یادم میاد زمانی که 20سال داشتم حالا شاید یک سال بیشتر یا کمتر عاشق دختری شدم که بنا به دلیلی به هم نرسیدیم و من از این موضوع خیلی ناراحت بودم که صد البته مقتضای سنم هم همین بود.مادرم یه روز با من حرف زد و چیزی بهم گفت که اگر من هم روزی پسری داشتم همین رو بهش میگم.بهم گفت زندگی جریان داره و تو سالهای زیادی زندگی میکنی و درست تموم میشه و سرکار میری و با دخترهای زیادی آشنا میشی که همشون خوشگلتر و موقعیتی بهتر از پ دارن.و روزی میاد که تو به این روزهات میخندی.
حالا که تقریبا هشت سال یا بیشتر از اون روز گذشته میبینم که بهم راست میگفت.
همیشه وقتی با کسی به هم میزنیم یا رابطمون با کسی خراب میشه فکر میکنیم که دنیا به آخر میرسه و بهتر از اون دیگه پیدا نمیشه،اما اینطور نیست و جریان زندگی ادامه داره و تو موقعیتهای بیشتری به دست میاری و با آدمهای بهتر و بیشتری آشنا میشی.پس تعهد و دلبستگی و عاشق شدن فقط محدود شدن در حصار باورهای غلطه.
من زیاد تو اینترنت نمیچرخم و تو چند سایت محدود بیشتر نمیرم،اما یه دوست عزیز و ندیده سایتی بهم معرفی کرد که البته من ازش چیز دیگه ای میخواستم اما اون اینو به من معرفی کرد،بگذریم.تو این سایت تو فینگلیش تایپ میکنی و بهت فارسی تحویل میده.عحبا چه چیزایی تو این اینترنت هست و من بیخبرم.اینم آدرسش:
یه آدمهایی هستن واقعا خاص هستن،البته این جور آدمها خیلی نادر و کم هستن.و یه سری آدم هستن که زور میزنن که خاص باشن و اینجور آدمها خیلی زیاد هستن.گروه اول اصراری بر خاص بودن ندارن و گروه دوم مُصر هستن به انجام این کار.
میدونی خاص بودن باید با تو زاده بشه،تو نمیتونی بگی من چون فلان موزیک رو گوش میدم یا چون فلان کارگردان رو میشناسم خاص هستم.
برادر زاده من اولین کلمه ای که یاد گرفت "جامپر" بود و اولین جمله معنادارش هم این بود که"منو جامپر کن" و من همیشه در عجبم که این بچه چرا اینقدر عن و گهش اینقدر واسش مهم هست که اولین کلماتی که یادگرفته اینا بودن.
پانوشت:جامپر یک کارخانه تولید پوشک هست.