امروز یه دختری به من گفت که پزشکی قبول شدم و شروع کرد به حرف زدن و یه ده دقیقه ای داشت حرف میزد.وقتی رفت هر چی به ذهنم فشار آوردم که چی گفته هیچی یادم نیومد.بعضی وقتها که یه نفر حرف میزنه و من توجه میکنم انگار میرم به یه خلسه،چهره اش رو میبینم اما ناخودآگاه باب اسفنجی و فیلم گنج قارون و اجرای فردی مرکوری و گل حمید استیلی به امریکا و فیلم پورنوی تارزان و اولین دعوای بعد از مدرسه ام و سریال خرم سلطان و کاردستی سوم راهنماییم و سبقت های شوماخر و دعوای گرازبا سگ وحشی و این جور چیزای چرت و پرت تو سرم میچرخه.
چه جالب منم همین شکلیم :| عذاب آوره ، گاهی اوقات باعث شرمندگی میشه
شرمنده ایم
فیلم پورنوی تارزان کدومه دیگه
مگه ندیدیش؟؟
وااااااااااا. به حق چیزای ندیده
البته حالا دیدیم!
خدا رو شکر
در زمان ما تارزان کارتون بود:|
در زمان ما چشم و گوش باز کن بود