تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

تو که با آمدنت خدا گناهان ما را بخشید و درهای رحمت الهی را به رویمان گشود

امروز رفتم نمایشگاه بازی های رایانه ای و خیلی خوش گذشت و خوشحالم که تونستم کاری کنم که چهار نفر دیگه هم از این کار من خوشحال بشن.هر کاری که از دستم بر میومد کردم.به خودمم خوش گذشت.

جای گلی سبز بود اونجا،کاش بود.شاید یه روزی همه این جور جاها رو که دوست داره بدون هیچ مشکلی رفتیم،کی میدونه.زندگی خیلی عجیبه.

stay

دو ترانه هست که این روزها واقعا دوستشون میدارم و به طور مکرر بهشون گوش میدم:

1- stay از rihhana و یه پسرخوشگل به اسم Mikyy ekoo یا یه همچین چیزی

2- It will rain از Bruno Mars

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد

این تنهایی فرصت خوبیه تا بتونم به خویشتن خویش،یعنی یه خوره فیلم بودن دوباره برگردم.

دل من گرفته زین جا،هوس سفر نداری

خیلی ناراحت کننده هست وقتی میبینم جلوی چشمهام کلمات نازنین فارسی دارن دچار دگردیسی میشن.

عادم،عاقا،مطمعن،کصافط و نمونه های بیشمار دیگه.

خدایا این کشتی گمشده فرهنگ و ادب فارسی رو به سر منزل مقصود برسون.

نمونه بعدی زوال در موسیقی سنتی هست.چند روز پیش دوستی که مایه ناز و محرم راز بود گفت: که به موسیقی سنتی جز به همای علاقه ندارد و بنده حقیر از بابت ارادتم به شخص مذکور به سایتی رفتم و کنسرت این گروه رو دیدم و هیچ چیز جز تظاهری به شرقی بودن و فریفتن اروپایی های شیفته عرفان شرقی و تقلید از فرهنگ عربی و خاور دور در کارهایشان ندیدم.

ما شیفتگان خدمتیم،نه تشنگان قدرت.

شب هم که تا ساعت 4 و اندی از بامداد بیدار بودم و سایتهای مستهجن رو نگاه میکردم و همزمان مشغول رصد حوادث مصر بودم.و صبح هم نیم ساعت دیر رسیدم به سرکار.

سرکار علیه گلی هم که نه به مسیج ها جواب میده و نه به تماس ها؛حالا امروز کار جدیدش این بود که رد تماس داد.من واقعا نمیدونم این چه اخلاقیه که جنس مونث داره و بین همشون از پیر و جوون مشترکِ.اونم اینه که تو تشخیص این که کی واقعا دوستشون داره این قدر ناتوان هستن.


خدایا بصیرمان گردان تا راه را گم نکنیم.

عصری اومدیم خونه،مادر گرامی رفتن مسافرت و بنده حقیر تنها بودم که سیما زنگ زد،یه همکار قدیمی بود و گفت نزدیک به 100 میلیون پول دستش رسیده و یه ماشین پژو407 خریده و بقیه اش تو بانکه.منم تا تونستم بهش تز اقتصادی دادم که این 100 میلیون رو برو خونه بخر و خودت رو راحت کن از مستاجری،بعد بهم گفت که شوهر میخواد و خیلی تنهاست و من بهش گفتم کسخلی اگه شوهر بکنی.برو خونه بخر تو اندیشه یا مارلیک واسه خودت زندگی بکن.سری که درد نمیکنه رو دستمال نمیبندن.


لذتی که در عفو هست در انتقام نیست.

دیروز برادرم رو آوردم سازمان بردمش پیش آقای دکتر،امیدوارم همین جایی که من هستم بتونم اینو هم با پارتی بازی ببرم.

برادرم رو خیلی دوست دارم.حاضرم بیکار باشم و بی پول ولی این خوشبخت باشه.

تو مثل گلهای بهاری خوشبو و زیبایی

با گلی آشتی کردم

تو تجریش دیدمش

با هم چرخیدیم و خندیدیم

کینه ها و کدورت ها از بین رفت

بهم گفت که یه کار خوبی کرده و پیش یه نفر از من تعریف کرده که خوشحالم کرد

احساساتم رو کنترل کردم و خیلی بهتر بود و بیشتر خوش گذشت

خرید کرد

راضی هستم از زندگی

هیچ حرفی واسه گفتن ندارم جز این که خوشبخت ترین مرد زمین هستم

دیگه خر بازی درنمیارم که از دستش بدم،این آخرین فرصت واسه منِ.دیگه نباید از دستش بدم.

گلی رو دوست دارم.


تجربه نامی است که ما روی اشتباهاتمون میزاریم

بدترین چیز تو زندگی اینه که همه چیز رو خودمون تجربه بکنیم.

با کینه هایمان زندگی خواهیم کرد تا آنها ما را از بین ببرند.

در رابطه با موضوع گلی دو نفر رو هیچ وقت نمیبخشم،نفر اول خودم هستم که مثل یه نوجوون احمق احساساتی سبک مغز کسخل بی شعور بی فرهنگ عمل و رفتار کردم،اما نفر دوم اون دوستش بود،همون که هیچ وقت ندیدمش اما میتونستم احساس کنم که مدام در حال شستشو دادن مغزی گلی بود،از همون لحظه ای که عکسش رو تو فیسبوک دیدم متوجه شدم که یه عفریته ضربه خورده هست،همون دخترهایی که سادیسم دارن و پشت اون چهره لعنتیشون یه موجود کثافت خوابیده.یه هرزه،آره یه هرزه،هرزه بهترین لغتی هست که الان به ذهنم رسید.اون عوضی بستر رو آماده کرد و منم مثل یه احمق رفتار کردم و همه چیز اونجوری شد که اون هرزه میخواست.اون تمام تلاشش رو میکنه تا گلی رو به یه کثافت مطلق مثل خودش تبدیل بکنه.