تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

سپاهیان سلیمان از جن و آدمی و پرنده، گرد آمده و به صف می رفتند

من در وبلاگ "رد پای یک زن" که بسیار زیبا و نجیبانه مینویسه و نویسنده اش خانم بسیار با مطالعه و تحصیلکرده ای هست،مطلبی در مورد جن خوندم و همین انگیزه من برای نوشتن پست پایینی شد. از شما خواننده محترمی که وبلاگ دارین تقاضا دارم به این پویش تعریف کردن ماجرای خودتون با جن ها بپیوندید و داستان های خودتون رو تعریف بکنید.اگر وبلاگ هم ندارین توی بخش کامنت ها تعریف بکنید.

تا اینجا خوندی نمیخوای داستان خودت از جن ها رو تعریف بکنی؟؟

نظرات 10 + ارسال نظر
قره بالا سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 04:28 ب.ظ http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

متاسفانه داستانی باهاشون ندارم

داستانت رو گفتی تو وبلاگت.پاکش نکنی باز

زهرا سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 04:49 ب.ظ http://pichakkk.blogsky.com

من داستانی ندارم :)
بقیه بیان بنویسن ما استفاده کنیم.

فدای تو مهربون.

خانوم ف سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 04:57 ب.ظ http://Khanomef.blogsky.com

من تجربه ای ندارم اومدم بوس بدم و برم :))

مرسی نفسم

یک زن سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 05:13 ب.ظ http://radepayeman.blogsky.com

تراویس عزیزم،چالش جالبی راه انداختین.
من برخورد داشتم باهاشون.یک بار دیدمشون،یکی دوبارم ماجراهای دیگه.
پست بنویسم راجع بهشون؟اینجوری لااقل حرفی برای گفتن دارم.
بذارید بنویسم بعد کل متنو براتون کامنت کنم اینجا.

راستی لطفا برگردید به پست پیدا شدن چاقو و نظر دلی جان رو بخونید.تجربه جالبی داشته.

در وبلاگ خودت بنویس دوست عزیز
شما زیبا و قشنگ مینویسین.
حتما نظرش رو میخونم

کاوه خدانشناس سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 05:16 ب.ظ

عین جغد وایسادی بالاسر وبلاگا برای صید زن تنها یا زن ناراضی.

بی ادبی دیگه.

هاله قدسی سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 05:43 ب.ظ

من برخوردی با حضرات اجنه نداشته ام ولی بدم نمی اد یک بار با یکی از آنها بشینم و قهوه یا چایی بخورم. داستانی هم ندارم جز شنیده های دیگران که بیشتر شبیه به هذیان به نظر میاد. به نظر موجودات خوبی باید باشند. ما که هر چه بدی دیدیم از آدم دوپا بوده.

بانوی کویر سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 07:53 ب.ظ https://banooyekavir.blogsky.com/

من نوشتم تجربه ام رو
ممنون از این پیشنهاد عالی

ممنون از تو.افتخار دادی

دلی سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:35 ب.ظ

درود ،جن ها ارواح وملائک وجود دارن وغیر قابل انکار.سه سالگی مادر از دست دادم وزیر دست نامادری.کسی در قید وبند درس ،مشق ،بیدارشدن ورفتن به مدرسه م نبود .اما همیشه صدای نرم ومهربون زنی من رو بنامم صدا وازخواب سنگین صبح زمستونی بیدارمیکرد.خدارا گواه میگیرم حتی یکبارمدرسه م دیر نشد.ممتاز درس ومدرسه بدون پشتوانه اما به پشتوانه ی اون نیروی نامرئی که حتی تو گوشم جواب سوالا را میگفت.هنوز صداش تو گوشمه وقتی بهم گفت برای تشخیص نشاسته در سیب زمینی از ید استفاده میشه وانواع سنگ ها را (درس علوم دوم راهنمایی)سوالای امتحان شفاهی را درگوشم پاسخ داد .تنبل نبودم اما برای امتحان غافلگیر شده بودم واحتمال میدم اون صدا ونیرو روح مامان جوانم بود که با اجازه خداوند هوای دخترک تنهایش را داشت

حقیقتا یه حس ترسی وجودم رو گرفت.خیلی زیبا بود

پری چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 01:03 ق.ظ

لاری ها خیلی به این جن و فلان معتقد هستن .شوهرم برا شخصی کار میکرد میگفت شبها صدای اب ریختن و در یخچال و...میومده .شوهرم شبای اول بلند میشه فکر میکنه دزده واکنش نشون میده ..اون شخص میگه فلانی دخالت نکن اینها بامن هستن بگیر بخاب توجهی نکن !!اون شخص هفتا د ساله ست بسیار هم باهوش و ثروتمند من فکر نمیکنم اسکیزوفرنی باشه...بهرحال هنوز هم فکرمیکنم ریشه در اسکیزو داره این جن دیدن و ..

مولین چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 07:32 ق.ظ

سلام من ندارم ولی مادربزرگم یکی دومورد برام تعریف کرده ولی طولانیه چه جوری بنویسم. کلا مادربزرگم میگه چون مردم قدیم صاف وساده بودن وقلب پاکتری داشتن خصوصا تو روستاها براشون همنشینی با اجنه یه چیز عادی بوده حالا یه بار میام مینویسم

ممنون

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد