل وبلاگ
نه ببخشید وکیل

ریحانه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:37 ب.ظ

تراویس خان چرا اون کامنتمو تایید نکردی؟؟؟؟

اهان چون محتواش جوری بود که پته خانوم پوپک رو میریخت رو اب.خب تایید کن دیگههه.چرا ترسیدی؟

فاهی مهربونم من از شما خیلی خیلی مچکرم. اون دفعه هم نظرتون کاملا زیبا بود.اتفاقا میخواستم موقع رفتن ازتون تشکر کنم .اما فاهی جان مادر من همین الانم خبر داره که اینا دارن اذیتم میکنن.پس بهم حق میده و بهم گفتن که از این وبلاگ که اخلاقیات جایگاهی نداره اینجا بیام بیرون واتفاقا راجب نطرات خانوم پوپک گفتم گفتم من مبخوام بیام بیرون اما یه خانوم همش علیه من داستان میسازه و همش همه چیه منو داره میبره زیر سوال اونم بهم حق داده و زیر نطر خودش من میخوام فقط جواب همین خانوم رو بدم.من مشاور خصوصی دارم فاهی جونم اما در اینذه نگران نباشوارد اینجور فضاها دیگه نمیشم اول انالیز میکنم شخصیت هارو بعد همینجوری وارد هر جایی نمیشم دیگه ..مادرمم رو درسا و کارام اتفاقا نظارت داره و میدونه وبلاگ میخونم و تا حالا تو وب خونی مشکلی نداشتم اما فقط همین وبلاگ مشکل دار شدم چون نویسنده و برخی خوانندگان هدفی دیگه دارتن اینجا روابط دوستی و...بعدشم همه ای وجود نداره که بخوام بهشون جواب بدنم همه اینایی که میبینی یه نفرن فاهی جون. همه شون خانوم پوپکه .همه.با اسامی مستعار میدن لابد.
من فقط جواب همین خانوم رو منطورم بود. بعدشم شما خودت مادری اگه کسی به دختر خودت به حیا و پاکی اونو میبرد زیر سوال ایا شما بهش حق نمیدادی که از خودش دفاع کنه؟
من اینجا با هیچکس دعوا ندارم فقط میخوام خیلی منطقی این خانوم دشمن رو که خیلی هم پیگیر هستن قانع کنم .همین.

نمیدونم چرا تراویس اون نظرمو تایید نکرد. اره دقیقا من حساس و عاطفی و ساده هستم همین باعث شده که ازم سو استفاده کنن.حتی خیلی وقتا با اسم من نطر بدن اینجا .و تحقیر و توهین کنن.

زندگی ایندم خوب پیش میره فاهی.جونی. تا اون موقع کلی تجربه کسب کردم ادم هایی اینچنینی رو بیشتر شناختم که میخوان واسه ادم پاپوش بدوزن و زیر اب بزنن فک نمیکردم این چیزا تو وبلاگ ها هم اومده باشه. ...هر چی سن بالاتر بره بیشتر تو جامعه باشی ادم های مریض رو بیشتر میشناسی خب.
مرسی بابت نظر قشنگت. من گوشی هم ندارم راستی. نت خونه هم نمیشه جمع بشه چون فقط مختص من نیس. مادرمم حواسش هس.اتفاقا خیلی ناراحت شد اینجا این خانوم بهم میتوپن.جریانات رو گفتم براشون.
فقط نمیدونم چرا مهلت نمیدن تا شب همش کامنت میدن.

مهلت بده خانوم پوپک تا جوابتون رو تاشب ارسال کنم و برم و تو باشی .موکل وبلاگ اقایون.

والا بیرون بودم.همین الان رسیدم.شب جمعه آدم باید ول باشه تو خیابونا

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:39 ب.ظ

خانوم ریحانه من نیازی به حمایت تو نداشتم.
من این ادم رو میشناسم
چ تو دنیای واقعی چ مجازی کسی واسم مهم نیس
تو هم بیخیال چ نیازی داره ب اینا بفهنونی پاکی؟
خانوم پوپک خود ارام ب شما گفت ناراحته از نظرات ریحانه؟؟؟؟

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:43 ب.ظ

لیدی اخه به تو چه؟!
من کاری ندارم شما چ جوری میشناسینش من شناختمش و تمام شما اهمطت ندارین :))

پریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:44 ب.ظ

تراویس من نظرام مخاطبش توی جونوری
پس تایید نمی کنی مهم نیست

^_^ پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:45 ب.ظ

من با فاهی موافقم
ما که بجز یه اسم چیزه دیگه ای ازت نمیدونیم که بخوای خودتو ثابت کنی.
تو کنکور داری و اگه فرزند شهید باشی قبول شدنت توی رشته ای که دوست داری حتمیه. همین امسال تمام تلاشتو بکن
به کنکورت فکر کن و برو وبلاگ کنکوریا رو بخون.بببین با چه پشتکاری میخونن.این جمع مناسب شرایط حساس و ساده دلی تو نیست.ناراحت نشو .بعضیا خیلی دلسوزانه راهنمابیت کردن ولی تو بازم ادامه میدی

:) پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:50 ب.ظ

وقتی پست دنیاجهانبخت با همه چرند بودنش ۷۰۰۰تا کامنت میخوره
خب عجیب نیست اینجا هم اونم تو خلوتی بلاگری انقد زیاد کامنت داشته باشه

:) پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:51 ب.ظ

داداش بلالا چند؟

...... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:07 ب.ظ

اگر هلنا بره سر درس و مشغش و دیگه نیاد من برا همتون کمک هزینه خرید بستنی میریزم

...... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:17 ب.ظ

همه بلالا یه جا چند حاجی

فریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:35 ب.ظ

الان چی شد ؟!!
مادرشو میخواد بیاره ؟
پس پاشیم آب و جارو کنیم... یالا... اون پریسان و از اون وسط جمع کنید...همش تو دست و پا ست

م پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:52 ب.ظ

ریحانه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:10 ب.ظ

تراویس بیکل من دیگه جون ندارم.میخوام اخرین حرفامو بگم و برای همیشه این صفحه این سایت رو ببندم وبرممم. مامانمم در جریان قرار دادم میخوام حرفای اونم بنویسم براتون.
حالا اجازه میدی؟تایید میکنی ؟

(فقط حرفام ممکنه چند تا کامنت جداگانه بشه. ممنون میشم همه شونو تایید کنی.)

بی نقطه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:12 ب.ظ

سلام خونه مادر شوعر سابق من جمارانه
خودمونم محله باکلاس شهریم
همه صاحب منصبا تو خیابونم هستن
شوعر سابقم دکتر و استاد دانشگاه بود
بعدشم یکی منو دوس داره قراره شهردار بشه
اما من محلش نمیدم

بی نقطه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:16 ب.ظ

اهان یادم رفت ما تمام خریدامون إز دبی هست میدیم دست لنجا قاچاقی واسمون رد میکنن تعرون که خرید نمیکنیم والا تهرون بی کلاسی
ترا تو إز تهرون خوشت میاد.ایش ندید بدید معلومه پاتو إز ایران بیرون نداشتی
ایش فقط هیز بازی بلدی اه وا پیف

مهدی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:22 ب.ظ

میلاد اگه این وب میخونی یه زنگ بزن بهت کارت دارم اخ پیستولم

خرم سلطان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:23 ب.ظ

می بخشید وسط بحث داغتون مزاحم میشم
به من دنبال نیمه گمشده ام هستم . به من گفتن ابر سلطان اینجاست...
ابر بیا خونه... دیروقته .شام حاضره. بسه کامنت بازی

..... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:24 ب.ظ

تراویس سلام خوبی یادته گوفتم ما تهرانیم الان میخام اعتراف کنم برات که خونمون جردنه.پاتوقمم مغازه های همون محل .تراوی ما اصلا از جردن ب سمت پایین نمیایم چون اونجا ممکنه اسیبی ببینیم از هوا.تراویس ما همش غذای رستوران میخوریم.هر روز چلو گوشت.اصلا پولش برامون مهم نیست.تراویس ما خونمون باغه باغ بزرگ.مثل فیلم شهرزاد.تازه من یه اکرم دارم واسه خودم کارامو میکته.تراویس خونمون همش ایینه کاریه. باغبون داریم.میز صبونمونو ندیدی که.تراویس ما همش با پرواز ماهان میریم کشورای خارجی. خریدامونم دبی انجام میدیم.تراویس ماخیلی با کلاسیم.تراویس ما ادکلنامونو ازدفرانسه میاریم فقط. و فقط برای من و بابامو و خواهر کوچیکم کارخونش اختصاصی میزنه.تراویس ما لباسامونو ی بار میپوشیم بقیش می،ه رو دیوار مهربونی. تراویس جاااان جیسون استات هام همش میاد خونه ما برامون هنر نمایی میکنه .تراویس از باغ خونه ما گلهای صادراتی درخواست کردن ما نذاشتیم اخه احتیاج به این پولا نداریم.خخخخخخ تراویس ما دماغامونو اصن عمل نکردیم ولی همه تو کفشن.خدا مارو نمیدونی چی افریده که.خخخخخ تراویس ی پارتنر دارم شهروند نیویورکه و جراح مغز واعصاب.باباشم معروفه خیلی بگم تابلو میشه. خخخخ تراویس من میخام اما ایندمو بسازززم خودم.خخخخ.تراویس من هرسال تو جشنواره دختر سال انتخاب میشم خخخخخخ تراویس من دندونامو بلیچینگ نکردم ولی همه فک میکنن بلیچینگه خخخخ تراویس جان تراویس من چند تا بی اف دارم همشونم مثل خودم با کلاسن.تراویس جان با این همه سجایا واینکه فهمیدی تهرانم شکارمو بدم?اصن چرا جوابدکامنتامو کم میدی ها?ازت دلخورم.الان اشک تو چشامه گوله گوله میریزم.ندیمم پاک میکنه.تراویس من اهم زود میگیره دلمم نازکه به من احترام بزار هرچند من ارزشی برا خودم قاعل نیستم تو اما ب من احترام بزار وگرنه نفرینت میکنم.

سارا پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:32 ب.ظ

قبلا تراویس یه نفری افرادوخوشحال میکردی الان داری دسته جمعی ملتو شاد میکنی با این کامنتا.دمت گرم.

:) به .... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:04 ب.ظ

..... ی عزیز
من زودتر اومدم پرسیدم پس بلالا واسه منه

م پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:32 ب.ظ


پیکان ِ جوانان گوجه ای مالِ یه خانم دکتر بوده باهاش میرفته مطب برمیگشته
قسمت توافقی

آنا سنندجی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:37 ب.ظ

تو خوابگاه ی دختره ست اسمش شیما! آقا این دیگه پسر نمونده تو سنندج که ....آره!!!
اونوقت هی میاد میگه من مغرورم من مغرورم
جمع کنید این غرورتونو

دکتر پیمان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:41 ب.ظ http://peyman doctor.blogfa.com

اینجا که میام حس میکنم هر کی هر کیه.دریغ از ذره ای انصاف
جالبه که اسم بنده هم بین کامنتا دیده میشه!
هلناخانم در اسرع وقت این وبلاگ و خواننده ها و دوستدارانش رو رهاکن. این پیشنهاد1دوسته که از نادیده گرفتن غروروشخصیت 1بانوی بااحساس ناراحته.

بهروز پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:47 ب.ظ

ممد سر راهداز تو اشپزخونه نمکدونم بیار تخم مرغا بی نمکه

اون نصفه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:27 ب.ظ http://marpel.ir

بلال دونه ای پنج هزار بدوووو بدوووو بلال ، تراویس خودت یه دونه بردار به عنوان اجاره پس فردا نگی حق آب و گل داری

أبر سلطان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:51 ب.ظ

جانم خرم سلطان
من اینجام دو دقیقه صبر کن الان میام

فریسان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:54 ب.ظ

تراویس از پلیس فتاح! نترس
ما تا آخرش هستیم

ی مادر پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:57 ب.ظ

ریحانه خانم،هرچند برای خودم مهم نیست،ولی شاید برای بقیه که بنده رو با اونا یکی دهستید خوب نباشه. من نه پوپکم،نه سه نقطه،و نه هیچکدوم از دیگر نظرگذارا.
من فقط ی مادرم که حسمو نوشتم.زد و بندی هم با کسی ندارم.اتفاقا اگه مادرتون الحق باخبرن از این وقایع کاش میشد باشون صحبت میکردم.

...... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:58 ب.ظ

بلالاتو گرون میدی نمیخام.بده به:)
یه باغ اجاره ای تو ورامین نیازمندیم.

ب بد خواب پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:08 ب.ظ

تراویس من کی گوفتم چاقم?منکه خوش تیپم تو گوفتی موهام کمه داره میریزه

عجب

افرین بانو پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:22 ب.ظ

پوپک جان از اینکه با پیغامت باعث شدی لوث بازی تموم شه ممنون.اما محیط،شادی بودا

آنا سنندجی جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:01 ق.ظ

بچه ها خیلی باحالید
مخصوصا اون بلال فروشه و اون پیکان گوجه ایه
اونم که میگفت مهدی اگه اینجا رو میخوانی زنگ بزن
دست همگی درد نکنه مخصوصا ریحانه هلنا
بعد مدتها خیلی خندیدم

خدا رو شکر

Poopak جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:06 ق.ظ

اولا خانم محترم من مثل شما بیکار نیستم طومار بنویسم اینکه من حیّا شما وو زیر سوْال بردم إز کجات در اوردی،؟؟شما تو وب محمد بمن گفتی تو کف تراویسی والا الان مدعی شدی و موش مرده بازی در میاری،دوما بجز اینکه شما تو وبلاگ اقایون ادای موکل و وکیل در اوردی برو بخون تو وب محمد هنوز هستش،سوما اینکه اهانت میکنی خوانندگان وبلاگ دنبال چیز دیگه ای هستن رو خجالت بکش،چهارم من بیکار نیستم با أسامی مختلف پیام بدم جراتش دارم و با اسم خودم پیام میدم کاش مادرتون واقعا خبر داشتن و نظرات شما رو میخوندن البته با أسامی مستعارتون،ببینم با اصول اخلاقی ایشون مطابقت دارن و در اخر شما با هیچ صواطی مستقیم نیستین خیلیا دوستانه راهنماییتون کردن ولی انگار خودتون خیلی تمایل به این وب سراسر پلید و کثیف دارین ،ما همه بد شما که خوبی نیا نظر نده بقول معروف شما فقط یفرد مجازی هستی نیازی به تایید دیگران نیست ،خیلی خوشحال میشم مادرتون حرف بزنم من مشکلی ندارم همون بارم خیلی محترمانه بهت تذکر دادم یادت مونده چقد مثل الان سفسطه در اوردی البته نظرات حذف شدن ،مادر ریحانه خانم کامنتای دخترتون بخونین بجز اینکه دخترتون خودشو درگیر یه فضای مجازی کرده و با توجه به سن و سالش دیگران تذکر دادن چیز خاص دیگه ای نبود این خودشون بودن مه فضا رو اشفته میکرد

آنا سنندجی به پوپک جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:28 ق.ظ

پوپک جان بی خیال!
بذار هرچی میخواد بگه! همه ما اینجا حداقل سواد خوندن و نوشتن داریم! هم کامنت های شما رو خوندیم هم کامنت های اون رو! شخصیت هر کس از کامنت هاش مشخصه!
به ما ربطی نداره اگه کسی دوست داره خودش رو مضحکه کنه ما فقط میتونیم با یه لبخند از کنارش عبور کنیم
پوپک خودت رو ناراحت نکن

:) به .... جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:43 ق.ظ

....ی عزیز من از تو خوشم اومده ،

اقا اینجا کسی میدونه پژو مدل دورو ور ۸۵ تو بازار قیمتش چنده؟

:) جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:46 ق.ظ

لعنتی!
من تو همین پست هم عاشق شدم هم شکست عشقی خوردم
.... ی عزیز،تو چرا از ابرسلطان گذاران(همین بود؟)خوشت اومده بی معرفت؟!

.... جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:50 ق.ظ

از.... به :)
از من خوشت اومده یا بلالایی که بخاطرت کشیدم کنار??
من پیکان جوانان گوجه ای ب کارت میاد?تو کامنتا دیدم اگهیشو.

:) به بهروز جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:57 ق.ظ

بهروز نمک نخور ضرر داره...

نل جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:41 ق.ظ

185 کامنت:)اسمم خوشگل منم که مطرح شده:)
همت کنیم بشه 200تا سرراست :))
و باز من شاد گشتیدم:))

چشم

از :) به .... جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:55 ق.ظ

خسیس تو که دیدی گرون بود کشیدی کنار

..... جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:46 ق.ظ

.....به:)مردونگی و مرام مرده من بخاطر دل تو کشیدم کنار

اون نصفه جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:55 ب.ظ http://marpel.ir

کافی شاپیه کااافی شااااپ بدو بدو ترامیسووو میدم بابا جان بدووو بدووو ترااامیسوووو

شکوفه جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:20 ب.ظ

چقدر این اقا یا خانوم (اون نصفه) بی مزه ست.
منظورش چیه ینی؟خیلی واقعا بیمزه و لوسی.ول کنم نیست

ریحانه به پوپک خانوم جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:37 ب.ظ

خب دوستان این کامنت هایی که میخوام بنویسم اخرین کامنتای منه .دیشب فرصت نشد بنویسم. و یه سری توضیحات رو خودم میخوام اول به بعضی دوستان بدم و بعدشم حرفای مادرمو رو که دیروز باهاشون صحبت کردم و نظرشون رو تایپ میکنم براتون . در اخرهم خداحافطی برای همیشه.

خانوم "پوپک"راستش من دلیل اینکه شما یکدفعه اون روز از وبلاگ محمد اومدین اینجا و با خانوم ...... و خانوم نغمه به درس و کنکور و مسائل شخصی زندگی من اطهار نطر داشتین و حمله کردین رو متوجه نشدم و به قول یه بنده خدایی خودتون اومدین وسط بحثی که بهتون ربطی نداره اونوقت به ریحانه میپرین ولی ظاهرا انگار خصومت شما با بنده برمیگرده به بهمن ماه و وبلاگ اقای محمد.خب باید بگم بعله من خواننده ثابت وبلاگ اقای محمد هستم و همیشه هم نظراتم تا اونجایی که میدونم موردی نداشته گواهش هم دیگه مشخصه خود کامنت ها هستن اونجا میتونن همه برن ببینن .حرف زشت یا توهین یا جمله محبت امیزی توی کامنت هام نبوده تا اون جایی که یادم میاد دخالتی هم نبوده ایشون وقتی پستی مینویسن و قسمت نطر دهی و ارسال نطر باز هست یعنی اینکه میخوان از نظرات و دیدگاه های دیگران استفاده کنن یکی از هدف های وب نویسی هم همینه .پس هر کس ازاده از ذهن خودش فکر خودش رو بیان بکنه و ارسال نظر ازاده هر کس ازادی تفکر و بیان داره پس این نمیشه دخالت در زندگی اون ها.بعدشم ایشون خودشون عکسشون رو در پست رمز دار گزاشتن بهمن ماه برای اینکه پست بعد عمل و قبل اون نظرات خواانده هارو راجب قیافه شون بدونن و اتفاقا بنذه هم نطراتی گزاشتم ایشون هم اتفاقا اخیلی استقبال کردن از نطرات بنده وگفتن"ممنون از نطرات و پیشنهاد های خوبت .ممنون از کامنت پر از محبتت "فک میکنم پست 24 اسفند باشه میتونین برین ببینین. میخوام بگم در این که ایشون همیشه از نطرات من نه تنها در وبلاگشون ناراحت نبودن بلکه همیشه هم استقبال کردن و اون اوایل حتی یمیگفتن نطرات رو روانشناسی و کارشناسی شده اس و حتی یادم میاد فک کردن من روانشناسی میخونم و گفتن از اینکه خوااننده و دوست خوبی مث من دارم خوشحالم .یادم نمیاد جایی اظهار ناراحتی کرده باشن از حضور من در وبلاگشون.بنده دخالتی نداشتم اونجا.به قول پریسان جان خود ارام به شما گفتن از نظرات من ناراحتن؟؟؟ اخه اگه اینجور بود خود جناب محمد اشاره میکردن که همون موقع هم که بحث شد دیدبن که ایشون چیزی نگفتن.تا الانم من در وبلاگشون خداروشکر مشکلی نداشتم.و مث یه نظر دهنده معمولی بودم. اتفاقا یه بارم ازشون پرسیدم از طریق ایمیل که خانومشون ناراحت میشن ایا نظر زیاد میدیم؟ایشونم گفتن به هیچ وجه.بعدشم زندگی متاهلی اونقدر فکر نمیکنم سست و مسخره بازی باشه که با دو تا نظر وبلاگی از هم بپاشه.
ای کاش این بحث قدیمی رو تواین وبلاگ نمیاوردین و تو همون وبلاگ خود اقای محمد ازشون میخواستین تا براتون توضیح بدن.
بهتره خودشون پاسخگو باشن. به من مربوظ نیس.ولی تا اونجایی که من میدونم نطرات من اونجا مشکلی نداره .خیلی راحت و ازادانه بیان و تفکرم رو بروز دادم.ادتفاقا مادرم هم در جریان نظراتم اونجا بودن بهشونم نشون دادم مشکلی نداشت.چون ایشون به من اعتماد دارن و میدونن دختری که تربیت کردن جوری نیس که در وبلاگ ها نظرات غیر اخلاقی و بدور از رعایت حد و مرز بزاره. و در جریان وبلاگ خونی من هستن و به این که من نطراتم رو ازادانه بیان میکنم و دختری هستم با روابط اجتماعی بالا میبالن.اما باز هم راجب این مسئله خود جناب محمد بزرگوار بهتره بیان و نطرشونو بیان کنن.اهان همیشه هم برای جلوگیری از تفکرات اشتباه دیگران تو وبلاگشون ایشون رو داداش خطاب کردم چون واقعا نگاهم به اقایی با این سن و سال نمیتونه چیز دیگه ای باشه و ایشون واقعا مث برادر بزرگتر بودن همیشه برای من.اهان اون واژه موکل هم یه طنز هس بیشتر توی اون وبلاگ .و فک نمیکردم جدی بگیرین.
در هرصورت
نه تنها وب محمد بلکه وبلاگ تراویس هم نطرات بنده هیچگونه مشکلی نداشتن.پیس اینجا بدتر نشده منوال.
راستی توی کامنت های قبلی گفتیم من ویروسم .و وب هارو به اشوب میکشم.میشه ازتون بپرسم دقیقا کدوم وبلاگا توسط من به اشوب رفته ؟؟؟ایا شما همه وب هایی که من میخونم رو در جریانین مگه چی ها هستن؟؟ میشه چند تاشو نام ببرید که به اشوب کشیدم؟

گفتین"مادر گرامتون یادتون نداده به اقا ها نگی عزیزم"
خب باید بگم اتفاقا واژه عزیزم در فرهنگ ما یه واژه خیلی عامیانه ه که روتین به کار میبریم و به افراد بدون غرض خاصی میگیم حالا نمیدونم شهر شما چه جوریه .اما ما ببخشید کارگرمونم میگیم عزیزم بیا این زباله هارو ببر.مثلا.یا کلا این وازه عزیزم رو از روی منظور نمیگیم به همه افراد میگیم .
از روی محبت .و منظور خاصی هم نداریم کلا.فک نمیکردم توی قرن 21 هنوز چنین چالش هایی داشته باشیم.
الان استاد و معلم و دکتر و همه و همه میگن به هم عزیزم.
همین خود تراویس تو جواب خواننده ها نمینویسه عزیزم؟ایا منظوری داره؟
اره من اون روزی تند تند نوشتم اون کامنت رو خانوم .... رو با شما اشتباه گرفتم ظاهرا واسه همین نوشتم تو کف تراویسی.
چون .... اونجا به من گفته بود تو کف تراویسم.ها ها ها.
خلاصه بابت اون معذرت اون خطای دید و تایپی بوده اشتباه شده تو اسامی.شما تو کف تراویس نیستی.
من کامنت های شمارو دنبال میکنم؟؟ ببخشید اگه منظورتون اون احوال پرسیتون از تراویسه .ببخشید اخه دقیقا تو پست 16 ارئیبهشت که اینجا واسه هلنا نوشته شده اون دفعه وسط اون اشوب دیدم تو پست مربوط به خودم چشمم خورد .و به منم مربوط نیس شما و نویسنده وبلاگ چی بهم دیگه میگین.والا.

بهم گفته بودین تو وبلاگا پلاسی خانوم دکتر واست نون و اب نمیشه .وب خونی من هدف دیگه ای داره اینکه با انواع قلم و نوشته رو بخونم و به نوشتن و نویسندگی هم علاقمندم واینکه از دوستان چیز های خوب یاد بگیرم و تفکرات و نطرات خودم رو صادقانه بیان کنم و روابط عمومیم و اجتماعیم از اینی که هست هم بالاتر بره.مادرم هم کاملا در جریان هستن. با توجه به سن و سالم؟و اینکه وب خونی و دوست خوب داشتن ربطی به سن و سال نداره. چه خوبه که با اخلاق باشیم و از هم چیز های خوب یاد بگیریم.تداخلی هم به درسم نداره دو تا کامنت دو ثانیه ای گزاشتن در وب ها.هر کس خودش واسه درس و زندگیش برنامه ریزی هایی داره قطعا که به دیگران مربوط نمیشه.اگرم مشکلتون با حضور من در این وب هست نگران نباشین. به هیچ عنوان قصد موندن در این فضا رو ندارم خودمم داشته باشم مادرم دیگه چنین اجازه ای رو به من نمیده که بین ادم هایی باشم که اخلاقیات بینشون جایگاهی نداره و ایشون بیشتر از من نگران حق من بودن که شما اینجا قضاوتم کردین و بهم یاد دادن از حق و شرافت خودم دفاع کنم و بعدش برای همیشه این صفحه این سایت رو ببندم.اره شما حیای من رو بردین زیر سوال چون به مسئله ای پرداختین که اصلا ربطی به این ماجرا نداشت وب محمد و نظراتم رو اونجا به دور از منوال و تداخلی و....منظورتون اینه که من دختری هستم که دنبال چی ام؟؟؟ فک میکنین اینکه ادم در وبلاگ دوستش نطراتش بیشتر باشه یعنی حیا و عفت نداره؟تازه حرف بد و غیر اخلاقی هم بیان نکرده باشه.شما اگه به نظراتتون یکی اینجا بگه غیر اخلاقی و به دور منوال و دخالتی ناراحت نمیشین؟حیاتون زیر سوال نمیره؟
من وب دوستانم رو میخونم و به شما ارتباطی نداره.از شمام خواهشمندم دیگر نطرات بنده رو در وب های دیگه دنبال نکنین
و نگران اینده ی من هم نباشید و بحث رو تموم کنید.در ضمن اینکه شما به کنکور دختر مردم نطراتی میدین دخالت نیست؟؟؟
شما گفتین دخترتون خودشو درگیر فضای مجازی کرده.در صورتی که من درگیری هایی که خیلی از شماها با فضای مجازی دارین رو ندارم.هیچ کدوم ار شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستا و......ندارم.فقط یه وبلاگ میخونم و یه سایت کنکوری هم عضو هستم.به غیر این دو درگیر هیچ فضا و شبکه ای نیستم.من خیلی هم دختری هستم که الوده به خیلی از شبکه ها که همه گیر هست نشدم.نه تنها درس هام و قوانین سخت سمپاد کشوری اجازه نمیده بلکه خودم هم به خودم اجازه نمیدم .اگر شما چهار تا کامنت بنده رو اینجا دیدین توی فروردین که بیشتر بوده یا توی بهمن یا اسفند تا اون موقع ارام ارام میخوندم و از الان به بعد برنامه سنگین و فشرده تری دارم.
و اگر هم نظری بدم جایی توی تایم استراحتم هست و مشکلی ایجاد نمیکنه برام.پس خودم رو درگیر این فضا نکردم. اتفاقا شما ها وارد گروه تلگرام های وبلاگی هم وقت دارین بشین من وارد گروه هم نشدم.و اصلا اونسری هم نبودم که بخوام ببینم جریان ها چیه. اگر خودم رو اونقدر درگیر فضای مجازی به قول شما کرده بودم باید اونسری میومدم گروه تراویس .اشوب رو هم فکر میکنم خودتون خانوم ها از وب محمد اومدین اینجا به من پریدین و اغاز کردین .گواهش هم کامنت 9 و 7 دقیقه روز دوشنبه 3 خرداد خانوم .... و بعد خانوم نغمه و بعد هم شما اومدین اینجا و به به درس من اظهار نظر کردین و بحث رو شروع کردین. دلیلش رو متوجه نشدم اما من فقط تو وب محمد دو تا کامنت دادم که فضای وب ایشون متشنج نشه وبعدش نه بحثی اونجا با کسی کردم نه با شما اینجا بحثی داشتم خودتون خانوم ها اومدین اینجا. اگر هم قدیما در وب محمد به من تذکری دادین احتمالا بیجا بوده چون من کاری نکردم و نطراتم مشکلی نداشته.بهتره شما هم به نظرات افراد در جاهای دیگه احترام بزارین و کاری نداشته باشین که نویسنده و همسر نویسنده یا خانواده اش ناراحت میشن.اگر هم دلسوز شرایط حساس من بودین بهتر بود مهربانه تر سخن میگفتین همگی نه با تحقیر و تمسخر و ..کنایه
در اخر خانوم محترم عزیز من نه با شما بلکه با هیچکدوم از بانوان عزیز دنیای وبلاگستان وبلاگ تراویس یا وبلاگ محمد یا هر جایی هیچگونه مشکلی ندارم بحثی هم ندارم قصد اشوب فضایی هم ندارم امروز هم برای همیشه از این وبلاگ میرم و نطراتمم در وب های دیگه و زندگی شخصی و کنکورم به خودم مربوط میشه و ازتون میخوام خالصانه نه دیگر این بحث رو ادامه بدین نه دلسوز اینده من باشین نه کلا در جوابم چیزی بنویسین.اگر هم اگر هم بنده چیزی خدایی نکرده در این پست بهتون گفتم یا حرف بدی زدم خالصانه و با تمام وجودم از شما و همه بانوان محترم معذرت میخوام.هر چند جز دفاع از خودم کاری نکردم.اگر هم با مادر بنده حرفی دارین اتفاقا ایشون هم خیلی مشتاق هستن با شما بانوان محترم صحبت کنن راجب حرف ها و جریانات اخیر این پست چون ناراحت شدن از اینکه بی دلیل مورد توهین و تحقیر و تمسخر قرار گرفتم و ایشون اتفاقا خودشون ازم خواستن اول از حق خودم از اینکه شرافت و ابروم بره زیر سوال دفاع کنم و بعد از اینجا برم.
اگر با مادرم حرفی دارین ادرس وبلاگتون رو ذکر کنین تا شماره مادر رو خصوصی براتون بفرستم باهاشون تماس بگیرید صحبت کنید.چون ایشون وقت و مشغله هاشون زیاده و نمیتونن توی کامنتت ها با شما صحبت کنن از من هم خواستن هر چه سریعتر حرف های ایشون رو دراین مکان تایپ بکنم و برای همیشه از این صفحه برم.ممنونم که بحث رو ادامه نمیدین.اگر هم حرفی خدایی نکرده از جانب من به شما زده شده عذر خواهم.هر چند که قلب من بی دلیل از دست نظرات شما بانوان محترم شکست و حا ل روحیم خیلی خیلی بدتر شد توی این چند روزه.و فراموش کردن این وقایع سخته...
در هر صورت شخصیت مجازی من هیچ مشکلی نداشت و مادرم هم در جریان بودن.
با تشکر.

ریحانه به خانوم ی مادر جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:37 ب.ظ

خانوم ی مادر عزیز:توی توضیحاتی که واسه پوپک جان نوشتم فکر کنم شما هم بخونین خوب باشه جواب خیلی از سوالات رو میگیرین.البته حرف های مادرم رو که تایپ بکنم توی اون ها هم متوجه میشین.اگر هم با مادرم صحبت بیشتری دارین ای کاش میشد تلفنی باهاشون صحبت میکردین.ایشون به من گفتن بعد ثبت حرفاشون اینجا نه من و نه خودشون هیچوقت وارد این سایت نمیشیم دیگر و وقت صحبت در این مکان و از طریق کامنت رو ندارن .و دیگه هم خواهان حرف بیشتر و ادامه بحث نیستیم.
فقط من از کامنت شما بسیار بسیار ناراحت شدم. ای کاش اگر واقعا هدف دلسوزی مادرانه رو داشتین با این لحن وادبیات بیان نمیکردین صحبتتون رو. با دختر خودتون هم با همین ادبیات بیان میکنید؟ای کاش مهربانانه تر بیان میکردین اگر واقعا دلسوز بودین. دلیل اینکه من بیشتر موندم و بحث رو ادامه دادم هم همین بود که واقعا واقعا از نطرات اینچنینی که خانوم پوپک و شما دادین ناراحت شدم چون من کاری نکردم که حیا و عفتم و شرافتم بخواد بره زیر سوال. و اگر هم بیشتر موندم خواهان ادامه بحث نبودم و خواهان ضلالت و خواری و حقارت هم به قول شما نبودم فقط ردر خانوادهد ای بزرگ شدم که بهم یاد دادن همیشه از حق و ابروت و شرافتت دفاع کن واسه ما حیا و پاکی مهمه و ساکت نباش.شما گفتین کارهای من به عنوان یه دختر مجرد هیچ وجه خوشایندی نداره(شکلک تعجب فراوان)میشه دقیقا ازتون بپرسم کدوم کارها؟؟؟ من چی کار کردم دقیقا؟ایا وبلاگ خونی و چارتا کامنت دادن کار بدی هست؟؟ ایا ببخشید حرکت غیر اخلاقی کردم؟؟حرف غیر اخلاقی و مستهجنی زدم؟با کسی دوست بوذم خدایی نکرده؟حق کسی رو خوردم؟دزدی کردم؟تو خیابون معذرت میخوام بودم؟واقعا که.من واقعا متوجه این حرفتون نشدم .من کاری نکردم که به عنوان یه دختر مجرد وجه خوشایندی نداشته باشه.همه دختران مجرد وبلاگ میخونن نظر هم میزارن این کار بدی نیست.ای کاش وقتی توی دنیای واقعی از "نزدیک" کسی رو نمیشناسیم از روی دو تا کامنت و دنیای مجازی راجبش قضاوت نکنیم.بدتر از اون گفتین از "سپر مادرت "استفاده نکن.ببخشید اتفاقا من بهترین کار رو میکنم که مادرم رو در جریان همه کارهام قرار میدم با ایشون صادق هستم و مشورت میکنم اگر کار بدی کرده بودم پس چرا با ایشون مشورت میکنم؟؟؟ میتونستم مخفی کنم و خودم هر کار دوس دارم بکنم.اتفاقا مادرم فوق العاده خوشحال شدن و استقبال کردن از اینکه من با ایشون همیشه راحتم و رابطمون خوبه و اینکه اگر مشکلی در فضای مجازی برام پیش اومده به ایشون مراجعه کردم تا ازشون کمک بگیرم.اگر هم موندم چون بهم حق دادن و گفتن هدف از وب خونی اینه که ادم از دوستانش حالا در هر شرایط سنی چیز های خوب یاد بگره نه اینکه تحقیر و. توهین بشنوه و ایشون به خاطر نطرات بانوان محترم اینجا به من بسیار ناراحت شدن و از من خواستن حتما از ابروی خو.دم بایستم و دفاع کنم پس اینکه ادم از شرافتش دفاع بکنه حقارت و ذلالت نیس.ای کاش همه مشکلات با همون مشورت مادرهامون حل بشه.از شما که گفتین مادر هستین انتظار نداشتم.به خصوص که مادر من استاد و خانوم دکتر بزرگی هستن و اگر وافعا راس گفته باشین و همکار ایشون باشین.
اینم که گفتم پدرم شهید شدن لازم نیس اینقدر بگین"اگه راست گفته باشی"ببخشید چه دلیلی داره که دروغ بخوام بگم؟؟؟؟ لازمه که کارت شناسایی خدمت شما ارایه بدیم؟واقعا که. ایشون در جریان همه کارها به خصوص کامنت گزاری های من هستن و بهم اعتماد دارن و از منطر ایشون اشکالی نداره اتفاقا روابط عمومی انسان بالاتر هم میره.
بنده مشاور خصوصی دارم و اصلا هیچگونه کمبودی جز نبود پدر در زندگیم خداروشکر ندارم و محبت مادرم همیشه خیلی زیاده بهم .پس نگین "من اگه جای مادرت بودم خدایی نکرده میبردمت پیش مشاور تا ببینم چه کمبودی داری که به"اینجا رسیدی"باز هم جالبه کجا دقیقا؟؟؟ (تعجب فراوان)الان دقیقا کجا رسیدم؟؟؟معتاد شدم؟دزد شدم؟هان؟در زمینه شکایت هم شما به تمسخر گرفتین لازمه که بگم اتفاقا خیلی هم از خیلی طرق میشد انجام داد خیلی راحت اما من گفتم که اینکارو نمیکنم.اونقدر ارزش نداره پس با علمم در اینده خیلی هارو سر افکنده میکنم.و به خدای توانا واگذار میکنم.و برام مهم نیس. راه زندگی خودم رو میرم.و قضاوت ملت همیشه در صحنه مهم نیس برام.در ضمن گفتین شخصیت یک دختر فلان والا هست ببخشید به من یاد دادن دفاع از ابرو و حق ربطی نداره که دختر وزیر باشی یا پزشک یا پلیس یا... در هر صورت .
ببخشید اگر زیاد شد و اگر از من ناراحتی به دل گرفتین باز هم عذر.اما بدونید واقعا این همه حجم قضاوت توسط شما خانوم ها خیلی ناراحتم کرد.اما باز هم
ممنونم ازتون اگر هدفتون دلسوزانه بوده.هر چند اینطوری.

ریحانه به ..... وسلطان کامنت دهی و انا جون و پری جان جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:38 ب.ظ

و شما خانوم...... فکر میکنم بیکار ترین فرد این پست شما بودین انگار .که از هر کامنت من به طرق مختلف سوژه دستگیرتون میشد واسه خندوندن و بامزه بازی.ای خانوم بامزه ای که این اشوب رو اول از همه با نوشتن کامنت 9 و 7 دقیقه روز دوشنبه 3 خرداد اومدی اینجا و با پریسدن به کنکور و درس من مسئله ای که بهتون مربوط نبود اومدی اشوب رو خودت اغاز کردی. ای خانومی که تو وبلاگ محمد گفتی من تو کف تراویسم. ای خانومی که تو وبلاگ محمد نوشتی "مخاطب تراویس نیستی و نمیخوای وبلاگ محمد متشنج بشه"ای خانومی که اینجا صد تا اسم مستعار میسازی و قهرمانان خسته نباشید واقعا در مسخره کردن دیگران واقعا قهرمان بودی گلم. کلا شما دنبال سوژه بودی واسه تمسخر.خانوم .... که مینویسی من دنبال تاهل و تجردتم .
ببین وقتی از زندگی کسی خبر نداری توی بطن زندگی دیگران نیستی از پیش خودت قضاوت و مسخره نکن.منظورم همون کامنتایی هس که میخواستی بگی هلنا باکلاس و پولداره و جردن نشینه خانوم محترم گل وقتی از وضعیت مالی دیگران بی خبری الکی نشین به مسخره کردن. من هیچوقت دوست نداشتم اینارو بگم اما حالا که اسباب تمسخر شد پس بزار بگم تا اگاه بشی. اره مادرم استاد دانشگاهه و جدا از اون اصن توی شهر خودمون جزو پولدار های شهر خودمونیم حالا من به تهران کاری ندارم.
اما مگه شما اینجابودی؟مارو از نزدیک دیدی؟اره وضعیت مالیمون خوبه شما به تمسخر بگیر. نمیگم توپه اما اونقدری هس که اینایی که گفتی دیگه جزو معمولی تهران گردی های منه.و چیز خاصی نیس واقعا.خیلی ها هم رفتن.
توی وضعیت مالی دیگران هستی که پیش داروری و قضاوت میکنی؟ ببین من هیچوقت هیچ جا حتی پیش نزدیک ترین دوستانم همچنین شخصیتی نیستم که بخوام پز بدم کجا بودم و چی خوردم و چی داریمو نداریم و از این کار متنفرم
و همیشه عقیده ام این بوده که انسان هایی که از درون پر هستن نیازی نیس خودشونو نشون بدن حتی به نزدیک ترین دوستانم توی دنیای واقعی هیچوقت نگفتم مثلا خونمون فلان نقطه شهره لباسم مارکش فلانه فلان سفر رفتم هیچوقت.
الانم اونایی که توی اون کامنت گفتم همه شون راست بود و مجبور شدم بگم دیگه.دلیلی هم نداشت دروغ باشه و واسه پز دادن باشه.
چون دیگه شهر کتاب فرشته و پالادیوم گردی زعفرانیه و رستوران دواژی مقدس اربیلی و توچال و اب و اتش وچلو کباب رفتاری اعلا پیشرو...و
دو تا رستوران گیلانه و جردن شاندیز و چمیدونم یه فروشگاه هم تو جردن هس مانگو ازش مانتو خردیم محض اطلاعت
اینا دیگه والا جزو برنامه معمول تهران گردی منه و فک نمیکنم اونقدر چیز خاصی باشه که بخوام پز بدم خیلی ها هم رفتن.
همیشه هم کنسرت و شهر کتاب گردی جزو برنامه تفریحات سفر من به تهرانه.اکثر نقاط تهران هم خرید کردم هم از ونک هم تجریش هم جردن هم حتی زعفرانیه غرب و شرق بیشتر مراکز خرید و تفریحی رفتم..اینسری هم محض اطلاعت میخوام برم مرکز خرید ارگ سعادت اباد.اما فک نمیکنم اینا جزو چیزای غیر واقعی و خاصی واسه پز دادن باشه.الانم که گفتم فقط خواستم بدونی دلیلی نداره ادم دروغ بگه.تهران اتفاقا جاهای باکلاس زیاد داره خانومی کی گفته بی کلاسه شهر به این خوبی بزرگی فقط یه دذره شلوغی والودگی هواش بده.که اونم می ارزه .چون جای پیشرفت داره.والا ما م در اینده دور یا نزدیک کوچ میکنیم واسه همیشه اونجا.
اهان اون نیاوران هم محض اطلاعت پسر عموی پدر بنده خودشون و خانومشون پزشکن خونه شون پشت کاخ نیاورانه.
یکی دیگه از اقوام هم فرشته هستن تاجره.عمه مادر بنده و برخی از فامیل های پدر هم تهران و کرج هستن پس دلیلی نداره که بخوام دروغ بگم. خیلی ازدوستان صمیمی مادرم هم تهرانی هستن.
از همه همه دوستان عزیز و محترم اینجا معذرت میخوام اگه واقعا مجبور شدم اینارو بگم چون این خانوم اگاه بشن حداقل که دلیلی نداره ادعای بیجا داشته باشم.
و اما دوستان دیگه:
+خانوم ابر سلطان کامنت گزار:هیچوقت من از تراویس بیکل نپرسیدم چی خوردی و چی پوشیدی و چی نوشیدی.
اصلا برای من مهم نیس و چه سودی داره بدونم.سوژه نداشتی از خودت حرف میسازی.
تا جایی که یادم میاد فک کنم تنها کسی که هیچوقت به تراویس بیکل اینجا نگفته برو دنبال سین چشم سبز من بودم.
هیچوقت یادم نمیاد چنین چیزی گفته باشم. گواهش هم اولین کامنتم 15 اسفند هس که اتفاقا گفتم به تراویس که این خانوم کلاهبرداری محسوب میشه حرکتشون حتی که قبلا ازدواج کردن و سنشون هم گویا بزرگ تر از تراویس بوده اما نگفتن.تازه خیلی هم از اعتقادات و رفتار های این خانوم رو بنده دلیلش رو متوجه نشدم.و میخوام بگم من اتفاقا از شخصیت سین اونقدرا خوشم نمیومد که تو فکر میکنی.نمیخوام بگم اون تقصیر کاره یا اعتقاداتش بد بوده فقز میخوام بگم نه اون بده نه تراویس فقط بودن این دو تا ادم متفاوت که دنیاشون با هم متفاوته و سنخیتی نداره در کنار هم بده.اتفاقا من همیشه اونوقتا که ارشیو رو خاموش خوندم ارزوی خوشبختی براشون میکردم اما هر چی جلو تر میرفت انگار این دو از هم دورتر و تفاوت ها بیشتر هویدا میشد.
و عملا عمر یه رابطه که تموم بشه و به این نقطه رسیده دیگه
از سر نمیشه گرفت.
و هیچوفتم اونایی که میگفتن برو دنبال سین رو درک نکردم.
اگرم منظورت ارزوی بچه اس که من منظورم این بود ایشالا اون همسر و عشق همیشگی زندگیش رو که پیدا کرد به زودی فرزند دار بشه چون عاشق بچه بود.ومن خودمم عاشق بچه هام شاید واسه همینه که دوس دارم دکتر کودکان و نوزاد بشم.
و اتفاقا خوبه که همیشه کامنت هامون جوری باشه که حالت ناله نداشته باشه و فقط مثبت و دعای خوب باشه برای طرف
و تازه اطلاعاتی هم که میدونیم بهش بدیم مث همون کامنت لیست کیش.

خانوم انا سنندجی:شما هم حرفی براتون ندارم اگر من رو ادم بی شخصیت و بی غروری میدونید.در هر صورت شما که سواد خوندن و نوشتن داری سواد درک موضوع رو هم حتما دارین کامنت های من مشکلی نداشتن و منم دفاع از حق و ابرو رو مضحکه دونستن نمیبینم. تا جایی هم که یادم میاد دوستان به من میپریدن که من مجبور شدم گاهی جوابگو باشم و از خودم دفاع کنم.

ایدای نسبتا خاموش بانوی اسم مستعار:شمام منتظر تولد من نباش اتفاقا تمامی دوستان صمیمی ام رو با یک مهمانی بزرگ در منزل از الان دعوت کردم و قراره خوش بگذرونیم. نیازی هم به دنیای مجازی نیس.کمتر تیکه بندازین.

یه نفرم توی پست های بالایی به سمپادی ها و تیزهوشانو مسخره کرده بود بهتره بگم شمام اگه عرضه اشو دارین ببخشید واقعا برین جزو لیست اول قبولی ها بشین.توی المپیاد هم قبول بشین.
والا من که استعدادم خوبه درسمم خوبه ولی نمیدونم خیلی ها نگران چی هستن.الانم اگه واسه کنککور گفتم سال دیگه
هیچی معلوم نیس چون مشکلاتی داشتم و عدم امادگی که به خودم مربوطه.

پریسان جان:من قصد بدی نداشتم از حرفام که گفتم حمایت کردم. ببخش اگه ناراحت شدی. اگرم اینجا خواستم چیزی (پاکی )رو ثابت کنم لازم بود.

ریحانه به دکتر پیمان بزرگوار و مهربانان لبخند و fahi جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:39 ب.ظ

در اخر میخوام از چند نفری که اینجا دلسوزانه و مهربانانه منو راهنمایی کردن و کنارم بودن سپاسگزاری کنم.به خاطر دیدگاه قشنگشون و کمک های بزرگشون.و اینکه متوجه بودن که این مسئله که پیش اومده و این بحث بیهوده چند روزه تقصیر یه دختر 18 ساله نمیتونه باشه تنهایی.در هر صورت.

اقای دکتر پیمان_خانوم لبخند_اقای محمد (وب خاطرات مرد ناتمام)و fahi عزیزمم وهمچنین دیگر دوستان که ارام نظرشون رو بیان کردن مث مهدیه و مصطفی و.
از اقای دکتر پیمان بزرگوار . مچکرم. که با کامنتشون لطف بزرگی به من کردن و باعث شد خیلی چیز ها مشخص بشه و خیلی شخصیت ها و تفکرات اشکار بشن. اصلا کار بدی نکردین و خیلی هم خوب بود و شاید یه تلنگر بود که از این وب برم برای همیشه و.یه نشونه بود ممنونم. در هر صورت من میرم از اینجا و نمیدونستم که تراویس تا این حد از من بدش میاد راستش جواب سوالمو نگرفتم که چرا جام اینجا نبود و دلیل اینهمه خصومت خواننده هارو هم نفهمیدم اما ای کاش خود تراویس همون خیلی وقت پیش ها به جای این کارا خیلی محترمانه در جواب کامنت هام بهم میگفت که دوس نداره تو این وبلاگ باشم.در صورتی که چون اکثرا کامنت هاشو اون موقع بی جواب میزاشت منم فک میکردم مدلش همینطوره و نمیدونستم تنها از من خوششون نمیاد.و این نشونه بوده که برم.راستش یه بارم از خودشون اون موفع ها پرسیدم از کامنت هایی که میدم ناراحتی ولی گفتن نه خوشحال میشم کامنت میدی ای کاش حرف دل و واقعیت رو میگفتن به جای اون تا اینقدر طول نمیکشید و منم دلم واسه وبلاگشون تنگ نمیشد و هر دفعه دو باره بیام . اگر شخصی اینجا اسمی از شما بردن در نظرات یا در وبلاگتون مزاحمت ایجاد کردن در مسئله ای که به شما اصلا مربوط نمیشد از شما معذرت میخوام.و ممنونم که دلسوزانه منو راهنمایی کردین و از م حمایت کردین.
از خانوم لبخند مهربونممم^__^ که همیشه نظراتش
رو در این وب دوس داشتم و جز مهربانی ندیدم هم مچکرم.
من در یک سایت کنکوری هم عضو هستم لبخند عزیز.
و جز وبلاگ و اون سایت در حال حاضر در فضای دیگه ای فعالت ندارم. مرسی که به فکر م بودی دلسوزانه ببخش اگر دیر تشکر کردم.اصلا هم اینجا دنبال اثبات خودم نبودم و نه خواهان ادامه بحث.اگر هم بیشتر شد چون میخواستم از قضاوت هایی که نابجا در برارم شد دفاع کنم.همین.بازم ممنونم ازت.

و همینطور فاهی مهربونم.که واقعا مث یه مادر واقعی حس کردم نطرشون رو خیلی دوس داشتنی بود .
از شمام مچکرم و بدونید اگر تا اینجا طول کشید دلیل دیگه داشت و اصلا خواهان ادامه نبودم. مرسی که منو راهنمایی کردی .و اصلا نگران نباشید واسه اینده چون به هیچ عنوان قرار نیس این رابطه های پر توهین دوباره وارد زندگیم اجازه بدم چون اینها تجربه شد.و هر کس با بالا رفتن سن میزان تجربه و شناختی که از ادم ها پیدا میکنه بیشتر میشه .و من که در نوجوانی روابط عمومی خوبی دارم و میتونم با ادم ها ارتباط بگیرم قطعا در اینده در جوانی و ..بیشتر مظلع میشم.و دوباره گرفتار این بحث ها نمیشم.حدستون هم درست بود بسیار حساس و عاطفی و البته زودرنج و ساده هستم.
و این وب خونی هم در کل هدفش چیز های دیگه ای هس که دوس داشتم دوستان خوبی که ازشون چیز های خوب یاد بگیرم داشته باشم.و نظراتم رو بیان بکنم.راستی مادر هم در جریان این جا قرار دادم. نت هم مختص من نیس .من گوشی هم ندارم.همین.بازم مچکرممم.


