تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

مهربان باش،شاید فردایی نباشد.

قسمت هشتم فصل دوم سریال Westworld  رو که می بینیم ناخودآگاه هی گریه میکنم.چقدر میتونه یه سریال قشنگ باشه لامصب.اونجایی که سرخپوسته میره توی انبار و همه ربات های خاموش شده رو میبینه و توی اونها هم زنش و دوست خودش رو میبینه یا اونجایی که موهای دوستش رو بریده و میده دست مادر دوستش یا اونجایی که سرخپوسته توی چشمهای دختربچه نگاه میکنه تا مِیو از نگاهش متوجه بشه و میگه که ما از دخترت نگه داری و حفاظت میکنیم لامصب توی این صحنه ها مثل خر گریه میکنم.

نظرات 2 + ارسال نظر
زد شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:15 ب.ظ

چندساله دارم با یک نفر ک ازش به شدددت متنفرم زندگی میکنم
از اعضای خانوادمه
به هرکی میگم درکم نمیکنه

عزیز دلم من درکت میکنم.شماره بزار با هم حرف بزنیم قربونت برم

زد یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:27 ق.ظ

اگه پسر باشم چی

اونم خوبه.داداشی میشیم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد