میخوام آخوند بشم و برم روی منبر.
بچه که بودم یه چیزایی رو متوجه میشدم،ولی اون قدر عاقل نبودم که بفهمم.بعدها که بزرگ تر شدم و کتابخون شدم و ازدواج کردم و طلاق گرفتم،کمی عقلم کامل تر شد متوجه شدم که مردمی که دور و اطرافمون زندگی میکنن خیلی کس خل هستن.این داستان طلاق و طولانی بودنش و رنجی که ازش کشیدم انگار منو بالغ کرد.هر چی بیشتر بخونی،هر چی بیشتر بیاموزی،هر چی بیشتر بنویسی و در کنارش وقتی انسان به صفاتی مثل مناعت طبع و قناعت و صدقه دادن و انفاق و کسب مال حلال آراسته بشه انگار که دنیاش عوض میشه.مسلما وقتی شما انسان باهوشی و با کمالاتی بشی میفهمی که با دیگران خیلی فرق داری و حرفهات رو انگار کسی نمیفهمه،ولی متقابلا دیگران هم متوجه این موضوع میشن که شما با بقیه فرق داری حالا اگر به صفات نیک انسانی هم مزین بشین که نورعلی نور میشه.البته که همیشه حسودان و تنگ نظرانی توی اطرافیان و انسانها پیدا میشن که حتی به فقر و قناعت شما هم حسد میورزن،ولی مهم نیست.
لطیف و مهربان بمانید،از پولی که به دست میارین حتی خیلی کم هم اگر شده به دیگران کمک بکنید.نگذارید که سیاست و بی مهری ها و خیانت ها،ظلم ظالمان،اهانت فخرفروشان و مال اندوزان شما رو عوض بکنه.
موافقم به قول سعدی شیرین سخن
طریقت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح وسجاده ودلق نیست
یه چیزی رو میدونی مولین
سکسی ترین و جذاب ترین و دوست داشتنی ترین و باهوش ترین معلم ایران زمینی
کاش همه آخوندا از این حرفا میزدن
عنوان چقدر قشنگ بود
بابای منم همیشه این حرف شما رو می زنن، میگه خدا وقتی بهت می رسونه و هواتو داره تو هم باید در حد خودت به بنده اش برسونی وگرنه حسابتو می رسه.
آفرین به بابات.
منم مثل باباها هستم دیگه
بارش حق
بوس
رمز وبلاگت رو بهم بده
تکبییییییییییییر
هی هات من الضله
هی هات من الضله
بوس بابا
جون بابا
من قبولش دارم ..همیشه داشتم ...
هر جا از دستم براومده انجام دادم و انجام میدم
...الان حساب کنم دوتا پسر دارم که قراره تا زمان دانشگاه کنارشون باشم ..
کاش از شما تو دنیا تکثیر میشد ...
کاش از خودت تکثیر میشد که این قدر مهربون و پاک و دوست داشتنی هستی.
راستی تمام وبلاگت رو خوندم،قربون اون سختی ها و غصه هات.
غم زیادی توی زندگیت داری که امیدوارم کمتر بشه
واقعا که حق گفتی
به قول دوستان کاش آخوندا از این حرفا میزدن
نوکرم
تمام وبلاگتو خوندم از سالها پیش، ازدواجت رو یادمه، یادمه از جنوب اومدی تهران، کامپیوتر یا همچین چیزی خونده بودی ولی رفتی تو بخش درمان گویا. زن گرفتنت رو یادمه، معیارهات معیارهای یه آدم هول بود تا یه آدم عاقل، احساست رو وقتی اون روز صبح از خیانت برگشتی و زنت میخواست سوار انوبوس بشه و تو بهش پول خرد دادی و انقد پشیمون شدی که قول دادی دیگه خیانت نکنی و اینا رو یادمه. یه دوست داشتی فک کنم نون خامه ای اگر اشتباه نکنم. زنت شمالی بود.
بعد رفتی خارج، یه مدت گویا اونجا بودی و خوش نگذشت بهت با پول نداشتی یا دیپورت شدی، دقیق نگفتی علتش چی بود. اولین بار که میخواستی ازدواج کنی میگفتی دختر سفید میخوام با موهای بلند و چشمای سبز و .... یادت رفت بگی ارزشی نباشه، ارزشی دوآتیشه خورد به تورت.
بیخیال. تو برام جالبی چون مشتی هستی نمونه ی خرواری بنام جامعه. جامعه ی مام دقیقن کپی توعه. بیخیال، فیلمتو ببین
دیگه هر کس یه جوریه
ممنون از وقتی که گذاشتید و خوندید برامارزش داره
....زندگی روی خوشش مال من نبود هنوزم نیست ...ولی ناگزیرماز ادامه دادن !
زنده باشید انشالله حال دلتون بهتر بشه اوضاع بر وفق مراد
دم شما گرم
لطیف بودن و موندن کار خیلی سختیه،
ها والا