و در اخر محمد بزرگوار ممنون که مث یه برادر بزررگتر
حامی بودی و نظرت رو بیان کردی.واقعا ممنونم.

و همینطور بقیه دوستان اگر کسی نظرش محترمانه و قصد خوبی داشتند.

در اخر هم از همه اونایی که با اسامی های مختلف واسه این پست نظر گزاشتن همگی خسته نباشی قهرمانان.خداقوت.(محیط شادی رو با تخریب بنده افریدید )
بازم معذرت اگر به کسی بر خورده یا ناراحت شده.من برای همیشه از این سایت میرم. همه ارامش داشته باشن الهی.ایشالا حلال بفرمایید اگر از جانب بنده توی این وبلاگ یا وب دیگری کینه دارید.
ایشالا که بحث رو همینجا تمام کنید و به گروه یا هر جای دیگر که من نیستم ادامه نداشته باشد.
ممنونم از همه و ارزوی موفقیت و سر بلندی دارم.

ریحانه به تراویس جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:41 ب.ظ

خب تراویس من از این وبلاگ میرم برای همیشه .اما قبلش میخوام یه چیزایی از احساسی که تو این وب داشتم بگم:
بدون که یه زمانی این وبلاگ رو خیلی دوست داشتم و جایگاه ویژه ای قلمت و صداقتت داشت برام توی وبلاگ نویس ها.
اون زمان فکر میکردم میتونم خواننده ی خوبی برای اینجا باشم و مث بقیه بهت کمک کنم و اینجا کنارت باشم و همدرد.
و
اینکه هیچوقت تصور نمیکردم با حذف کامنت ها و اون مواردی که خودت گفتی منظورت این بوده باشه که جام اینجا نیس چون اکثرا بی پاسخ تایید میکردی واسه همه جز مواقع لزوم اون زمانا..ای کاش همین رو خیلی صادقانه همون زمان میگفتی. اخه خیلی تعجب بر انگیز بود که تا قبل شب عید اتفاقا خیلی هم خوب جواب کامنتامو میدادی حتی یه بار همون اخرا گفتی هلنا مهم کمک و دلسوزی به ادم هاس حالا پرستاری هم میشه زیاد سخت نگیر.این حرفت همیشه یادم میمونه دلسوزی و دعای خیر ادم ها پشتم باشه و تو کارم در اینده صادق باشم.تازه اسمم رو همون اوایل لیست تشکر خوانندگان اخر سال قرار دادی اما نمیدونم اون شب اون روز چی شد که کلا ورق برگشت و نظرت راجبم عوض شد. نمیتونم هضم کنم که همه اینا یهویی بوده باشه اینکه یهویی بخوای بهم بگی جام اونجا نیس و علامت بدی که برم.کاش همون موقع بهم میگفتی چرا.شاید اگر همون موقع دلم میشکست بهتر از این بود که اینقدر ادامه پیدا بکنه و این جریانات و حملات اخیر به وجود بیاد که بیشتر از نطر روحی بشکنم.یه پایان تلخ بهتر از یه تلخیه بی پایانه.
اگه یادت باشه یه زمانی همون موقع ازت پرسیدم ناراحت میشی کامنت میدم ولی چون در جوابم گفتی نه خوشحال هم میشم نظر میدی واسه همین موندم و هر چی دیگران در تاریخ این وب بهم حمله کردن تحمل کردم.چون شخصیت خودت و وبت رو دوس داشتم.
چون نمیدونستم از اینکه خواننده ات باشم بدت میاد.شاید زیادی ساده هستم.الان متوجه شدم.اینکه بهم گفتی طومار محبتت رو ببروب های دیگه و اینکه فهمیدم و از پاسخ هایی که در جواب بقیه دوستان موافق بو.دی و به من دادی و از واژه هایی که توی این وب بهم گفتی خیلی متعجب و البته غافلگیر شدم.و هدف و دلیل استقبال و محبت روز اولت رو.از همونطور که از محبت های اون زمان غافلگیر شدم الانم از خشم های این زمان غافلگیر شدم.واقعا نه به اغز و نه به پایان.
راستش شاید من اونقدر ساده بودم که نتونستم کشف کنم
جواب معمای ذهنم رو.اما الان متوجه شدم جوابشو.دیگه نیازی نیس واسه رسیدن اودو تا سوال تو ذهنم بیام دوباره چون جوابشونو گرفتم.دیگه هیچ شب اول خردادی پام با هیچ ذوق کودکانه ای به این وبلاگ باز نمیشه .جواب سوال های حل نشده ذهنمو گرفتم.شاید فقط نفهمیدم چرا جام اینجا نبود که اونم مهم نیس دیگه.بزار همیشه رنجم بده و تو ذهنم بچرخه.
همیشه واسم سوال بود تو که همه نظراتمو یهو حذف کردی چرا دو تا کامنت اولمو واسه 15 اسفند گزاشتی
و الان جواب سوالمو گرفتم چون اون تصوری که ازمن داشتی اون موقع توی اون کامنت ها فرق میکرد ه .
شاید واسه همینه که اونارو هنوزم یادگاری گزاشتی.
متسفانه دیر فهمیدم اینو.
حالا که قراره برم بزار چند تا پست هایی که واقعا باهاش خندیدم و دوس داشتموو بگم خیلی ها بودن واقعا خیلی از پست هارو دوس داشتم و واقعا چیز هایی هم یاد گرفتم اون زمان ها.یکی از اونا خاطره روز اول دانشگاهت بود یکی اون پستی بود که یه شب جمعه رو تصور کرده بودی و وقتی اومدی خونه و به سین نگاه کردی که داره روز به روز پیر تر میشه و چاق تر و به جای موسیقی و یه سب رویایی مجبور بودی ماست پر از سیر و کدو بخوری و برادر زن قد بلندت رو تحمل کنی و سریال مختار ببینی.
هنوزم وقتی توی تصورم اون سه تا قابلمه که سین توی قرعه کشی برنده شده بود و کنار در اتاق خواب گزاشته بودشون رو یادم می افته میخندم هنوزم وقتی یادم می افته دو تا ماشین باهم تصادف کردن و دو تا دختر توی لوکیشن بودن و ازز تصور اون پسر احمق که اونور خیابون شاهد ماجراها بود میخندم
هنوزم یادگاری اهنگ دو موج سیاه رو تا همیشه به یاد وبلاگت و خودت نگه میدارم در ارشیوم. و یادم نمیره سین میگفت اشغال ترانه میخندم.یه چیزی رو هیچوقت یادم نمیره تو همیشه به اونچه که نبودی و نداشتی صادق بودی خیلی صادقانه گفتی اوایل اومدنت به تهران توی اسایشگاه کار کردی برای نیاز مالی و این پیشرفتت این زحمت که ادم توی یه شهر غریب و بزرگ برای خودش یه لونه بسازه جا بیفته جای تحسین داره اینکه تراویس بیکلی که اولا اسمش رو فک میکردم یعنی تراویس بیکار از روی بیکل اما (بعد ها فهمیدم شخصیت راننده تاکسی هس) حالا واسه خودش شغل و خونه و ماشین ساخته با تلاش خودش که میگفت حتی شب های جمعه و عید کار میکرده.خیلی صادقانه گفتی با اینکه مهندس کامپیوتری اما هیچی حالیت نمیشد اون اوایل سر کار از کامپیوتر. خیلی صادقانه گفتی تیپ و قیافه و این چیزا نداری اماجربزه داشتی بگی. دعای خیر اون ادمای پیر همیشه پشت سرت هست مشخصه.یه بارم ازمون دادی بری پرستاری به منم اینجا گفتی .راستش فک کنم اون دوستای هم دانشگاهیت که با هم رفتین رستوران پدر خوب و بعدشم پارک بهت راس گفتن اقای دکتر.تو بیشتر این حس و شخصیت دلسوز داری واسه خدمت و کمک به ادم ها و تازه اطلاعات خوبی هم داشتی که چند تاشو اینجا عنوان کردی به نطرم دوستات راس گفتن بیشتر دکتر میاد.میدونی من همیشه قیافه تو رو شبیه اسکورسیزی تصور کردم کارگردان راننده تاکسی نمیدونم چرا . و اینکه دروغ چرا دوس داشتم طی یه قرار وبلاگی با بقیه دوستان شمارو هم ببینم .از اینکه مث خارجی ها ریلکسی و دوست هایی پیدا میکنی زود به زود و زندگی رو سخت نمیگیری و امید داری به پیدا کردن عشق همیشگیت و این بی پروا زندگی کردنت رو دوس داشتم.یعنی جالب بود برام.مث شخصیت فیلم های خارجی بود اینکه زندگی رو شگفت انگیز میدی و غیر قابل پیش بینی تصور نمیکردی یه روز توی جنگل های شمال باشی.یه دوست داشتی که همیشه
با هر ترانه غمگین یاد اون می افتادی اون توی دره تصادف کرد خیلی دوسش داشتی.دوران سربازی هم خیلی خاطره داشتی.از تصوری که راجب شمال داشتی اون شهر غم الود و هوای شرجی نفس گیر ساری خیلی قشنگ گفتی.
از تصور اون خانوم همسایه تپل که خریداشو کمک کردی بیاری و سین دعوات کرد .از اینکه فهمیدم یه خواهر داری تعجب کردم واینکه دوسش داری ولی هیچوقت هیچی ازش ننوشتی.
از مادرت که خیلی برات عزیزه.از پدرت که فهمیدم به خاطر سرطان فوت شدن و خیلی ناراحت شدم.
یه برادر زاده داشتی که خیلی دوسش داشتی چون یاد پدرت می انداخت شمارو .و اینکه دوس داشتی ثروتی از تو به اون برسه یادگاری.
همیشه از دو چیز میترسیدی :فراموش شدن و مرگ و اینکه اخراج بشی و اینکه اونقدر جذاب نباشی که کسی باهات دوست بشه واز پیر شدن و ناتوان شدن و مریضی.
من خیلی از پست های اینجارو که اون زمانا خاموش خوندم اسفند ماه دوس داشتم و همیشه خیلی حرفا یادم میمونه.
این هایی که گفتم چیزایی بود که یادم بود برام جالب بود و دوس داشتم احساسم رو بگم.یه شعارم داری همیشه میگی بی خیال مشکلات عاشق همتون هستم.
امیدوارم برات خواننده ی خوبی بوده باشم .و با اینکه نفهمیدم چرا جام اینجا نبود اما با خاطره خوش از اینجا برم و راستش من هم از فراموش شدن میترسم همیشه بزار هلنائیسم به قوول خودت بخشی از اینجا یادگاری بمونه و گاهی وقتا یادم کن.یاد خوب.نه یاد بد.
به من یاد دادن برای همه خوب باشم کسی که فهمید همیشه کنارت میمونه کسی هم که متوجه نشد یه روزی دلش برات تنگ میشه..
امیدوارم اگر ناراحتی از من داری منو ببخشی و حلال کنی
++من توی گروه هایی که میسازین نیستم و این بحثم تموم شد میدونی که ندارم تلگرام و اینچیزا پس ازت میخوام قول بدین هیچجا این بحث رو دیگه راجب من ادامه ندین حتی جایی که خودم نیستم مث همین گروهی که ساختی.ای کاش اینکارو نمیکردی دوس ندارم حالا که میرم پشت سرم دوباره غیبت و بحث راجب من باشه.و خوشحال میشم اگر اسمی یا شایعه ای یا تمسخری برای شخص من نباشه. نه با اسم هلنا نه ریحانه.
و بدون که من هیچوقت قصد متنشنج کردن هیچ جارو به خصوص وبلاگ شمارو نداشتم و همیشه اینجارو مث وب های دیگه دوس داشتم و هیچوقتم هدفم مطرح کردن خودم نبوده که گفتی.و حاشیه ای هم ندارم مث خیلی ها.منو فراموش نکنید و
برام من و کنکورم دعا بکنید و ایشالا به زودی اون رشته ای که میخوام هم قبول بشم و روزی امیدوارم شما تشریف بیارین
هم مطب هم جشن امضای کتابی که ارزوشو دارم یه روز چاپ کنم.(امیدوارم دکتر نی نی ها بشم .نی نی تونو بیاری.خخ.)
و اینکه اگر روزی بعد قبولی وبلاگی ساختم خوشحال میشم بخونین.همه.
در اخر ایشالا همیشه سلامت باشی و بهترین هارو براتون ارزو میکنم.بهترین همسر دنیا نصیبتون بشه به زودی.و اونقدر غرق در خوشبختی بشین که راه نجاتی نداشته باشید.

ریحانه یا همون هلنای وبلاگ شما.

مامان ریحانه جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:41 ب.ظ

سلام.
وقتتون بخیر.
اقایان و خانوم ها.
خیلی خوشحالم که دخترم اینقدر صادق میباشد و از من کمک گرفته.من در جریان کامنت گزاشتن دخترم می باشم.
همیشه به او یاد دادم که دوست خوب شرایط سنی ندارد و
میتواند کوچک تر یا خیلی بزرگتر باشد مثل استاد انسان مهم اینه که از او چیز های خوب و مفید یاد بگیری.
و خیلی خوشحالم دخترم فکرش را صادقانه بیان میکند.
دوست داشتم شما خانمها و اقایان تجربیات خودتون را صادقانه در اختیارش قرار میدادیدو چیز های خوب به او می اموختید نه اینکه اورا به تمسخر گرفته اید.
من خودم از او خواستم که از حق خودش دفاع کند.
به خصوص که ریحانه جان از نظرات چند نفر اینجا بسیار ناراحت بود .و من هم خیلی ناراحت شدم و از او خواستم از خودش دفاع کنه و برای همیشه این صفحه رو ببنده و از این سایت خارج بشود.گویا یکی از خواننده ها هم راجب نظرات ایشون در وب های مجاور اعتراض کرده بودند لازم به توضیح است که من به دخترم نهایت اعتماد رو دارم و میدونم در فضای مجازی هم عین فضای حقیقی دختری با شخصیت و با ایمان هست و در هیچ وبلاگی نظرات به دور از اخلاق نمیدهد. و در جریان نظراتی که در وب اقای محمد هم میزاشتن قرار گرفتم هر چند اسم ایشان رو هم از ریحانه شنیده بودم کم و بیش اینطور که بررسی کردم نظراتش مشکلی نداشت.
من همیشه میگم ادم خوب است با اخلاق و با مرام باشد
از اینکه دخترم داخل وب ها پیامی بگزارد می خواستم روابط عمومی خودش را قوی تر کنه.نه اینکه شخصیتش را خرد کنید .
قظعا او هم برنامه ریزی هایی برای اینده و تحصیلش دارد.
که خودش اگاه هست به ان.

با تشکر از شما براتون ارزوی سلامتی می کنم
و امیدوارم با همه در هر شرایط و گروه سنی با اخلاق رفتار کنید.
یاحق.

اخرین کامنت ریحانه برای همیشه. جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:42 ب.ظ

دوستان محترم این اخرین نظر منه در این سایت.از همه اونایی که واقعا دلسوزانه محبت داشتن به من و نام بردم باز هم ممنونم.
از همه اون کسایی هم که با هم اختلاف نظر و عقیده داشتیم اینجا و با من بحث کردن میخوام که اگر خدایی نکرده از جانب بنده خطایی سر زده و باعث ناراحتی شان شده منو از صمیم قلب ببخشند.(هر چند که واقعا با این بحث چند روزه دلم رو شکستن و از لحاظ روحی تخریب شدم با نظرات کنایه دارو تمسخر و تحقیر امیز)
ازتون میخوام دیگه این بحث رو خاتمه بدین و دیگر روی این صفحه هیچ گونه نظری راجب شخص بنده نزارید.
خظاب به من یا مادرم چیزی ننویسین لطفا چون دیگه برای همیشه به این سایت سر نمیزنیم.
اگر هم در گروهی هستین لطفا اسمی دیگر از بنده نیارین.
نه در این سایت نه هیچ جای دیگه.
امیدوارم روزگاری دیگر کسی هم اسم من اینجا نظر نزاره .
نه هلنایی باشه و نه ریحانه ای.

برای همه ارزوی موفقیت و سلامتی دارم.

در اخر

خسرو شکیبایی چه زیبا گفت:
گاهی نباید صبر کرد
باید رها کرد و رفت.... تا بدانند که اگر مانده ای
رفتن را بلد بوده ای ...
گاهی ...بر سر کار هایی که برای دیگران انجام میدهی
باید منت گزاشت .... تا ان را کم اهمیت ندانند
گاهی... باید بد بود برای کسی که:
فرق خوب بودنت را نمیفهمد....



خدانگهدار همه دوستان برای همییییشه.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد