تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

هر جا که هنر طبابت مورد علاقه باشد، در آنجا علاقه به انسانیت نیز وجود دارد.

یه بار یه پست طولانی در مورد این نوشتم که دکتر و پزشک بودن همچین باغ و بوستان و در باغ سبز نیست نوشتم.ولی هر چی میگردم پیداش نمیکنم.

عه،گشتم پیداش کردم.این لینکشhttps://travisbickle1.blogsky.com/1401/07/18/post-1898/%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%da%af%d9%86%d8%a7%d9%87-%d9%85%d9%86-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%aa%d9%86-%d8%b3%d8%b1%da%86%d8%b4%d9%85%d9%87-%d9%85%db%8c-%da%af%db%8c%d8%b1%d8%af

اینم متنش،مربوط به مهر ۱۴۰۱ میشه:

شماها که همتون رادیکال هستین و از صداوسیما و برنامه های تلویزیون متنفر هستین و نگاه نمیکنیدولی من عاشق تلویزیون ایران و شبکه های آی فیلم و افق و کانالای خودمون هستم.یه برنامه ای داره شبکه ۳ که همیشه ۴ تا زن رو میاره در مورد بچه داری و همسرداری و مسائل خانواده حرف میزنن.اینم تو کت شما نمیره چون همتون ادعای روشن فکریتون کون خر رو پاره کرده و اگه یه لیوان چایی بدین دست شوهرتون انگار که تن سیمون دوبوار تو گور لرزیده و پایه های فمینسیت رو متزلزل کردین.برگردیم به این برنامه،یکی از خانمها پزشک بود و در مورد حاملگی توی دوره تخصص و رزیدنتی حرف میزد.میگفت که همکاری نمیکنن باهامون،میگن مشکل خودت هست حامله شدی و از این حرفها.بقیه که رشته های غیر پزشکی خونده بودن میگفتن که خیلی بچه ها و اساتید باهامون همکاری میکردن وقتی میفهمیدن ما حامله هستیم.دلم واسه اون خانم دکتره سوخت و دوباره برگشتم به همون نظریه خودم که اگر روزی من اولادی داشتم برحذرش میدارم از کار توی بیمارستان و اصلا درس خوندن.میزارم بره ناخن کاری،آرایشگری،مکانیکی،شیشه بری،گیتار بزنه،چینی یاد بگیره،کیک پزی،آشپزی،میزارمش از بچگی یه هنری یاد بگیره و تا دیپلم هم بیشتر میگم درس نخونه،بعد بره واسه خودش کار بکنه و اگه دختره زیر پسرا بخوابه و اگه پسره روی دخترا.درس خوندن اشتباهه حالا هر چی بیشتر اشتباه تر،خصوصا پزشکی که کونشون پاره ست بدبخت ها.

-----------------------------------------------------

حالا که نزدیک به عید شده و خواننده های کادر درمان این وبلاگ هم زیاد هستن،میخواستم یه چند کلمه بنویسم و ازشون تشکر بکنم.

کار کردن در کادر درمان و بیمارستان از نگهبان دم درش بگیر تا بالاترین سطحش که پزشکان فوق تخصص باشن سخت و مشکله.اونایی که توی خانه های سالمندان هم کار میکنن همین طور.اونایی که توی بخش اداری هم هستن همین طور.

چند روز دیگه عید هست،هممون خونه ایم  و سبزی پلو با ماهی میخوریم و بعد سیزده بدر میریم سرکار،یه چیز خیلی طبیعی هست.اداره ها و شرکت ها همه یا تعطیل هستن یا تَق و لَق و خلوت و پرنده پر نمیزنه و خلاصه که میگن انگار عیده،واقعا عیده براشون.ولی توی بیمارستان ها اوضاع فرق میکنه.عیدها لامصب شلوغ تر میشه،از الان استرس و دعوا و جر و بحث نمیه اول و نیمه دوم رو دارن.عیدها این بدبختها باید برن سرکار.ماشین نیست،اسنپ نیست،خیابون ها خلوت،باید هنوز هوا تاریکه بیدار بشن و برن سرکار.صد در صد یکی این وسط در میاد و میگه خوب پولش رو میگیرن،میخواستن نرن بیمارستانی بشن.ولی عزیزان من،خوشگلای من،اینجوری هم نیست،اینایی که بر بالین بیمار کار میکنن همشون عاشق هستن،یکیشون هر روز جلوی چشم منه و شبها تو بغلم میخوابه،عزیز دل رو میگم.این جور افراد تنها با کمک به بیمار انگار گمشده خودشون رو پیدا میکنن،توی بیمارستان ها سرویس هایی به مریض ها میدن و خدماتی براشون انجام میدن که شما نمیتونید برای پدر و مادرتون انجام بدین.شما نمیتونید مادر خودتون رو پوشک بکنید،زخماش رو پانسمان بکنید،حوصله ندارید غذا دهنشون بزارید،هر دو ساعت جابه جاشون بکنید که زخم نشن ولی اینا با عشق و علاقه و محبت دارن این کارها رو انجام میدن.کدوم پول و کدوم حقوق جبران محبت هاشون رو میکنه.توی هر کاری بعد پنج شش سال سنواتت رفته بالا و دیگه توی اون محیط استاد شدی و کسی جرات نداره بهت چیزی بگه ولی در سیستم درمان اوضاع فرق میکنه،چه کمک بهیار باشی،چه ماما،چه پرستار،چه مترون،چه پزشک،چه انترن،چه رزیدنت،چه متخصص همیشه یکی هست که برینه بهت و خرابت بکنه.همه شغل ها وقتی تموم شد میان خونه پیش زن و شوهر و بچه هاشون،ولی توی این بدبخت ها اوضاع فرق میکنه.تازه رسیدن خونه هی زنگ زنگ،تلفن،تلفن فلان مریض چرا این طوره،واسه فلانی چی کار کردی،فلان چیز کجاست،آرامش و آسایشی وجود نداره،مگه جرات داری موبایلت رو خاموش بکنی،اصلا باید آن کال باشی و همیشه در دسترس.از ناسپاسی مردم هم که نگم برات،یارو به آرایشگر با جون و دل پول میده،به بوتیک با جون و دل پول میده،به جنده ها و ساقی ها با جون و دل پول میده،به بیمارستان و دکتر که برسه انگار داره گوشت تنش رو میده.یه سری های دیگه تمام عمر از سایر معاصی منکری که نکرد و مسکری که نخورد.از بدو تولد تا ۸۰ سالگی هر روز کله پاچه خورده،عرق و شراب رو میکس کرده و خورده،گل و تریاک با هم کشیده،کون فلک رو پاره کرده و توی هشتاد و خرده ای سالگی اومده بیمارستان و نیمه مرده رسوندنش بیمارستان و تو ccu تموم کرده،دختر جنده اش حالا جیغ و داد میکنه که شما دکترا بابام رو کشتین،پسرای احمقش هم میرن شکایت و تا سالها دکتر بدبخت و پرستار و سرپرستار و منشی و همه هی باید برن دادگاه و هی بیان و استرس بکشن.

شما یه چیز دیگه رو هم نمیدونید،نود و نه درصد کادر درمان،واریس دارن،پاهاشون داغون،کمرهاشون داغون،گردن و مچ هاشون داغونه.هیچ کدوم بدن سالمی ندارن،از نظر روحی که افتضاح،افسرده،کم خواب.

شوهرهاشون و دوست پسرهاشون و زنهاشون همه طلب کار که کجا بودی؟چرا همش شیفتی؟چرا نیستی؟فکر میکنن همسرشون حالا داره مثل سریال های تلویزیونی لاس میزنه با همکاراش،نمیدونن الان نیم ساعته خم شده تا رگ مریض رو پیدا بکنه،یا داره استفراغ مریض رو از روپوشش پاک میکنه یا داره سرزنش میشه از طرف یه مسئول بالاتر.

اداره های دیگه رو ببینید چه غذاهای خوبی میدن به پرسنلشون،من نمیدونم چرا غذاهای بیمارستان ها این قدر تخمی و مزخرف هستن،این قدر بی کیفیت،تازه کس کش ها پولش رو هم از پرسنل میگیرن یا به پرسنلی که لانگ نباشه غذا نمیدن بدبخت های گدا.

هیچ مزایایی تو بیمارستان ها برای پرسنل وجود نداره،فکر نکنید مانتو میدن،کفش میدن،بن میدن،هیچی،هیچ،ببخشید دسته خر هم نمیدن به پرسنل.همون حقوق خودشون رو با تاخیر چندین ماهه میدن.

اگر بخوام از بدی ها و سختی های این مشاغل بگم باید تا خود صبح بشینم حرف بزنم،از ناسپاسی مردم،از دید بد نسبت به کادر درمان،از کار سخت و طولانی،از شیفت های تخمی،از هیچ وقت تعطیل نبودن،از حقوق کم،از ضربه های روحی،از دوری از خانواده،از بیگاری کشیدن سیستم،از هدر رفتن عمر،از آسیب های جدی جسمی و روحی،از شکایت های همیشگی مریض و همراه مریض،از بی رحمی خودشون نسبت به همدیگه و .... .

در نهایت یه چیز میگم،شما با هزینه کم میتونید از این کشور برین،و تقریبا هر جایی که برین از ایران بهتره واستون.ولی موندین و با عشق کار میکنید،توی مناطق بد آب و هوا و محروم و دورافتاده دارین با عشق و بدون منت کار میکنید،جاهایی میرین که امثال من هیچ وقت حتی اسمش رو هم نشنیدن.شما هیچ منتی بر سر هیچ کس ندارین،روح بزرگ و مهربونی دارید.من دستان همتون رو میبوسم.

نظرات 16 + ارسال نظر
ژوان یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:41 ب.ظ http://depayser.blogfa.com/?

کلا جامعه پزشک ستیزه
یا پزشکی رو می پرستن یا فوق العاده ازش بیزارن
ولی ولی تا حدی خود پزشک ها هم در این مقوله مقصرن ( البته نه همه ی پزشک ها )

بوس

سیرن یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:44 ب.ظ http://violetta.blogsky.com

حق میگی.
یه چیزایی میخواستم بگم ؛ الان پست کردم دیگه کامنت ننوشتم.
دمت گرم

چقدر زیبا نوشتی و دقیق گل زیبا

قره بالا یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:50 ب.ظ http://Www.eccedentesiast33.blogfa.Com

تراویسا سخن از زبان ما می‌گویی

قربون تو برم که این قدر مهربونی بهار پرگل

هفت یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:55 ب.ظ http://7min.blogsky.com

دلم سوخت برای خودم
نمیدونی وقتی سالبالاییت کسکشه چه بلایی سرت میاد

قربون دل سوخته ات.
تو خیلی عزیزی محیای زیبا.مثل شکوفه گیلاس قشنگی

سیرن یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:56 ب.ظ http://violetta.blogsky.com

عنوان پست . واقعا حقه.

خودت حقی سلطان

مامان خانومی یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:04 ب.ظ

کادر درمان کار سختی دارن قطعا ولی راستش تو پیج یکی از دوستان که کادر درمان هستن هم گفتم من تا حالا نشده گذرم به دکتر و بیمارستان بیفته و بگم خدا خیرش بده اینقدر که دور از جون بعضی هاشون بد اخلاق و طلبکار و بی ادب هستن انگار ارث باباشونو از آدم طلب دارن ، من پارسال دخترم که ۱ سالش بود به خاطر تب بالا و تشنجی که به خاطر تبش بود یک هفته بیمارستان بستری بود یعنی تواون یک هفته من پیر شدم از دست پرستارو بهیار و دکتر و ... هربار که میخواستن ازش خون بگیرن اینقدر با توپ و تشر و سر بچه م داد میزدن که نگو تازه جلو خود من ، من اونموقع ۵ ماهه باردار بودم با اون وضع همه میگفتن بیا خونه چند ساعت استراحت کن دوباره برو اما جرات نمیکردم میگفتم یه بلایی سرش بیاد هیچکس به دادش نمیرسه ، بچه م تب ۴۲ درجه داشت ده بار میرفتم صدا میزدم که پرستار داره میسوزه تو تب میگفت خب دیگه فقط بچه تو نیست که برو تا سرم خلوت شه بیام خب اگه من میخواستم تواون تب بسوزه و دوباره تشنج کنه که بستریش نمیکردم فقط با استامینوفن تزریقی تبش یکم کنترل میشد بماند که بعد یک هفته و سوراخ سوراخ کردنش و ازمایش گفتن بدنش عفونت داره که تب میکنه ولی نمیدونیم کجاش ؟!!! خب اینو که خودمم میدونستم تب از عفونت بماند که بعداخودمون علت تبش رو پیدا کردیم و به ساده ترین شکل ممکن رفع شد . تازه تا چیزی میخواستیم میگفتن خوبه پول ندادین !!! دیگه اینو نمیگن که هرماه چقدر پول به بیمه میدیم شاید چند سالی یکبار بشه از خدمات درمانش اونم فقط بیمارستان استفاده کرد خلاصه که آدم گذر هیچ بنی بشری رو به دکتر و بیمارستان نندازه من که راضی نیستم از هیچکدومشون با اینکه نه دادو بیداد کردم مثل بعضی ها نه فحش دادم ، از اون دکترشون بگیر تا نظافت چیشون

رضوان یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:21 ب.ظ http://nachagh.blogsky.com

من به عنوان کسی که ،مقطعی از عمرش را پرستار بوده، از شما بسیار تشکر می کنم.قلم شیوای شما پر جوهرِ نوشتن باد
الهی هر چی آرزوی خوب داری،بر آورده بشه.
به قول خواننده خوش ذوق«هرچه آرزوی خوبه ،مالِ تو»

منم بوسه هام رو از سر مهر و ارادت برایم میفرستم.هر کس ناراحته جمع کنه از ایران بره

رها یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:37 ب.ظ

قربونت برم وظیفه س، لطف داری

تو رهای خودمی؟

خانوم ف یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:53 ب.ظ http://Khanomef.blogsky.com

اولین شب زایمان رو یادم نمیره
پرستار خوشگل و مهربونی بود . مسکن حسابی خوابم کرده بود ولی ایشون میومد و بچه رو از سینه من برمیداشت که پرت نشه زمین .
کلی هم قربون صدقه ش میرفت .
هیچ وقت کمک هاش و یاذم نمیره
پرستار عیسی زاده هر جا هستی لبت خندون و دلت شاد
بوس از طرف تراویس به تو

بوس به خودت خوشگله

مامان خانومی یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:15 ب.ظ

اون مواردی گفتم مربوط به بیمارستان دولتی بود بیمارستان خصوصی هم که کلی هزینه میکنی بهتر از اون نیست اخلاق و برخوردها همونه فقط چسان فیسانشون بیشتره ، وجدان کاری در اغلب شون وجود نداره ، البته تعداد انگشت شمار هم کادر با وجدان و خوش اخلاق و مودب و دلسوز هم وجود داره که تا حالا به تور ما نخوردن هنوز

رها یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:33 ب.ظ

همه‌ش درسته ولی متاسفانه اینا رو فقط خود کادر درمان درک میکنه و نهایت یکی مثل تو که باشون زندگی میکنه
بقیه اخرش یا همون میگن پولشو میگیرن یا نمیدونم دکتر به بابام گفت ۱۰۰ تومن بده عمل بشی عطاری سر کوچه با یه نسخه خوبش کرد، یا اینا بیسوادن من سه سال پیش بیستا دکتر میرفتم میگفتم ناخن شصت پام درد میکنه هیچ کدوم تشخیص ندادن سرطان معده داشتم یا هزارتا چیز دیگه

تو همون رهای خودم هستی؟
عزیزم آفرین حرفات کاملا درست بود.چقدر سنجیده گفتی.

دکتر غ یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:56 ب.ظ

از همدردیت ممنونم تراویس. محبت داری. ما این همه نیستیم.راهنمایی خیلی درست و بجایی هم کردی. تشکر.

فدات بشم عزیزم.خیلی بیشتر از این هایی.

رها یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 03:18 ب.ظ

بله عزیزم همونم
و مرسی از همدردی

رها،رها،رها
دستم بهت برسه یه روزی.خودت میدونی فقط چی کارت میکنم

رها یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 03:33 ب.ظ

جووون

همیشه باید حالمون رو خراب بکنی

مسلم یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:13 ب.ظ https://paeizaan.blogsky.com/

هر موقع از پرستارهای اورژانس تشکر می کنم و بهشون میگم خیلی زحمت کشین ؛ آه می کشن و بغض می کنند.
وقتی ازشون تشکر می کنی واقعا خوشحال میشن

لطف میکنی

اعظم دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:48 ب.ظ

عزیز دل لیسانس دارند؟

بوس

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد