تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

نکات

چند نکته اخلاقی-فلسفی رو میخواستم بگم همین جا.

نکته اول:ما همیشه دلتنگ کودکی هستیم.به خاطر این که کودکی دوره معصومیت و بی گناهی و پاکی ما بود و در طی زندگی همیشه با حسرت از اون دوران یاد میکنیم.به خاطر این که تو اون سنین فعالیت آزاردهنده دستگاه تناسلی و میل جنسی شروع نشده و همه انسانها لبریز از معصومیت هستن.اما با ورود به سنین نوجوونی و شروع تمایلات جنسی،برای تصاحب جنس مخالف و جاه طلبی شروع میکنیم به دروغ و ریا و تزویر و تلاشهایی که گاه منجر به شکست میشه و گاها با خودش موفقیت به همراه داره.

نکته دوم:بیشتر ما بیشتر اوقات دلتنگ محله ها و دانشگاهمون و جاهایی هستیم که در گذشته در اونها زندگی کردیم و شاد بودیم و همیشه دلم میخواد برگردیم به اون مکانها.در صورتی که این کار اشتباهی هست و فراموش میکنیم که این شادی مختص اون دوره از زمان بوده و اگر برگردیم به همون جاهای قبلی با خیال و تصور این که ممکنه دوباره شاد باشیم دچار یاس و ناامیدی میشیم.نباید فراموش کنیم که جریان سیال و قوی زندگی همه چیز رو تغییر میده بدون این که متوجه بشیم.

نکته سوم:برادر من دیشب یه چیزی بهمن گفت و اون این بود که دوست داشتن پذیرفتن آزرده خاطر شدن است.وقتی به حرفش خوب فکر میکنم میبینم که درست میگه.ما وقتی کسی رو دوست داریم.در مقابلش تسلیم بی چون و چرا هستیم.از شرح و توصیف این مطلب میگذرم که این دوست داشتن ها گاها چه عواقبی ممکنه برای ما داشته باشه.اما وقتی آدمی کسی رو واقعا دوست داشت.باید این رو هم بپذیره که از طرف اون شخص اذیت بشه.بدون این که اونی رو که دوست داره قصد اذیت کردنش رو داشته باشه.آدم ناخودآگاه حساس و زودرنج میشه،همیشه دلتنگ هست.

نکته چهارم:عامل اصلی طلاق در کلیه جوامع انسانی بعد از مسائل جنسی برمیگرده به مسائل مادی.یعنی فقر و تنگدستی اونقدر به زوجین فشار وارد میکنه که ناگزیر به جدایی میشن و یا این که یکی از طرفین به امید داشتن زندگی بهتر مجبور به طلاق میشه.چون همه ما حتی با وجود انکار این مساله به خوبی واقف هستیم که تنها یک بار زندگی میکنیم.اما گاها من میبینم که همین فقر مادی باعث دلبستگی بیشتر طرفین به هم میشه و زمانی که از لحاظ مادی و مالی پیشرفت میکنن بر به مشکل میخورن.