نکته اول:گراز و گاومیش حیواناتی هستن که هیچ چیزی حالیشون نمیشه،میخورن و میرینن و همه چیز رو له میکنن و میرن جلو.بعضی از آدمها جدا مثل گراز هستن.نه آداب معاشرت بلدن،نه غذاخوردن بلدن،نه شعور دارن،نه حرف زدن بلدن،نه درکی از هنر و ادبیات دارن،هیچی حالیشون نیست.همسر سابق من هم نمونه یه گراز واقعی بود.
نکته دوم:نمیدونم چرا احساس میکنم روز به روز بیشتر مردم دارن بی فرهنگ تر و بی کلاس تر و دزد تر و خسیس تر و کثیف تر و هیز تر و بی چشم و رو تر و پست تر و خبیث تر و انگل تر و تنبل تر و حریص تر و.... میشن.شایدم هم فقط مردم تهران دارن اینجوری میشن.
نمی دونم برای دفاع از چی انقدر درباره همسر سابقت اغراق کردی ولی از کجا معلوم من یا تو یا هر کسی دیگه جای همسر سابقت بودیم توی اون اجتماع یا محیط خانوادگی گراز تر و گاو تر نبوده باشیم. در هر حال امیدوارم خوبیای عزیز دل جدید رو جدای مقایسه از سین چشم سبز ببینی و مدام در حال قیاس کردن نباشی. خدا میدونه سین چشم سبز تو رو با چه عناوینی یاد میکنه
واقعا همینطوره...خیلی برام ملموسه این موضوع , ادمای اطراف منم دقیقا شبیه گرازن ! :/
فک میکنم مردم همه اینجوری شدن.دارن مثل زامبی ها میشن.یا walking dead
در مورد نکته دوم ات باید بگم منم همین حس رو دارم ...
حس میکنم انگار براشون مهم نیست که بقیه هم آدمن، فقط و فقط به فکر خودشونن. اینکه خودشون رو خوب نشون بدن ، خودشون راحت باشن و ...
دقیقا درست میگی.ولی چاره چیه؟؟
مسری شده، به نظرم فقط باید فرار کرد که مبتلا نشد، هر چی هم فرار میکنی تنهاتر میشی و زندگی سخت میگذره و اونا کارو پیش می برن
دقیقا درست میگی
سلام امیدوارم در کنار همسر و عزیزت خوشبخت باشی وارامش خاطر وهمدلی داشته باشی تراویس. :)))همین و میتونم بگم.
واقعا گفتی چرا ملت اینجورین هر روز پس رفت دارن هر کی به فکر خودش یا در حال جمع کردن مال...هر روز هم تنها تر میشیم واقعا زجر اور...
قربان محبتت
ما که شهرستانیم همینطوری هست! هیچکس احساس همدلی نمیکنه!
خیلی بده
یهو یاد سین چشم سبز افتادم تراویس. راجع به خساست و بلد نبودن روابط اجتماعی و قوانین معاشرت به جرات میتونم بگم صد درصد مردم تو شهرستان واقعا در سطح پایینی هستن و واقعا تهرانیا بهترن