هر وقت ترانه"ترنج" رو گوش میدم یاد دانشگاه کارشناسیم میفتم که توی یه شهر سرد و برفی درس میخوندم.اون وقتها من خجالتی بودم و نمیتونستم با دخترها ارتباط برقرار کنم ولی یه دختری بود که منو دوست داشت و چشمهای سبزی داشت و اسمش مریم بود.نمیدونم مریم کجاست و الان چی کار میکنه.
اینا همه وقتی توی ذهنم اومد که استاد دوره دانشگاهم رو صبح دیدم
این عشق های یک طرفه که معمولا دختر خانوم ها درگیرش میشن خیلی سخته
آره.قبول دارم
دختر چشم سبز تو زندگیت زیاد بوده
والا
ناف تو رو با چشم سبزا بریدن،البته از قدیم گفتن از زن چشم سبز حذر _هذر کن
حذر
لامصب جذابیت بورها و زاغها و چشم سبزها منو همیشه مغلوب میکنه
منم وقتی این اهنگه هست که میگه " عادت کردم به اون خنده زیبات " نمیدونم کیه و لیریکش چیه.. اره اونو شنیدنی یاد ظهر های خوابگاه میفتم. هر روز با این اهنگ بیدار میشدم روزاییکه کلاس نداشتم:/