دنیا خیلی کوچیکه،با دختری خیلی قبل ها دوست بودم که قهر کردیم و بعد چند سال و بعد طلاق دوباره دوست شدیم و جالب این که هر دو بار هر دوی ما همزمان با آدمهای دیگه هم بودیم ولی کششی عجیبی نسبت به هم داشتیم و همین کشش زیاد و لجبازی باعث کدورت و بحث های بی انتها و دعواهای پوچ و بی معنی میشد،حالا از این میگم دنیا کوچیکه چون توی BRT نشستم و پدرش روبروی من هست و سرطان گرفته و شیمی درمانی کرده و تمام موهاش ریخته و چهره غم زده ای داره.
لعنت به این و هر چیزی که هست ..
لعنت به چی؟؟
ای بابا...امیدوارم سلامتیشونو بدست بیارن .