جوجه هام دارن آسمانی میشن.
پانوشت:یه کم آب قند دادم بهشون،کاشکی میشد بهشون آنتی بیوتیک بدم.یکیشون ریز و لاغرتر شده و همش سرش پایینه و چرت میزنه.دلم میسوزه براش.
۱۲:۵۷: جوجه لاغره نوک میزنه تو دونه ها،انگار داره حالش بهتر میشه.شاید دیشب سردش شده.الان کمی بهتر شده.ایشالا بهتر بشن.دعا کنید براشون.
۱۶:۳۹ : جوجه ام داره نفس های آخرش رو میکشه.آخرین لحظات زندگی اش رو سعی کردم با خوشحالی و بدون درد و در آرامش سپری بکنه.هنوز نمرده ولی.
22:40 :تکه ای از آسمان بودی که آمدی به زندگیم و به هر طرف که نگاه میکردم بهشت را میدیدم،با رفتنت قلبم را با خود به ملکوت بردی،دلتنگت هستم و به هر طرف رو برمیگردانم چهره خندان تو رو میبینم.جوجه دلبندم بدرود،میدانم که روزی تو را دوباره تنگ در آغوش میفشارم و با گریه از دلتنگی تو سخن میگویم.
چه زود
خدا رحمت کنه
فعلا مراقبتهای تنفسی و دارویی بهش دادم
جوجه ها
بله
حیف
ناراحتم
مترونیدازول بدین بهشون
تو آب حل کنین
پدرشوهرم به خاله تپل گفت به اردکشون بده، بهتر شد
ندارم
این جوجه یه روزِ ها انگار عمرشون به دنیا نیست
منم توی مهرماه دوتا جوجه محلی یه روزه خریدم
اسمشون رو گذاشتم ناصر و موچک
ناصر بعد سه روز یهو حالش بد شد بردمش دامپزشکی و جلوی مطب توی دستام نفس آخر رو کشید و مرد
موچک هم فرداش اسهال گرفت.بردمش دامپزشکی دارو داد و مراقبت کردم تا حالش بهتر شد.فرستادمش توی حیاط آفتاب بگیره گربه اومد خوردش! فقط کلی عکس توی همون یکی دو هفته ازشون برام مونده
چقدر داستان نوشتم
دلم میسوزه براشون
چرا نظر های منو تایید نمی کنی تراویس . تا اسم سید علی و خ.ا رو میارم میترسی و تایید نمی کنی
دقیقا
آب قند خوب نیست
یکی دو قطره قطره آب لیمو ترش در آبشون بریزید و یکم سیاه دونه یا آویشن در دونشون بریزید
امیدوارم عمرشون به دنیا باشه
اگر هم از سرماست فکر نی کنین می تونین یکم سوار گرم کم بگیرین یا لای پارچه بگذارین بودنشون رو
دیگه حالش خیلی بده.فکر نکنم موندنی باشه
نا امید نشو
اگه اینایی که گفتم داری رو امتحان کن
دارم.ولی نمیخورن.فقط بالاسرشون وایسادم و بغض کردم.بی حال افتادن
جوجه لر نولدی ؟
چه خبر از جوجوهات تراویس؟
مرد یکیشون
می دونی، من هم وقتی ده سال ام بود، دو تا از این جوجه رنگی ها واسه خودم خریدم. یکی زرد، یکی صورتی. وقتی داشتم انتخاب می کردم کدوم جوجه رو بردارم، یه دوستم باهام بود و نذاشت اون جوجه ای که می خوام رو بردارم و دو تا جوجه تقریبا مریض برام انتخاب کرد. خلاصه اومدم خونه و مامان و بابام باهام دعوا کردند که کی بهت گفته جوجه بخری.. من هم رفتم تو زیرزمین خونه مون و اونارو که مریض بودن و گذاشتم تو بلوزم.. و خلاصه یکی همون روز و یکی هم فرداش مردند. بعدش...
چه قشنگ عزیزم
... بعدش همون دوستم واسه خودش روز بعد یه جوجه زبر و زرنگ انتخاب کرد و خرید و اتفاقا جوجه اش زنده موند و بزرگ شد و هر روز از جوجه اش برام می گفت، تا دو ماه جوجه اش زنده بود تا اینکه یه روز گربه رفت جوجه اش رو خورد. انقدر گریه می کرد خدا می دونه.
خلاصه همین. چه کلید اسراری بودا.
چه داستان زیبایی و چه زیباتر تعریف کردی
روحش قرین آرامش
ممنون از محبت شما
از دست دادن حیوون خونگی خیلی سخته. جوجه رنگیها همشون زود میمیرن نمیدونم چرا. این دفعه اگه حوصله داشتی یه طوطی یا هلندی بگیر و همون اول ببرش پیش دامپزشک.
دیگه نمیگیرم.
اله رحمت اله سین ،چرا لینقدر زود میمیرن جوجه ها بدیم ها که ما بچه بودیم عمرشون بیشتر بود یادمه یا کلاغ میبردشون یا گربه ولی ایننوری زارت بعد یکی دوروز نمیمردن
دقیقا.تازهرجوجه محلی بودن