تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

وقتی که آدم معلم می‌شود، دوباره دانشجو هم می‌شود

سخن اول:بارون داره میاد و من توی راه برگشت به خونه ام،یه نم بارون که میاد همه چیز تهران قاطی و بی برنامه میشه و مردم به کون خودشون هم رحم نمیکنن‌.

سخن دوم:به وضوح و به کرات و با طمینان برام ثابت شده که قیافه و هیکل و بدنم مطلوب همجنسگراها هست.ممکنه از هر صد زن مثلا پنج تاشون کاملا با من اوکی باشن و خوششون بیاد ولی از هر ۱۰۰ مرد گی عین ۱۰۰ تاشون از من خوششون میاد.

سخن سوم:حقوق واسم بریزن میرم وسایل لازانیا رو میخرم و واسه عزیز دل یه لازانیای پر ملات خوب درست میکنم.

سخن چهارم:عزیز دل همیشه بهم میگه دیابت از سرطان بدتره،بنده خدا قربونش برم نمیدونه که من هم مستعد دیابت هستم و هم سرطان.بالاخره هر کس یه جوری میمیره.

سخن پنجم:یه نفر توی چت خیلی حرفهای بدی بهم زد،اگر قبلا بود نمیزاشتم راحت قصر در بره میگشتم و پیداش میکردم و مادرش رو به عذابش مینشوندم،ولی خوب الان فقط بهش گفتم ببخشید.خیلی خیلی عوض شدم.

سخن ششم:میخوام یه پیج اینستاگرام بسازم و در مورد سینما و چیزهایی که دوست دارم بنویسم،درستش کردم لینکش رو میزارم اینجا.

نظرات 4 + ارسال نظر
تیلوتیلو سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 10:14 ق.ظ http://meslehichkass.blogsky.com

خیلی عوض شدی

عوضی نشده باشم.عوض بشم ایرادی نداره

جزر و مد چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 12:13 ب.ظ

چرا بند دوم رو نوشتی؟

بابت پیجت مرسی بنویس حتما آدرسو

ندا پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 03:09 ب.ظ

آنقدر وضع مالیت بده تراویس برای ی لازانیا پختن معطل حقوقی!!!!!

دقیقا.حتی حاضرم تن فروشی بکنم به زنها و دخترهای جوون واسه پول.

ندا پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 10:13 ب.ظ

فقط جووونا!!!! پس خیلی وضعت بد نیست وگرنه به پیرها هم تن فروشی میکردی.....

پیر داریم تا پیر

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد