دایی خانمم توی غربت مرده،اینا هم واسش مراسم گرفتن.در واقع نمیدونستم میخوان مراسم بگیرن.من رفتم حموم،ریشم رو درست کردم و کیر و خایه ام رو شستم و اومدم بیرون و دیدم یه میز چیده و عکس اون بنده خدا رو هم نمیدونم کی چاپ کرده روی شاسی و قشنگ و مرتب و گل خریده و روبان مشکی بسته و یه میز چیده پر از حلوا و خرمای مغز دار و بک گراند خونه نوای محزون عبدالباسط میومد که داشت سوره الرحمن رو میخوند و حتما میپرسین از کجا فهمیدم سوره الرحمن هست و باید خدمتتون عرض کنم حاجیتون خیلی بچه مسلمونه.خلاصه غرض از گفتن اینا این بود که بگم وقتی اون میز و حلوا و خرما و عکس و گل و تشکیلات رو دیدم و نوای محزون عبدالباسط رو شنیدم خیالم راحت شد که وقتی هم بمیرم میتم رو زمین نمیمونه و یه مراسم آبرومند واسم میگیره.
حالا برات چه فرقی داره مردی رو زمین بمونی یا برات مراسم بگیرن؟ تو که مردی. من که به کیرمم نیست بگیرن نگیرن بمونه نمونه
دیگه ادم دوست داره