تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

زندگی درباره عشقه

جوری فراموش شدم که خودم هم باورم نمیشهکه البته خوشحال هم هستم.ولی متعجب هم هستم.

مادرم و برادرم اصلا نمیدونن من شیراز زندگی میکنم و اینجا کار می کنم.فکر میکنن تهران هستم.ماه هاست دیگه واسشون مهم نیستم.از وقتی که وضع مالیم رو به افول گذاشت و کمتر از لحاظ مالی بهشون توجه کردم دیگه فراموش شدم.بعدها متوجه شدم ریز به ریز مسائل زندگیم رو با جزئیات زن برادرم به زن سابقم گزارش میده،این که کی من پول دستم میاد تا بره جلب بگیره و سریع مجبور بشم سکه بدم،این که کجا زندگی میکنم تا راحت با مامور بیاد دم خونه ام.راستی کدوم کره خری گفته بود جلب نمیدن به خاطر مهریه یا زندان نمیندازن به خاطر مهریه.گفتم مهریه داغ دلم تازه شد.مردم دلشون میسوزه و بعضی ها هم خوشحال میشن مردهای گرفتار مهریه رو میبینن ولی اوضاع به قدری داره بد میشه که همه یه روزی از مهریه ضربه میخورن چه اونی که با همسرش مشکل داره و چه اونی که نداره.یه بنده خدایی چند روز پیش میاد سوار ماشینش بشه که میبینه ای دل غافل ماشین رو اومدم از توی پارکینگ بردن.نگو این ماشین رو سالها پیش از برادر مرحومش خریده و زن برادره بعد از سالها پیداش میشه و مهریه اش رو میزاره اجرا و اموال اون مرحوم همه تصاحب شدن.اینجوریه که کم کم همه گرفتار مهریه میشن.حالا ببین من کی گفتم.

هنوزم از اون دختری که مجازی باهاش آشنا شدم و رفتم سر قرار و منو کیر کرد ناراحتم.حتما توی دلش کلی بهم خندیده ،من چه احمق اسکول ساده دلی بودم.مشکل من اینه که فکر میکنم همه مثل خودم صاف و صادق هستن.نگو ملت هزار رنگ دارن.

چند روز پیش توی اینستا دختری رو پیدا کردم که هزاران هزاران فالوئر داشت و دیدم که ای بابا من با این رابطه داشتم.نمیخوام بگم کس کن قهاری هستم و خیلی زرنگ هستم.رابطه با اون زن خیلی شانسی و عجیب پیش رفت.از اون پلنگهای خوشگل بود و الان رفته ترکیه و خیلی معروف شده.جالبش هم این بود که واقعا سکس کثیف و خشن و با تحقیر دوست داشت و اون زمان که ما رابطه داشتیم متاهل بود.خلاصه با چند بار سکس بیشرمانه و خشن و پر از تحقیر کردنش رابطه ما به خوبی و خوشی تموم شد.حالا میبینم رفته ترکیه و هزاران فالوئر داره و گاها هم مسائل اخلاقی مطرح میکنه توی پیجش و میگه قضاوت نکنیم همدیگه رو ملت هم چه زیرپستاش کامنت میزارن که تو خوبی و آفرین و بنده خوب خدایی و از این صحبتها ولی هیچ کس نمیدونه که من تف مینداختم توی صورتش و موقع کردنش اسم شوهرش  رو جیغ میزد که فلانی کجایی که ببینی زیر غریبه ها دارم جر میخورم.بقیه جزئیاتاخلاقی و کارهایی که باهاش کردم و خودش پیشنهاد میداد که انجام بدم دیگه بماند.اینجور آدمها میشن معلم اخلاق و مرجع تقلید خیلی از مردم.دنیای عجیبی شده.

نظرات 5 + ارسال نظر
مهشید جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 08:10 ب.ظ

چقدر خوشحالم جا به جایی داشتی
از تهران و خاطرات بدش دور شدی
خانواده آدم گاهی از صدتا دشمن بدتره
چه خوب که دور شدی
رو پای خودت باش
دنیا جای خیلی عجیبی
روایتت مثل ی فیلم بود کی باورش میشه
خیلی جالب بود
تو چقدر حرف و خاطره برای گفتن میتونی داشته باشی ...

قربانت مهشید
آره به خدا،خانواده آدم بعضی وقتها بزرگترین دشمن آدم میشه

یکی شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 12:10 ق.ظ

تراوین تو که قبلاً می گفتی که زن متاهل خط قرمزته و من خیلی برات احترام قایل بودم :(((((

من میگفتم.یادم نیست
من همه رو میکنم حتی به غلط

جزر و مد شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 02:33 ق.ظ

عجب بی معرفتیه زن برادرتون... من یادمه شما سر مهریه اذیت شدید،گاهی می گفتم چطور تا آخر ماه قراره برسونید... الان کنجکاو بلاگره شدم،اولش سین نیست؟

مردم حسودن دوست دارن بدبختی آدم رو ببینن
بلاگره رو ول کن.ایشالا خوشبخت بشه

سمیرا شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 05:59 ق.ظ

شما الان متاهلی؟

ها

سمیرا شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 12:51 ب.ظ

چطور با اینکه متاهلی تو اینستا با یکی قرار میزاری؟

نمیدونم والا
تو اینستا قرار نزاشتم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد