مطلب دوم:شیراز میمونم،تهرانی ها خیالتون راحت باشه.شیرازی ها هم خوشحال باشن
مطلب اول: شیراز هر جا میری یه پیژامه و تیشرت راحت بهت به زور میدن که بپوشی و بعد ناهار هم همه میخوابن و به نظر من اخلاق حسنه ای هست.
مطلب سوم:این چند روزی که شیراز بودم خیلی راحتم،زندگی قشنگ تره اینجا،فقط ای کاش یه کاری هم پیدا میکردم.
مطللب چهارم:در شیراز اختلاف طبقاتی فاحشی که در تهران بود و گاها آدم رو آزار می داد وجود نداره.
مطلب پنجم:خونه ها اکثرا متراژشون بالای ۸۰ متر هست و مثل تهران نیست که خونه متراژ پایین و سوئیت وجود داشته باشه.
پس سیاه تهرانی پیدا کردی بگو
خودم بیام تهران؟
پیژامه و تیشرت عالی بود :)))
ارادت
خب به سلامتی، امیدوارم کار مناسب پیدا کنید
قربان محبتت
نه سیاهی
نه آپشن سیاها رو داری
ببخشید دیگه
اومدنت به چه دردی میخوره پس؟
خوبم دیگه.
اَه ه ه ه ه ه مَرد چندسال بکوب میخندمت چندساله نبودی...
یادمه یه روز نشستم از اول اول همه نوشته هات از خونه و خانواده و داداشت و دوست دخترات و زنت ... همه رو خوندممممم
بعد که وبلاگ خودمو پاک کردم رفتم برگشتم نبودی چندبار اومدم نبودی
امروز اومدم خوندم ... دقیقا تا اونجایی که تلگرامتو گذاشته بودی خونده بودم .... هی دنیا چند سال میشه .. فک کنم 96 بود ...
نمیدونم منو یادته یا نه ولی من میخوندمت
من هموم معلم انگلیسی بودم ...
من همه دخی ها رو یادم هست.همه رو به یاد دارم.
تو لطف داری که نوشته های منو میخونی،بطرگواری میکنی،قربون شما،شرمنده مون میکنی
روزگار چه سریع میگذره