تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

یک انسان وقتی به سن بلوغ میرسه کم کم جنس مخالف براش جذاب میشه و شروع میکنه به ارتباط گرفتن و دوست شدن با جنس مخالف و هی دوست پسر/دوست دختر عوض میکنه تا روزی که ازدواج بکنه.و به نظر منم درستش هم همینه.باید یه لیست طولانی،واقعا طولانی از عشاق و معشوقه ها و روابط و شکست ها توی زندگیت باشه.به نظر من معنی نداره با اولین نفر که دوست شدی باهاش ازدواج بکنی.شاید هم نظر من درست نباشه.

القصه،وقتی سن و سالمون بالا میره و به گذشته نگاه میکنیم یاد کسایی میفتیم که دل ما رو شکوندن،بهمون خیانت کردن،اشکمون رو در آوردن و تنهامون گذاشتن،سن که میره بالا دیگه آدم میبخشه همه رو و تقریبا فراموش میکنه که چه به سر قلبش آوردن بعضی پسرها و دخترها.ولی هیچ کس با خودش صادق نیست و یک بار در نیمه های شب بیدار نشده و با خودش فکر نکرده که من نسبت به فلانی بد رفتار کردم.همه ما توی زندگیمون دختر یا پسرهایی بودن که بد پیچوندیمشون،بلاکشون کردیم،بهشون خیانت کردیم،مسخرشون کردیم،کم و ناچیز دیدیمشون و ... .الکی نگید توی زندگی ما همچین کسی نبوده که خوب میدونم بوده.شاهد گریه های طرف بودیم،بهش بی محلی کردیم،تلفن ها و مسیج هاش رو هر چهارتا یکیشون رو جواب دادیم.امیدوارم اون آدمها ما رو ببخشن.

میخواستم مثال بزنم از خودم ولی دیدم خداییش من آدم خیلی مهربونی بودم توی روابطم و همیشه من بودم که پیچونده شدم.ولی خوب که بخوام با خودم صادق باشم اسم چند تایی میاد توی سرم.یه دختری بود رشتی بود و سفید و بور بود،خیلی سکس خوبی داشت و منو دوست داشت.سر این که با ماشین پرایدش تند رانندگی میکرد پیچوندمش و بلاکش کردم و جوابش رو ندادم هیچ وقت.یه دختر مهربون دیگه بود تهرانی بود که چون میگفت جواب تلفن هام رو بده،در طول روز بهم مسیج بده باهاش کات کردم،یه دختری بود همسایمون بود ترک بودن و یه روز ظهر داشتم تو خیابون میبوسیدمش و خواهرش و دامادش و بچه های خواهرش با پراید از پهلوی ما گذشتن و ما رو دیدن و چون بهم میگفت زیاد دوست نمونیم و تکلیف منو روشن کن باهاش قطع ارتباط کردم.یه دختر دیگه بود،لُر بود،سر این که بهش زنگ زدم و پشت خطش رفتم و بعدا گفت با پسر عمه ام حرف میزدم من بدم اومد و چقدر گریه کرد و من گفتم دیگه اصلا نمیخوامت.یه دختر دیگه بود عرب بود،همیشه به من میگفت تو خیلی سفیدی و بیا با من ازدواج بکن،بچه هامون سفید بشن و بابام میبردت تو شرکت نفت و من به محض تموم شدن خدمتم دیگه جوابش رو ندادم.یه دختر دیگه بود اراکی بود،اونم منو دوست داشت،البته منم دوسش داشتم ولی من وقتی درسم تموم شد دیگه جوابش رو ندادم.البته که بیشتر اینا مربوط به سالهای جوونی هست و الان این قدر هیجانی و تکانشی عمل نمیکنم.ولی خوب امیدوارم اون آدمها منو بخشیده باشن.

خدا از سر گناهان هممون بگذره.

نظرات 6 + ارسال نظر
خانوم ف یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 07:13 ق.ظ http://Khanomef.blogsky.com

نه تنها بخشیدنت بلکه از این که یهویی گذاشتی رفتی و ذات خودت و نشون دادی خوشحالن

اون موقع گوشی ها گزینه بلاک نداشت ‌‌یا داشت؟
یادم نمیاد

تو خودت استاد بزرگ دل شکستن پسرها بودی.
نه نداشت،شماره رو پاک میکردیم.

قره بالا یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 10:25 ق.ظ http://Www.eccedentesiast33.blogfa.Com

از همه قومیت ها بوده ها، خداروشکر اصلا تبعیض قائل نشدین
نه والا
تو زندگی من جز تپل کسی نبوده
فکر نکنم از این نظر دل کسی رو شکسته باشم

خوب فکر بکنی یکی دو تایی از لابه لای خاطرات پیداشون میشه

بی تا یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 04:44 ب.ظ

چشم نخوری اینهمه دوست دختر داشتی حالا خیلی هاش یادت نیست!آقایونی که اینهمه دوست دختر داشتن حالا که یه تک همسر دارن آیا قیاس نمیکنن همسرشون رو با خانمهای قبلی؟ غیر از شما آقایون دیگه هم نظر بزارن،خوشحال میشم.من خودم قبل از ازدواج دوست پسر داشتم، همه چیزش رو توی ذهنم با همسر خودم مقایسه میکنم،کلی نا امید میشم

رضوان یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 05:07 ب.ظ http://nachagh.blogsky.com

تکلیف را معلوم کنید،پست عذر خواهی از کسانی است که دوستدار ما بودند و ما تمکین نکردیم دلشان شکست، یا آنان که سرِکار گذاشتیم شون و تلفن ها و نامه ها شان را بی جواب گذاشتیم؟در هر پست خود چندین احتمال را جا میدهید و هر کسی به بندی از نوشته های تان توجه نشان می دهد.
قضیه دختر خانوما متفاوت از آقا پسراست.مسلم فرض کرده اید که همه کس موردی داشته که دل خودش شکسته یا دلی را شکونده.سال نو شده و خوبه گذری و نظری داشته باشیم.من را بیاد گذشته هایی انداختید که پسر عمو جان بزرگ(بیست و یکساله)، به مادرم فرمودند :«اینو!

هدیه یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 09:31 ب.ظ http://6bahman.blogfa.com

چقدر هم کم بودن ماشالللله !
من دل کسی رو نشکستم ولی بد شکسته شدم ....
البته هیچ وقت خودم رو بی تقصیر نمیبینم ...

کمی تفکر بکنی در گذشته ات میبینی تو هم دل شکوندی

مهدیه دوشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 12:43 ق.ظ

منو دوست نداشتی هیچ وقت

همیشه دوستت داشتم و دارم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد