تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

خوب در دنیا همیشه کم است، گل‌ها کم اند و علف‌ها بی شمار، گل سرخ یکی و برگ‌هایش بسیار

نمیدونم بهمن یا آذر یا دی کدوم سال بود که قرنطینه کردن همه جا رو و تمام تهران تعطیل شد به خاطر کرونا.ولی من مجبور بودم برم سر کار.یادمه غروب اومدم بیرون که برم خونه،هوای گرگ و میشی بود و یه چیزی مثل پودر از آسمون میریخت که نه برف بود و نه بارون،آسمون قرمز بود و گرفته،هوا بوی مرگ میداد. خیابون ها خلوت و اندک آدمهایی که توی خیابون بودن ماسک و شیلد و دستکش داشتن و چهره هایی سراسر غم گرفته داشتن و بدون امید و تمثالی از آدمی بودن.اون روز من آخرالزمان رو به چشم خودم دیدم،آهنگ فیلم بلید رانر رو توی گوشم گذاشتم همونی که با ترومپت میزنه و به سمت مترو راه افتادم.اون روز رو نمیدونم به چه امیدی سپری کردم  و خودم رو نکشتم تا به این روز آفتابی و گرم و آسمون تمیز شیراز رسیدم.مسلما این که قرار بود شب عزیز دل رو ببینم و با هم مرغ بخارپز و سبزیجات و پوره سیب زمینی بخوریم منو نجات داد.

بودن یکی توی زندگی حتی یکی که برای آدم مایه عذاب بشه گاهی اوقات خیلی خوبه.من تا حالا هزاران بار باید خودم رو خلاص میکردم از این زندگی پر از ظلمت ولی همیشه آدمهایی بودن توی زندگیم که ذهنم رو درگیر خودشون کردن.

پانوشت:ترانه این پست: دنیا جای گذره از علی عظیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد