تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

بیخوابی

امشب از اون شبهاست که تا صبح خوابم نمیگیره چون متاسفانه ظهر قد خری خوابیدم.البته فردا جمعه هست.ایرادی نداره فیلم میبینم.

یه کم همین جوری مینویسم تا وبلاگم بیاد توی صفحه اول وبلاگ های به روز شده.

دوست دارم آمار بازدید وبلاگ رو خیلی بیشتر بکنم.بلاگ اسکای باید به وبلاگ های پربازدید پول بده.

یه وبلاگ دیدم به اسم حسن ربولی کور،تا حالا ندیده بودمش،چقدر کامنت داره.چقدر طرفدار داره،عجیبه چرا تا حالا ندیده بودمش.

بوس

اگر کسی به شما بدی کرد شما چشم‌پوشی کنید و گذشت داشته باشید همان‌طور که دوست دارید دیگران هم نسبت به شما گذشت داشته باشند.

شبکه قرآن،یه برنامه ای داره به اسم "ارحام" خدای بالاسر شاهده از اول تا آخر برنامه من بغض میکنم و بی اختیار اشک میریزم.

خدایا همه بی گناهان رو از بند زندان نجات بده،بعضی وقتها آدم بی گناه و خیلی الکی الکی بدون این که جرمی کرده باشه به خاطر بدبیاری و بدشانسی و باگ هایی که تو قانون هست زندانی میشه.

من چند باری بازداشت شدم و بازداشتگاه خوابیدم به خاطر دلایل تخمی مهریه و واقعا بی گناه بودم.میدونم در بند شدن چقدر سخته،زندان نرفتم ولی حتما خیلی سخته.یه بار هم یه قاضی توی دادگاه باهنر به خاطر این که سکه نداشتم بدم به من گفت میندازمت توی زندان فشافویه تا پیر بشی.منو از سرکار گرفته بودن و دستبند زدن و خدا میدونه چقدر آبروم رفت و چقدر قاضی تحقیرم کرد.

خدا این رنج زندانی شدن رو از همه دور بکنه.الان هم که داره این برنامه "ارحام" پخش میشه من گریه میکنم‌.عزیز دل هم گریه میکنه.

خدا همه اینایی که جرمی نکردن و به خاطر مهریه و دیه و امثالهم توی زندان هستن ایشالا آزاد بکنه.

انگار از کره دیگه ای اومدن بعضی آدمها

هر کس فهمید این وبلاگ در مورد چی حرف میزنه و منظورش چی هست بیاد به منم بگه.

https://yahagh1401.blogsky.com

ناموسا بعضی از وبلاگ نویس ها و بعضی ها که کامنت میزارن انگار از وره دیگه ای،دنیای دیگه ای اومدن.اصلا نمیفهمم چی میگن.اینم یکی از اوناست.


یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا

دلایل بسیار زیادی وجود داره که رابطه شکل نگیره و همون جلسات اول یا ماه های اول پسر و دختر کات بکنن.من توی این پست دلایلی رو که یک مرد میتونه داشته باشه تا دخترها دوستش نداشته باشن میگم.شما هم بخونید و اگر این اخلاق ها رو دارین ترک بکنید تا دُخی ها دوستتون داشته باشن.یه پست دیگه هم میزارم بعدا دلایل دخترا رو هم میگم.ولی اول عیوب مردها رو میگم.چون دنیا هر چقدر هم پیشرفت بکنه و زنان هر چقدر که مستقل بشن بر این مدار میچرخه که مردها باید برن در طلب زنان.

این دلایل همگی جدا از دلایل جنسی و سکسی توی رختخوابی هست.اونا خودشون یه پست جداگانه میطلبه.

دافعه اول:بچه ننه بودن.مردهایی هستن که چهل رو هم رد کردن،ولی حساب تک تک پولهاشون،حساب شرت هاشون و همه چیز زندگیشون و پرونده شون زیر دست ننه شون هست و لحظه به لحظه زنگ میزنن و گزارش کارها و امور روزمره شون رو به ننه میدن.حتی این که کی با زنشون یا دوست دخترشون سکس داشتن رو هم به ننه میگن.مردهای بچه ننه هیچ وقت راضی نمیشن چون تنها کسی رو که دوست دارن ننه شون هست.بهترین سکس رو بکنی باهاشون بازم تنگ دل ننه رو میخوان،بهترین غذا رو بپزی،آخرش میگن میتونی این غذا رو مثل مامانم درست بکنی،ازش دستور پخت رو بپرس و مثل مامانم غذا درست بکن.

دافعه دوم:خسیس بودن.مردهای خسیس و حساب گر واقعا رو مخی هستن.اینا وقتی دختری رو جایی میبرن که خودشون اون اطراف کاری داشته باشن،اینا نهایت خرجی که بکنن یه چیپس یا آبمیوه ارزون هست.یادمه یه دختری تو وبلاگش نوشته بود دوست پسرش از این کشک گردها یه دونه میاره و با دهن نصفش میکنه و نصفش رو میده به دختره و نصفش رو خودش میخوره.مردهای خسیس زیاد بیرون نمیرن،خرج نمیکنن،اگه زنشون بشی و بری آرایشگاه به جای این که بگن به به مثل قرص ماه شدی دورت بگردم اول میگن آرایشگاه چقدر گرفت؟اگه واسشون چیزی بخری از جیب خودت هم راضی نمیشن و میگن نباید خرج میکردی،هدیه نمیخرن،گل خریدن رو کار عبث و بیهوده ای میدونن و حتی نمیرینن که گرسنه نشن.

دافعه سوم:مردهای شکاک.زنگ میزنن بهت کجایی؟با کی رفتی؟کی میایی؟عکس بفرست از اونجایی که هستی،لوکیشین بده،جواب زنگشون رو دیر بدی فکر میکنن یا داری به یکی دیگه میدی یا رفتی زیر تریلی.بدترین چیز واسه این مردها اینه که موبایلت رو خونه جا بزاری.بیچاره ات میکنن.اگر با راننده تاکسی،مغازه دار،پسرخاله ات،یا هر مرد دیگه ببینن بگو بخند کردی میرن تو قیافه و چس میکنن خودشون رو.با اینا نه مهمونی رفتن خوش میگذره و نه مسافرت.

دافعه چهارم:مردهای کافه ای،روشنفکرالکی ها،دخترخاله بازها.یه سری دیگه از مردها هستن که با یه سری دخترا که دوست اجتماعی هستن،یه سری دیگه از دخترها جاست فرند هستن براشون،یه سری دیگه از دخترها همکلاسی هستن،یه سری دیگه از دخترها آبجی هستن،یه سری دیگه از دخترها هم همکارشون هستن.میبینی هر شب و هر روز و هر لحظه لالنگ یه سری دختر هستن و اگر اعتراض بکنی میگن که تو بد دل هستی و ذهنت منحرفه و چرا فکر میکنی من با هر دختری بیرون برم باهاش سر و سری دارم؟

دافعه پنجم:مرد بی ذوق.این گروه از مردها هر چی آرایش بکنی،به خودت برسی،بو خوب بدی،کون رو گنده بکنی،غذای خوب بپزی،هر کاری بکنی به چشمشون نمیاد.مردهای بدی هم نیستن ولی ذوق مهمونی ندارن،با زنشون نمیرقصن،توی سکس شیطون نیستن،افسرده طور و بی حال هستن.

دافعه ششم:مرد تیغ زن.اینا گروه خطرناکی هستن.خیلی خوش سر و زبون هستن ولی بعد یه مدت میبینی که دستشون تنگ شده و ازت پول میگیرن،با پولهای ریز ریز هم راضی هستن،دویست سیصد تومن،پول بیمه ماشینشون،پول شارژشون،پول کاپشن،این جوری هی ریز ریز از سه چهار دختر در ماه هی پول میگیرن و خدا کریمه دیگه زندگیشون رو میگذرونن.

دافعه هفتم:مرد بوگندو.این گروه همون طور که از اسمشون معلومه زیاد با بهداشت و مسواک رابطه خوبی ندارن،بو عرق میدن،زیربغلشون همیشه خیسه،دهنشون بو میده و اگر روزی شرتشون رو بکشی پایین باید انبوهی از پشم رو بزنی کنار تا کیرشون رو ببینی و کثیف هستن و هیچ میونه ای با حموم و شیو زیربغل و شرت و زیرپوش تمیز ندارن و تنبون تو خونشون رو سالی یه بار فقط میشورن و اتاقشون و تختشون و جوراباشون همه بو میدن.

دافعه هشتم:مرد پول حروم کن.این‌گروه از مردها پول رو به معنای واقعی کلمه به کص گاو میزنن،لزوما آدمهای پولداری هم نیستن.مثلا ۱۵ میلیون میدن یه فندک میخرن،قرض میکنن از این ور و اون ور و میرن خرج های الکی میکنن.سیگار گرون میخرن،لباس گرون میخرن.

دافعه نهم:مرد قمارباز.اینا تا یه کم پول دستشون بیاد میبینی میرن توی سایتهای شرط بندی و قمار.اینا همش سرشون تو گوشیه و لیگ والیبال دسته دوم کامبوج رو هم دنبال میکنن چون توش شرط بندی کردن از سایت،این مدل مردها تعمیم پیدا کردن و مردهایی که همش دنبال ارز دیجیتال و بورس هستن هم در همین گروه قرار میگیرن.

دافعه دهم:مردان عصبی.این گروه از مردها عصبی و پرخاشگر و دعوایی هستن.باهاشون که بری بیرون،اگه یه ماشین ازشون سبقت بگیره باهاش دعوا میکنن،با گارسون رستوران دعوا میکنن،با بوتیک دار دعوا میکنن،با بقال دعواشون میشه و هیچ وقت کنار اینا خوش نمیگذره.

دافعه یازدهم:مرد قدر نشناس.این گروه از مردها تا کوچکترین اختلافی پیش میاد،چشمشون رو به روی همه خاطرات خوب و حرمت ها میبندن و بدترین فحش ها و بی حرمتی ها رو انجام میدن و بد دهن و بی تربیت میشن.جوری که دل آدم رو میشکونن و دیگه مثل قبل نمیشه آدم.

دافعه دوازدهم:مرد یه چیزی باز.یه چیزی بازها میتونن کفترباز،ماشین باز،فیلم باز،کتاب باز،تمبرباز،پرنده باز،سگ باز،قوطی کبریت باز و هر چیز دیگه ای باشن.اینا به یه شی یا جانداری علاقه دیوانه واری دارن و اون چیز رو از زن یا دوست دخترشون بیشتر دوست دارن.مثلا جرات نداری اگه اکواریوم داره نزدیک ماهی هاش بشی یا به گلدون هاش دست بزنی یا با کفش کثیف تو ماشینش بشی.

دافعه سیزدهم:مرد بد غذا خور.این گروه از مردها بد غذا میخورن،چایی رو هرت میکشن،با دهن پر حرف میزنن،رو سفره که میشینن دورشون پر از نون و برنج میشه.بعد غذا یه ساعت با دهنشون صدا در میارن که غذا رو از لای دندونا در بیارن.سر سفره چاقو یا چنگال رو برمیدارن و باهاش خلال میکنن.

دافعه چهاردهم:مرد تنبل.این مردها اصلا کار نمیکنن،یعنی اگه بگن بیا برو وزیر نفت بشو نمیرن چون حاضر نیستن صبح زود بیدار بشن.اینا خواب رو دوست دارن و هیچ کاری نمیکنن.

دافعه پانزدهم:مرد باشگاهی.این اخلاق بدی محسوب نمیشه ولی هر بار زنگ میزنی یا تو راه باشگاه هستن،یا توی باشگاه هستن،یا دارن از باشگاه برمیگردن و یا در حال خوردن سفیده تخم مرغ هستن.اینا هیکلشون عالیه،ولی در دسترس نیستن چون همشون تو باژگاه با داداشی ها دارن دمبل میزنن.

دافعه شانزدهم:مردان معتاد کار.این گروه بیشتر توی سطوح بالای کاری هستن و شامل پزشکان و اساتید دانشگاه میشن.هر باری که میخوای اینا رو ببینی یا شیفتن یا سرکارن یا در حال ترجمه هستن یا باید برن همایش یا توی یه شهر دیگه هستن و تنها چیزی که توی زندگی براشون مهمه چاپ شدن مقالشون و اپلای کردن  و شیفت دادن و ببینن کجا پول بیشتری میده و شیفت هاشون رو یه جوری بچینن که بعد شب کاری سریعا برن جای دوم کار بکنن و بعد اون جای سوم.

دافعه هفدهم:پیرپسرها.این گروه بالای ۴۰ سال دارن و توی کارنامه زندگیشون واقعا اثری از ازدواج و طلاق نیست و معلوم نیست که چرا و به چه دلیلی توی چهل و چند سالگی هنوز مجرد هستن.اینا صد در صد یه ایرادی دارن که تا اون سن مجرد موندن.من میتونم قبول کنم که یه دختر با کمالات آماده ازدواج و خوشبخت کردن یه مرد توی چهل و پنج سالگی مثلا مجرد باشه ولی نمیتونم این رو در مورد مردها بپذیرم.این گروه پیرپسرها دیگه حال و شور جنسی جوانی رو هم ندارن،و اگر هم تنها زندگی میکنن سخت چسبیدن به شرایط زندگیشون و حاضر نیستن هیچی عوض بشه تو زندگیشون.

دافعه هجدهم:وسواسی ها،.این گروه وقتی باهاتون دست میدی سریعا با الکل ضدعفونی میکنن دست رو.توی سکس کص نمیخورن،سوراخ کون لیس نمیزنن،فرنچ کیس نمیکنن و بعد سکس سریع دستشون رو میشورن.خونشون و اتاقشون برق میزنه ولی دستاشون قرمز و ملتهب هست از زیاد شستن و حساسیت به شوینده ها.

دافعه نوزدهم:الکلی ها و معتادها.اینا اولش معلوم نیست معتادن ولی کم کم بری توی نخشون میبینی ای دل غافل یا ترا میزنن،یا گل بازن،یا شیشه ای هستن،یا به شدت قرصی هستن،یا پایپ میبینی تو خونشون.رفتارهاشون سریعا عوض میشه.البته که بعضی وقتها هم اون قدر مهربون و عاشق هستن که سخت میشه ازشون دل کند.

دافعه بیستم:خودشیفته ها.نارسیست ها کسایی هستن که عاشق خودشون هستن،جز راه رفتن و عشق دادن به خودشون و عاشق کون خودشون بودن و همه جهان رو خلاصه در خودشون دیدن کار دیگه ای ازشون برنمیاد.انتظار عشق نباید داشت از این گروه.

دافعه بیست و یکم:مردهای هَوَل.اینا خیلی چیپ هستن و الان کم شدن ولی منقرض نشدن.با اینا که بری سرقرار،سریع میخوان دستت رو بگیرن،ممه ات رو فشار بدن،دستتو بزارن روی کیرشون.بمالنت و ببرنت خونه و ازت نود میخوان و فقط و فقط فکر کردن هستن و لاغیر.

دافعه بیست و دوم:مردهای گی.این گروه از مردها هیچ تمایلی به دخترها ندارن یا فقط دلشون میخواد با دخترها حرف بزنن و مثل خواهر باشن براشون.اینا هیچ تمایل جنسی ندارن و وقت دخترا رو فقط تلف میکنن.البته که بعضی از دخترها هم این گروه از مردها رو دوست دارن.و دیده شده که این گروه از مردها کون دادن رو بیشتر از کس کردن دوست دارن.

دافعه بیست و سوم:مردهای متاهل.این گروه از مردها مرتبا غیبشون میزنه،احتیاج دارن یه مدت تنها باشن تا به این رابطه فکر کنن،شب ها دیگه گوشیشون خاموشه یا جواب نمیدن.اینا در واقع شاید آدمهای بدی هم نباشن ولی خوب زن دارن و این موضوع رو پنهان میکنن.ممکنه ماه ها با یکی در ارتباط باشین و در نهایت و خیلی اتفاقی بفهمین که این اصلا متاهل بوده و نگفته.

دافعه بیست و چهارم:مردهای سردرگم.اینا هیچ برنامه ای ندارن.یهو استعفا میدن،دوباره کنکور میدن،یهو میخوان برن خارج،یه شغل جدید شروع میکنن،ترم آخر درس رو ول میکنن،چهل سال دارن هنوز خدمت نرفتن.اینا توی زندگی بی برنامه و بی هدفشون هیچ جایی واسه یه دختر و عشق ندارن.

دافعه بیست و پنجم:مردهای پولدار.شاید مورد اکازیونی باشن ولی چون از بدو تولد در ناز و نعمت بودن و واسه داشتن هیچ چیزی سختی نکشیدن و قدر پول رو نمیدونن مستعد همه دافعه هایی هستن که در بالا و پایین میگم هستن.

دافعه بیست و ششم:مردغیرمستقل.مشابه مرد بچه ننه هست با این تفاوت که علاوه بر ننه اش باید برای همه امورات زندگی اش خواهرش و برادرش و پدرش تصمیم بگیرن.خونه ای اگه بگیره نزدیک خونه پدری اش میگیره،کاری اگه میخواد بکنه با برادرش میکنه،مهمونی فقط خونه بستگان خودش میره.قدرت مستقل شدن و پرواز از آشیانه پدری رو نداره.

دافعه بیست و هفتم:مرد بی عرضه.با مرد سردرگم فرق داره.این مرد چهل سال داره هنوز ترم هیجدهم فوق دیپلم عمران هست،گواهینامه نداره،پول نداره،خونه نداره،ماشین نداره،کار نداره،برنامه ای هم نداره که اینا رو به دست بیاره.

دافعه بیست و هشتم:مرد خیانت کار.این گروه از مردها شماره خواهرتون،دخترخالتون،دوستتون رو از تو گوشیتون برمیداره یا آیدی اینستاشون رو از پروفایلتون در میاره و بعدن میره به اونها هم پیشنهاد دوستی میده.

دافعه بیست و نهم:مرد خاله زنک.این گروه از مردها به جای این که اختلافات رو حل وفصل بکنن بیشتر بهش دامن میزنن.حرفهایی که مادرشون پشت سر زنشون زده رو میان مستقیم میگن به همسرشون،اگه همکلاس هستی باهاشون حرفهای بقیه همکلاسی ها رو میاد میگه،اگه توی یه گروه هستین میاد پی وی ات و پشت سر بقیه حرف میزنه و خلاصه آتیش بیار معرکه هستن.

دافعه سی ام:مرد شکمو.این مردها ناهار و شام یه جور نمیخورن،روغن و نمک باید بچکه از غذا.بخارپز و سبزی جات و آب پز لب نمیزنن.بعضی هاشون زحمتی واسه کسی ندارن و خودشون یه پا آشپز میشن ولی بعضی هاشون همیشه غرشون سر زنه هست.اگه هم باهاشون دوست بشین به زور باید جگر بخورین باهاشون.همش توی رستوران ها هستن.این گروه خطر چندانی واسه بقیه ندارن فقط خودشون تو پنجاه و پنج سالگی میمیرن.البته این گروه یه زیر گروه بدغذا دارن که همه چیزی نمیخورن و غذا درست کردن براشون یا رفتن باهاشون به رستوران و انتخاب غذا مثل عذاب الهی میمونه.


دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند

بعضی ها چه پسرها و چه دخترها گلایه میکنن که با این که خوشگل هستن ولی نمیتونن جنس مخالف رو جذب بکنن.سوالی که همیشه از خودمون میپرسیم که من از فلانی که خوشگل ترم چرا پس من مثل اون این قدر پسرا یا دخترا دوستم ندارن و جذبم نمیشن؟؟

من یادم میاد دوره دانشجویی یه دختری بود که همه پسرها،به معنی واقعی کلمه همه پسرها حتی خود من تشنه حرف زدن باهاش بودیم.این دختر قد کوتاه بود،خدایا منو ببخش من خودم از همه عالم روسیاه تر و زشت تر هستم.ولی کوتاه قد بود،سیاه بود پوستش،زشت بود،ممه نداشت،هیچی نداشت،هیچی که یه دختر رو سکسی بکنه نداشت ولی همه پسرها میخواستنش،تشنه حرف زدن باهاش بودن،وارد هر جمعی میشد همه دست و پاشون شل میشد.من سالهاست که فراموشش نکردم اون دختر رو.

ولی چرا بعضی ها جذاب هستن؟توی بازیگری هم این هست،توی سینما و موسیقی هم این هست،بهش میگن"آنِ" بازیگر.منظورم از جذابیت توی مثالهایی که میزنم جذابیت ظاهری نیست منظورم اون جذابیت هست که آدم خوشش میاد از طرف مقابل.دوست داره باهاش حرف بزنه.دوست داره بازم ببینه طرف رو.

مثلا شما ببینید امین حیایی جذابه،نوید محمدزاده کوتوله واویلا و کم مو و زشته ولی اون جذابیت رو داره،گلزار و بهرام رادان قد بلند و موی پریشون دارن،چشم رنگی دارن ولی جذاب نیستن،سیاوش طهمورث جذابه با این که خوش قیافه نیست،هوتن شکیبا جذابه.از توی زن ها مثلا سحر قریشی قشنگه ولی جذاب نیست،بهنوش بختیاری خوشگل نیست ولی جذابه،لیلا حاتمی جذاب نیست، با این که خوشگل هم هست.توی خارجی ها،دیکاپریو خدای خوشگلیه ولی اون جذابیت رو نداره،مت دیمون قشنگه ولی جذاب نیست،ولی هث لچر فقید جذاب بود با این که مو نداشت و خوشگل نبود،جیسون استاتهام جذابه،کریستین بیل جذابه.تمیموتی شالامی جذابه ولی جسی آیزنبرگ جذاب نیست،توی هالیوود چون مثل ایران کس خری نیست کمتر بازیگری رو میتونی پیدا بکنی که اون "آن" رو نداشته باشن.آدام درایور قدبلنده و خوش تیپ ولی اون جذابیت رو نداره،اندرو گارفیلد هم همین طور.توی خواننده ها هم همین جوریه،فردی مرکوری خدابیامرز نه قیافه داشت،نه تیپ،کچل شده بود،دندوناش زشت بود،چشماش قلمبه بود ولی خدای جذابیت بود.کنسرت ومبلی رو ببینید با اون جین و رکابی که تنش هست و پشت پیانو نشسته یکی از تاثیرگذارترین صحنه های قرن بیستم بود.اد شیرن خوش صدا و بااستعداده ولی جذاب نیست،تیلور سوئیفت خدای خوشگلیه ولی جذاب نیست،ولی در مقابلش آریانا گرانده جذابه،ریحانا جذابه.حتی توی آخوندها هم جذاب و غیر جذاب داریم ،حاج آقا قرائتی و حاج آقا شهاب مرادی توی آخوندها جذابن.

نمیدونم تا حالا متوجه منظورم شدین یا نه،یک "آن" بعضی ها دارن که دیگران فاقدش هستن.یک نگاه به پدر و مادر و خاله و عمه و فک و فامیلتون بندازین متوجه میشین،یه نگاه به همکاراتون بکنید هم متوجهش میشید.اگه با دقت نگاه بکنید متوجه میشید که مثلا پدرتون یه مرد تقریبا مسن هست ولی دخترا دوسش دارن،یا ننه بزرگتون یه جوریه که مردهای جوون همه دوست دارن باهاش حرف بزنن.یا دوتا پسر خاله دارین که داداش بزرگه هیچ جذابیتی واستون نداره ولی داداش کوچیکه با همه دخترا رفیقه.حتی خیلی از وقتها متوجه شدین که خودتون هم نمیتونید افراد رو جذب بکنید با این که خوشگل هم هستین.یا برعکسش هم هست.

من خیلی بهش فکر کردم،یه چیزایی آدم ها رو جذاب تر از بقیه میکنه،حرفهام هیچ کدوم پایه و دلیل علمی ندارن و فقط چیزایی هستن که توی سالها بهش رسیدم و یه چیز حسی هست و نمیتونم درست توضیحش بدم.بعضی دلایلی که آدم رو فاقد جذابیت میکنه اینه که همه چی در اختیارش باشه،هیچ وقت کمبود چیزی رو نداشته.

ولی یکی از چیزهایی که به آدم اون "آن" یا "موهبت فضل" رو میده،سختی ها هست،آدم هایی که سختی و رنج و درد رو توی زندگیشون داشتن یا دارن جذاب تر میشن،یه چیز دیگه پرهیز و زهد و تقوا هست،این که آدم بتونه یه چیزایی رو در خودش کنترل بکنه،هَوَل خوردن و کردن و چیزای دیگه نباشه آدم رو جذاب میکنه.یه چیز دیگه ورزش هست،آدم وقتی ورزش میکنه انگار میره توی یه دنیای جدید،یه حس خوبی داره و اعتماد به نفس پیدا میکنه،یه چیز دیگه اینه که آدم خودش رو دوست داشته باشه.به خودش،پوستش،زیربغلش،دندوناش،موهای پاش،بهداشت فردی اش اهمیت بده.وقتی دندونات تمیز باشه،دهنت خنک باشه،قبراق باشی و سرحال و خودت رو دوست داشته باشی و به خودت اهمیت بدی اصلا مهم نیست چند کیلو هستی و چقدر مو داری و چه شکلی هستی ناخودآگاه همه جذبت میشن.

در چنبر چرخ جان چندین پاکان می‌سوزد و خاک می‌شود دودی کو

امروز رفتم بیرون که کار بکنم،مسافر دوم رو سوار کردم،تو بلوار زند داشتم میرفتم که یه موتوری نمیدونم چطور با سرعت کم زد تو بلوار و خودش افتاد توی بلوار و نفر عقبی اما خورد زمین و مثل شیر آب از پشت سرش خون جاری شد و همون طور بیحرکت روی زمین موند.همه این صحنه ها و خونریزی ها در چند لحظه و دقیقا جلوی چشمم اتفاق افتاد.حالم بد شد و به هر زحمتی شد مسافر رو رسوندم و اومدم خونه.صحنه جاری شدن خون از پشت سر پسره و جوری که دراز به دراز رو زمین افتاده بود و نور خورشید میتابید توی صورتش از جلوی چشمم پاک نمیشه.امیدوارم زنده بمونه.

اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

روی سخن این پست آقایون متاهل هست.موضوع پست هم چیزی هست که همتون دوستش دارین:خیانت.

خیانت دلایل و طیف گسترده ای داره،نمیشه گفت چرا طرف داره خیانت میکنه،چه دلیلی برای خیانت وجود داره‌.موضوعی نیست که جوابش صفر یا یک باشه.دلایل عمیق شخصیتی،احساسی،روانی و جنسی باعث خیانت میشه.در این پست در مورد مردها من حرفی نمیزنم که چرا یک مرد خیانت میکنه،در مورد زن هایی هم که سکس ادکت هستن و با نون خشکی و نمکی و رفتگر تو کوچه هم میخوابن حرفی نمیزنم.در مورد زن هایی از طبقه خودمون میخوام حرف بزنم.زن هایی که مشابه همسران من و شما هستن اما خیانت میکنن.

اکثر قریب به اتفاق و یا شاید همه زن هایی که ازشون در بالا صحبت کردم در زندگیشون چیز زیادی نمیخوان جز محبت شوهر،این که وقتی موهاشون رو کوتاه بکنن شوهره ذوق بکنه،وقتی رژی میزنن شوهره صلوات بفرسته،ماهی یه بار هم بتونید بکنید،وقتی شوهر برمیگرده خونه از زنش تشکر بکنه،ایراد روی غذا نزاره،خیلی هم در کون ننه اش نچسبه،والسلام.کله کچل و شکم گنده ما مردها،جیب خالی و ماشین یا موتور پکیده ما به نظر زن ها نمیاد.وقتی یه زنی به شوهرش میگه من میخوام تو حامی من باشی،حمایتم بکنی منظورش این نیست که اسپانسرم بشی و خرجم بکنی یا پشت سرم راه بیفتی و به خاطر من دعوا بکنی یا دربست و بیست و چهار ساعته نوکرم باشی.حمایت یعنی این که اون زن بدونه وقتی پریوده یکی هست کمرش رو ماساژی بده،وقتی مریضه یکی هست یه لیوان آب بده دستشون،وقتی صبح زود هست و خوابه یا وقتی از حموم میاد یا خسته و کوفته هست بازم خوشگله به چشم شوهرش،جلو ننه و خواهرش و برادرش ضایعش نمیکنه و بهش احترام میزاره.همین چیزهای ساده و معمولی و پیش پا افتاده میشه حمایت.

زنتون رو،همسرتون رو با همین چیزهای ساده رام بکنید،به قول شازده کوچولو اهلی بکنید.خوب بودن سخته ولی زندگیتون رو تضمین میکنه.

من نمیخوام بازم گنده گوزی بکنم و مثال بزنم باز چهارتا کس مشنگ میخوان بیان بگن خیانت میکنی و فلان.ولی زنهایی دیدم که شوهراشون خوش تیپ بودن،پولدار بودن،تحصیلکرده بودن،سکسشون از من بهتر بوده،ماشین خوب داشتن،همه چی داشتن ولی میزدن تو سر زناشون،همسرشون به چشمشون نمیومد،قدرش رو نمیدونستن.حامی نبودن.زنهاشون هم با چلقوزی مثل من دوست میشدن فقط به این خاطر که من گوش شنوا بودم.منم این وسط مقصر نیستم،اون زنی هم که خیانت میکنه مقصر نیست.مقصر فقط اون شوهر احمقی هست که قدر زنش رو نمیدونه.

خیانت هم بار اولش سخته و آدم سخت میگیره،بعد آسون میشه و تکرار میشه،با آدمهای مختلف و به کل های متفاوت.اولش با چت با غریبه ها،تلفنی حرف زدن و بعدش هم رختخواب،بعد نفر بعدی.کم کم حفره تنهایی توی دل همسرتون دیگه پر نمیشه و کارتون به طلاق و دادگاه و حضانت و مهریه کشیده میشه و پدرتون رو دادگاه در میاره و زنه همه چیز رو میکشه بالا و میره دنبال دلش و با پولهای شما زیر صد نفر میخوابه.خیلی از وقتها هم البته سناریو جور دیگه ادامه پیدا میکنه.اون زن به هزاران دلیل طلاق نمیگیره،ولی زندگی با تخمی بودن ادامه پیدا میکنه،احساساتی دیگه وجود نخواهد داشت،زندگی با سردی تمام ادامه پیدا میکنه تا روز آخر.

اگر واقعا دلتون میخواد که زنتون بهت خیانت نکنه،مهربون بمونید،اگه نمیخواهید مهریه بدین و زندون بیفتین با مهر و عطوفت باشید.

به من اعتماد بکنید من خیلی چیزا دیدم و خیلی کارها کردم.مهربون باشید با زن هاتون تا روزی که مریض شدین نرن بندازنتون خانه سالمندان،تا روزی که خونه نیستید روی تختون با یه یه چلقوزی مثل من سکس نکنن،تا روزی که بچه هاتون بزرگ شدن جوری تربیتش نکنه زنتون که تف بندازن تو صورتتون.

مهربون باشید.والسلام


ابر بارنده به دریا می‌گفت: گر نبارم تو کجا دریایی؟ در دلش خنده‌کنان دریا گفت: ابر بارنده تو هم از مایی!

کپه اقلی اول:یه قوطی نوشابه خوردم ضربان قلبم رفت بالا،نکنه دیابت دارم.خدایا دیگه نوشابا نمیخورم.خنک تگری بود دلم رفت براش خوردم.

کپه اقلی دوم:دلم واسه حرف زدن در مورد کون تنگ میشه.

کپه اقلی سوم:دلم میخواد ورزش بکنم،ولی تنبل هستم.

کپه اقلی چهارم:واقعا نمیدونم این حجم از کس شعر و اراجیف و جفنگیات چطوری میاد توی سرم.

کپه اقلی پنجم:این سموم بدن چیه که همه دنبال دفع کردنش هستن‌.اوه یه قسمتی از ریک و مورتی هست که سموم بدنشون رو دفع میکنن بعد اون سموم شخصیت جداگانه ای میشن.خیلی باحاله اون قسمت.البته که خارکونی ها،ریک و مورتی فقط واسمون مونده بود که اونم از ما گرفتن.کیر تو سیستم تخمی هالیوود.

کپه اقلی ششم:فمینیست ها هر چقدر کون خودشون رو پاره بکنن که ما نیازی به مردها نداریم،تهش میبینی بالاخره کلی از کارها به مردها ختم میشه.کی صبح زود بیدار بشه و کله پاچه بپزه،کی خیابون ها رو آسفالت بکنه،کی آجر بندازه تو کوره،کی ماله بکشه و بنایی بکنه،کی علف هرزها رو بچینه،کی بیفته دنبال دزدها،کی یخچال رو بندازه رو کمرش و ببره طبقه چهارم،کی ماشین رو صافکاری بکنه،کی سر گوسفند ببره و دل و روده اش رو خالی بکنه و پوستش رو در بیاره و در نهایت کی سوسک و موش و مارمولک رو بکشه.حرف زدن از دنیای بدون مردها و زندگی بدون مردها عبث و بیهوده و بی معنی هست.همون طور که دنیای بدون زن ها اصلا مفهومی نداره.ولی خوب فمینیست ها کس خلن.

کپه اوقلی هفتم:طبیعت با جنس ماده مهربان تر هست.هر چیزی در طبیعت به طور طبیعی و بدون جهش ماده هست.زمین زن هست،واسه همین بهش میگن مام زمین.جنس نر همیشه قوی تر و زیباتر هست اما همیشه مجبوره خایه مالی و چاپلوسی ماده رو بکنه.هر حیوان و پرنده و ماهی و خزنده و چرنده رو ببینی گونه نر زیباتره.ولی خوب طبیعت برای حفظ خودش و بقای خودش این میل و خواسته رو در وجود گونه نر گذاشته.تازه ما تخممون آویزونه و در معرض خطره،شما زن ها تخماتون داخل بدنتون هست.بدترین درد،درد تخم هست،یعنی الان هم که دارم در موردش مینویسم تخمم درد گرفته.چطور بعضی ها فتیش این رو دارن که زن با لگد بزنه تو تخماشون.خدا شاهده بعضی ها عاشق این هستن که به تخمشون ضربه بزنی،آبشون میاد اینجوری.یه بار با یکی دوست شدم،خوشگل و لوند هم بود،اهل دادن هم بود.ولی تو تاکسی بودیم با مشت زد تو تخمام،این قدر دردم گرفت و ناراحت شدم از دستش که باهاش کات کردم.

کپه اوقلی هشتم:همچنان یکی از بزرگترین فن های شبکه ifilm تو استان فارس خودم هستم.سریال جلال۲ تموم شد و حالا سریال دزد و پلیس رو داره میزاره.این همه سریال توی این سالها گذاشتن من کجا بودم که ندیدم.

موسیقی متن پست:ترانه تب از گروه بلک کتس

بوس

گوز

بوش

موش

توش

روش

موچ

شب سردیست و من با دل سرد به خودم می‌گویم: خبری نیست، بخواب! باز هم خواب محبت دیدی

خانوم ف و asal گفتن دیگه از کون حرف نزنم.ولی من هنوز خیلی گفتنی ها از کون دارم.اصولا کون قشنگ خیلی قشنگه.یه بار یه دختری رو دیدم،خدای بالاسر شاهده این قدر لاغر بود کون نداشت.لخت که بود نگاش کردم پاهاش میومد بالا تا میرسید به کمرش،اصلا کونی این وسط وجود نداشت.بهش گفتم پس کونت کجاست،فقط میخندید.یه چیز دیگه کون هم رو بگم پرونده اش رو ببندم.من دکتر نیستم ولی احساس میکنم دور سوراخ کون عصب های حسی وجود داره،یعنی وقتی یکی سوراخ کون آدم رو لیس میزنه یه حال قشنگی به آدم دست میده.یه چیز دیگه هم در مورد کون وجود داره و اونم بوی کونه،بوی کون اعتیادآوره،یه جور فتیش هست اصلا بعضی آدما دوست دارن با کون بشینن روی صورتشون یا بگوزن تو صورتشون،این جوری ارضا میشن و خوششون میاد.من حتی دیدم آدمهایی که دستشون رو میکنن تو شرتشون و کونشون رو میخارونن و بعد بو میکشن،حتی توی گونه هایی از نخستی سان ها هم این کار معموله که دست میبرن تو کونشون و بو میکشن.حتی من یادمه یه پسر بچه تو خانواده ما بود و سه سالش بود،همیشه منو که میدید دستش رو میکرد تو شرتش و تو کونش در میاورد و بو میکشید و بعد دستش رو میاورد جلو صورتم میگفت بو بکش و منم فقط بهش میگفتم احسنت،آفرین.بچه تون اگه از این کارا کرد سرزنشش نکنید.یه پست جداگانه در موردش مینویسم یه روزی.فعلا میخوام برسم به بحث کون.یه اعتیاد عجیبی کون داره،سخن گفتن از کون تمومی نداره و هر چی آدم بگه بازم به کون میرسه.گاهی اوقات اگه مراقب کون نباشیم مریضی های بدی میگیره که از توضیح و تفسیرش چشم پوشی میکنم.

یه نکته ای که خیلی از مردها و تقریبا همشون نمیدونن اینه که زن ها خیلی جمال باز هستن و خیلی به کون ما مردها نظر دارن.اگه ما مردها میدونستیم زن ها این قدر چشمشون دنبال کون ماست همیشه پیراهنمون رو مینداختیم روی شلوارمون.البته که وقتی میگم زن ها منظورم قبل از این دهه هشتادی ها هست.چون این دهه هشتادی ها واقعا عجیب و غریبن که در پست دیگه ای جداگانه بهش میرسم.اعتیاد به کون کردن هم عجیب و جالبه.یه بار چندین و چند سال پیش رفتم پیش یه نفر که بکنمش،قرار بود از کون بکنمش و بهش هم گفتم تا حالا کون نکردم.گفت کاری میکنم که هیچ وقت یادت نره و واقعا هم بعد کلی سال یادم نرفته،لحظه ای که آبم اومد برگشت و با خنده گفت Welcome to club ، خونه قشنگ و بزرگی توی گاندی داشت.ولی من هیچ وقت توی کلاب کون کن ها نموندن.حقیقتا کون رو ورای کردن دوست دارم،بودنش و موجودیتش رو دوست دارم،لمس کردنش و بوسیدنش رو دوست دارم.

گفتنی ها در مورد کون خیلی زیاده مثل نحوه خوردن کون،چه جوری کون بکنیم،چطور بشوریمش،چه جوری بزرگش بکنیم،چطور روش اسپنک بکنیم،چطور باهاش شیک بزنیم و ... .ولی خوب دیگه باید یه جایی مثل بقیه چیزها پرونده اش رو ببندم و باهاش خداحافظی کنم.

کونتون سلامت

عمرتون طولانی

خنده رو لب هاتون همیشه

میان خورشیدهای همیشه زیبایی تو لنگریست خورشیدی که از سپیده‌دم همه ستارگان بی‌نیازم می کند.

سیکیم خیاری اول:کم کم به لحظاتی نزدیک میشیم که ملاقات با سفیر بریتانیای کبیر آسون تره تا ملاقات با مریم جون و الهه جون و میترا جون واسه ترمیم ناخن و فشیال و مش کردن.

سیکیم خیاری دوم: چند تا انجیر خشک و مغز گردو زیر زیرپایی عقب پیدا کردم.معلوم نیست کفش چند تا دختر روی این ها رفته،ولی وقتی پیداشون کردم فوتشون کردم و بسم الله گفتم و خوردمشون.آیا من یه حس مبهم فوت فتیشی دارم یا پلشت کثیفی هستم؟هیچ کس نمیدونه حتی خودم.

سیکیم خیاری سوم:به درجه ای از اجتهاد رسیدم که وقتی یه زن رو ببینم مهم نیست با چادر و ماسک باشه،با حجاب باشه یا بی حجاب،چی تنش باشه.از نوع راه رفتن و حرکاتش و لحن صداش میفهمم که این اهلش هست یا نه،یا تا چه حد اهلش هست.مثلا میفهمم این که الان توی مهمونی یا از کنارم گذشت الان تا چه حد میتونه باهات راه بیاد.حکمت رو شکر خدا.

سیکیم خیاری چهارم:بعضی مسافرها هستن فکر میکنن خیلی زرنگ هستن مقصدشون رو پایین تر میزنن یا یه ۵۰۰ متر پایین تر.بعد که میرسی میگن چهارراه بعدی یا کمی پایین تر پیاده میشن.من هیچی نمیگم و میرسونشون.ولی کارشون خیلی زشته که به خاطر ۱۰۰۰ تومن یا ۵۰۰ تومن کرایه کمتر لوکیشین مبدا یا مقصد رو اشتباهی وارد بکنن.خیلی زشت و چیپه.

بوم

بوس

بوج

بول

شوشول