تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

بینهایت نادر است اینکه آدم‌ها دوستانه از هم جدا شوند، چون اگر دوست بودند از هم جدا نمی‌شدند.

دُر و گوهر اول:واقعا چطور بعضی احمقها فکر میکنن وبلاگ من جای بد و محیط بدی هست؟باور بکنید نمیخوام دُن کیشوت طوری رفتار کنم ولی وبلاگ من و حرفهای من خیلی خوبه.این کس مشنگ ها انگار اصلا ندیدن توی اینستاگرام و تیک تاک و بقیه شبکه های مجازی چه خبره.مملو از فساد.من حتی از دست حرفهای بدی که میزدن دیگه توی بازی Call of duty نرفتم.واقعا بعضی وقتها فکرمیکنم بعضی ها کس مشنگ هستن.

دُر و گوهر دوم:هنوزم روی اون حرفم هستم که دهه سی و چهل و هر چی هم که از قبلش هنوز زنده هستن آفت این مملکت هستن.باید برن بمیرن همشون.راجع به دهه پنجاهی ها نظر خاصی ندارم.چون با هر کدومشون که آشنا بودم آدمهای بدی نبودن و دوست های خانم دهه پنجاهی خوبی داشتم.دهه شصتی ها هم خودم هستم خیلی نباید زنده بمونیم،زود باید بریم زیر خاک جمیعا،دهه هفتادی ها که برو بابا،یه مشت کس مشنگ،باید بسپاریم همه چی رو به این دهه هشتادی ها به بعد.

دُر و گوهر سوم:قبول دارین واقعا من جوجه ام،خیلی ملوسم.چرا کسی دوستم نداره؟

دُر و گوهر چهارم:شاید باورتون نشه،ولی واقعا به دختر بازی علاقه ای ندارم دیگه،حتی به جنده بازی هم علاقه ای ندارم.دوست دارم حرف بزنم با دخترها،اونم نه دخترهای جوون،زن های همسن خودم و بزرگتر از خودم و مثل خودم هم متاهل باشن.ولی از این که با کسی سر صحبت رو باز کنم بدم میاد.از ارتباط میترسم.مردم همش دنبال حرفهای سیاسی و نقد دین و مذهب و فحش دادن به رژیم و آخوندا هستن.من حوصله این حرفها رو ندارم.اصلا بدم میاد از بحث های سیاسی.با ماشین هم که کار میکنم به زور جواب سلام کسی رو میدم.فقط در حد سلام و روز خوبی داشته باشین.ارتباط با آدمها همیشه من رو سرخورده و ناامید میکنه.نه که خودم گوز خاصی باشم،ولی واقعا وقتی میخوای با یکی دوست بشی.یا باید پول خرجش بکنی یا باید باهاش سکس داشته باشی،واقعا شاید بگین دارم کُس میگم ولی دیگه سکس اولویت و خواسته من نیست.نمیدونم متوجه منظورم میشین،حتی در دوستی با پسرها هم موفق نیستم.انگار مردم کس خل شدن،نمیشه باهاشون دو کلمه حرف زد.یا دارن پُز ماشین و خونه شون رو میدن،یا از اخوندا حرف میزنن،یا میخوام کیرت رو بخورن،یا یه سری نظریات عجیب دارن،یا خسیس هستن،یا خیلی حرف الکی میزنن،یا متظاهر هستن،یا میخوان ازت پول دستی بگیرن،یا میخوان سینه های زنت رو نگاه بکنن،یا میخوان کونت بزارن،یا میخوان ازت یه سواستفاده ای بکنن.نمیدونم والا احتمالا اگه یه زن اینا رو مینوشت اونم میگفت با هر کس دوست میشم میخواد اول از همه کُسم رو بکنه.من مشکلی با سکس ندارم،ولی دنبالش هم نیستم.دنبال ارتباط خوب هستم.مردم کس خل شدن.اولیشون هم خود من.

دُر و گوهر پنجم:امشب شب جمعه هست،نمیگین چرا مست نکردم براتون؟حال نمیکنم با مشروب،از اولش هم من زیاد مشروب خور نبودم.

دُر و گوهر ششم:فردا روز شیراز هست،با هر کی حرف زدم تیز کرده فردا کل موزه ها و باغ ها و هر جایی که پولی هست رو مفتی بره ببینه،لامصب ها اسم اصفهانی ها بد در رفته واسه خساست،شیرازی ها هم خیلی خسیس هستن.فردا منم بزنم بیرون اگه حال داشتم ببینم چند تا مسافر بهم میخوره رزق حلال ببرم واسه زن و بچه ام.واقعا در عجبم از این مسافرکش هایی که این آدمهای غریب رو گیر میارن و تا دسته میکنن تو کونشون.یه مسیر کوتاه پنج دقیقه ای رو ۵۰ تومن،۷۰ تومن از این بلوچ ها و عرب ها میگیرن بعضی از این مسافرکش ها.والا این نون ها خوردن نداره،البته ظاهرا خوردن داره.این وکلای محترم کشور هم من نمیدونم این چه نونی هست در میارن.کل کار وکلا تو این کشور اجرای مهریه هست و لاغیر،یعنی قشنگ نونشون رو میزنن تو خون مردم و میخورن.خدا به هممون کمک بکنه.رزق حلال خیلی مهمه،واقعا تاثیر داره توی زندگی.بعضی از زنها میدونن شوهرشون لاشی بازی در میاره و گرون فروش و کم فروش و کلاه بردار هست ولی تخمشون نیست،واسشون مهم نیست.بعد بچشون حتی اگر سالم هم باشه یه آدم نخاله میشه،اینا همه تاثیر نون حروم هست.خیلی مهمه انسان رزق و روزی اش از راه حلال باشه.خدا به وکلا،قاضی ها،طلافروش ها،موبایل فروش ها،بنگاهی ها،مسافرکش ها،دکترها رحم بکنه.اینا دقیقا روی لبه تیغ حروم خوری راه میرن و متاسفانه اکثرشون هم نون حروم میبرن سر سفره زن و بچشون و عجیب که مزه شیرینی هم داره مال حروم.کسب مال حلال خیلی سخت هست.بسه دیگه آخوند بازی.

دُر و گوهر هفتم:دوست دارم کلی کتاب خوب داشته باشم و بخونم.کتاب های ادبی،هنری،شعر،هنر مدرن.راستی چرا هر نمایشگاه کتابی برپا میشه همه کتاب ها مثل هم هستن.همه کتاب های جلال آل احمد،صادق هدایت،سینوهه،کوری،قورباغه ات رو شیاف بکن،راهنمای اسامی،طالع بینی،دیوان حافظ و مولانا و سعدی،ملت عشق،بیشعوری.همین.هر جایی بری همین ها هست.مگه ادبیات جهان متوقف شده،هر ساله رمان نویس های خوبی توی ژاپن و امریکا و انگلیس و همه ممالک دنیا کتاب و رمان مینویسن،شعر میگن،چرا آثار جدید ترجمه نمیشه؟شاید هم میشهش و من نمیبینم‌.

دُر و گوهر هشتم:چقدر حرف مفت میزنم.یکی نیست بگه خفه شو بابا.

همین.بوس.دوستتون دارم.

نظرات 8 + ارسال نظر
زهرا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 10:10 ب.ظ http://pichakkk.blogsky.com

ما هم فردا می ریم بیرون :)
البته بحث فقط مجانی دیدن جاهای تاریخی و تفریحی نیست. به نظر من این روز بیشتر یه نوع جشن و گردهمایی هست واسه شیرازیا. اکثرا سعی میکنن این روز رو خونه نمونن و برن بیرون.

خیره ایشالا
از ساعت چند میرین بیرون،میپرسم که بدونم کی بزنم بیرون و کجاها باشم؟

زهرا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 10:41 ب.ظ http://pichakkk.blogsky.com

ما صبح میریم.
ولی بعد از ظهر شلوغتره.
حافظیه رو میدونم خیلی شلوغ میشه معمولا.

متاسفانه آدم غروب و شب نیستم.غروب که میشه دوست دارم بدو بدو برم خونه ور دل زنم بشینم.

بانوی کویر پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 10:44 ب.ظ https://banooyekavir.blogsky.com/

همون تیتر پست خودش به اندازه یه کتاب حرف داره :)
کسب رزق حلال برای خیلی ها بی اهمیت شده

از وبلاگت فهمیدم پتانسیل بی ادب بودن رو داری

قره بالا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:04 ب.ظ http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

نمیدونستم روز شیراز داریم،
اونم تو اردیبهشت
چه خوب
خوش بگذره بهشون


والا نون حروم میخورن هیچیشونم نمیشه
ماهایی که بهش اعتقاد داریم همش بدبختی پشت بدبختی داریم

حرفت قشنگ و منطقی هست

بانوی کویر پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:45 ب.ظ https://banooyekavir.blogsky.com/

هممون بالقوه بی ادب هستیم :))

ولی تو بیشتر بقیه بی ادبی.هنوز روت باز نشده.قشنگ حس میکنم این رو

جزر و مد جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 12:19 ق.ظ

مرسی که حالم رو پرسیدی تراویس، خوبم خدا رو شکر و این ضعف و بی حالی انگار حالا حالا هست.
این پست هم از اون خوباش بود. من گاهی فکر می کردم ایراد از من باشه که چرا نمیشه با کسی دو کلوم حرف زد، ولی همه یه جوری شدن.

ایشالا همیشه حالت خوب باشه جزر و مد عزیز

هدیه جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 12:30 ب.ظ http://6bahman.blogfa.com

تمام ...تاکید میکنم تمام حرفاتون به جا بود و درستتتت ....
"نون سنگک فهمیدم چه ریختیه. تافتون، بربری، لواش. همه‌جورشو دیدم. ولی خیلی گشتم ببینم نون حلال چه شکلیه. دست هیچکی ندیدم. فقط شنیدم"
(دیالوگ فیلم جرم )
دیگه داره نایاب میشه این نون حلال و گردن ها هم کلفت تر از قبل !

شما کارت درسته خیلی درست زنده باشید

مرسی هدیه عزیز
هر وقت کامنت میدی جز شرمندگی هیچی ندارم
خیلی مهربون و خوبی

شرلیا شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 04:06 ب.ظ

اون کتابها بخاطر تجاری بودن و سلیقه همه گیر بودن جلو چشمتونن. سایت انتشاراتا یا سایتای بزرگ فروش کتاب مثل ایران بوک یا 30 بوک رو چک کنید. بخش ادبیات ملل قوی دارن. شاید نیازت رو رفع کنن

حتما چک میکنم
ولی فعلا در کف هرم مازلو به سر میبرم و پولی ندارم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد