تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

واللا بابام جان دروغ چرا؟! آنوقتی که نمی‌بینیش توی دلت پنداری یخ میبنده! وقتی می‌بینیش توی دلت پنداری تنور نونوایی روشن کردن

دوستای قشنگم،خوشگل های من،برادران و خواهرانم،وقتی پیام خصوصی میزارین و یک سوالی میپرسین که جوابش رو نمیشه توی وبلاگ نوشت،(منظورم هر سوالی هست و نه سوالات خاک برسری)،و هیچ راه ارتباطی هم ندارین،چگونه باید پاسختون رو بدم؟؟

همین.بوس

ساده‌ترین کار جهان این است که خودت باشی و دشوارترین کار جهان این است که کسی باشی که دیگران می‌خواهند.

این کامنت رو در پست پایینی گرفتم و اون قدر زیبا بود که دلم نیومد پستش نکنم.مرسی "سلام".

کامنت:

"خوشم می آید

که به قول خودت آبجو خورده ای و لبت بی حس است و دلت می خواهد حرفای آنچنانی بزنی

ولی من که اصلا باور ندارم

من فکر می کنم شما بر عکس ادعایی که می کنی آدم بسیار معتقد و مسلمانی هستی

نمونه اش همین حواله کردن و دیدار منتقدت به روز رستاخیز و به قول ما مذهبی ها در سر پل صراط یقه را چسبیدن

یعنی قیامت را قبول داشتن

که خود نشان می دهد این قیامت که خواهد آمد پیامبر هم وعده داده است یعنی نبوت را هم قبول کرده ای

و چون حساب کتاب هم در اونجا وجود دارد و مو را از ماست می کشند بیرون

یعنی اعتقاد به توحید و عدالت خداوند

و وقتی در وبلاگت اشاره می کنی وقتی مشهد بودی از دور هم سلام به امام می دادید

یعنی پذیرفتن امامت

نتیجه اینکه

شما ۵ اصل از اصول دین و مذهب را در بست قبول کرده اید و دارید

یعنی هم مسلمانید و هم شیعه هستید

علی برکت الله"


خیلی مخلصیم "سلام".

هر آدمی سنگی است بر گور پدرش

چند تا فیلم دیدم امروز.الان هم دارم فیلم blue valentine  رو میبینم از داداش گلم رایان گاسلینگ.

توی هر دوره ای دیوانه وار یکی رو دوست دارم،الان رایان گاسلینگ رو دوست دارم و خواننده ای به اسم افسانه.کمی قبل مهدی یراحی رو دیوانه وار دوست داشتم،کمی قبل کریستین بیل،کمی قبل جوناهیل،کمی قبل یکی دیگه.همه رو مقطعی دوست دارم.فقط عزیز دل رو همیشه و هر روز و هر لحظه دوست دارم.

الان هم آبجو خوردم،لبهام سِر شده.خیلی حال خوبی دارم.میخوام حرفهای خاک بر سری بزنم ولی نمیزنم.چون یکی به اسم بی تا میاد بهم فحش میده و نگاه از بالا به پایین داره بهم.مگه من چی کار کردم؟من فقط میخوام این دو روز زندگی رو خوش باشم.

همین.بوس

اما باز چشمهای من تو رو با غریبه دید.

امروز جمعه فقط این پست هی اضافه میشه.و هیچ پستی نمیزارم.امروز روز ترانه های افسانه هست.پانوشت ها رو از دست ندین.

چقدر صدای افسانه زیباست.نمیتونم لذتم رو از شنیدن صداش پنهان کنم.از شمایی که بیش از ۱۵۰۰ نفر بودین و دیروز وبلاگ رو خوندین کدومتون رفت آلبوم "انگشت نما" از افسانه رو دانلود بکنه؟؟

دوستش دارم دست خودم نیست.ولی متاسفانه نه سایت،نه توییتر،نه اینستاگرام،نه یوتیوب و نه هیچی ازش تو اینترنت پیدا نکردم.

برین آلبوم "انگشت نما" از افسانه قشنگ و عزیزم رو دانلود بکنید و گوش بدین.تک تک تراک هاش زیباست.هیچ وقت آلبومی ندیده بودم که تمام تراک هاش زیبا باشه،ولی این آلبوم عالیه.اگر کسی گوش داد ترانه ها رو و خوشش نیومد بیاد و هر چی میخواد به من بگه.اگه کسی هم ردپایی،نشانی،چیزی از افسانه پیدا کرد به من بگه.

افسانه دوستت دارم.

همین.بوس.


-------------------------


پانوشت:الان متوجه شدم که افسانه خوش صدا و دوست داشتنی و عزیزم نه یک آلبوم بلکه ۳ آلبوم منتشر کرده.وای جیغ و دست و هورا.شبیه گی ها دارم حرف میزنم.آلبوم انگشت نما،آلبوم عشق کولی و آلبوم شطرنج‌.خیلی خوشحال شدم.


پانوشت ۲:اگر دوست ندارین همه ترانه های افسانه رو گوش بدین حداقل یه دونه رو به خاطر من گوش بدین.یه ترانه ۳ دقیقه ای رو ازش گوش بکنید تا ببینید چقدر قشنگه.ترانه "بگو کی" از افسانه رو گوش بدین.

گوگل بکنید: ترانه بگو کی از افسانه.

منتظرم گوش بدین و نظرتون رو بگین.

همیشه بغض تو دنیام رو لرزوند،هوای گریه هام رو داری یا نه؟

تویی که باعث شدی آمار بازدید وبلاگ تو این چند روز اخیر بره بالا،بوس به صورت ماهت.


وقتی نباشی غم تو توی روز و روزگار منه

یه چیزی بگم؟

یکی از خواننده هایی که هیچ وقت دیده و شنیده نشد و من خیلی دوستش دارم و متاسفم که شناخته نشد و یه آلبوم هم بیشتر نداد یه کسی هست به اسم افسانه و اسم آلبومش هم هست "انگشت نما".از اینترنت دانلودش بکنید و گوش بدبن ببینید چه صدای قشنگی داره.البته باید مثل من روح پیری داشته باشین.

همین.بوس.

کسى که درخت شخصیت او نرم و بى عیب باشد، شاخ و برگش فراوان است.

متاسفانه خیلی از زن و شوهرها به خصوص زوج های جوان اخلاقیات بدی دارن.من فقط دعا میکنم دست از این اخلاق های زشت بردارن.

عَن بازی اول:همدیگه رو جلوی دیگران به اسامی مستعاری مثل جوجو،عجقم،عجیجم،نفسی،خانمی،آقایی،شوشویی و ... صدا میکنن.عزیزم گفتن ایرادی نداره.ولی دیگه این القاب مبتذل زشته به والله.

عَن بازی دوم:خونه هر کس که دعوت بشن یا هر جایی که گروهی بدن اصرار دارن که شب یه اتاق خصوصی به اینا بدن و حتما هم اون شب بدون در نظر گرفتن اوضاع و شرایط باید سکس بکنن.

عَن بازی سوم:توی جمع بدون در نظر گرفتن این که دختر مجرد،پسر مجرد،آدم طلاق گرفته،بیوه و خانواده حضور دارن،هی همدیگه رو بمالن،هی دست بندازن گردن همدیگه و همدیگه رو بمالن و ببوسن.کارایی بکنن که فقط توی اتاق خواب انتظارش هست.

عن بازی چهارم:توی خونشون عکسهای آتلیه ای و عکسهایی رو میزنن به در و دیوار وهال و پذیرایی که کم از عکس پورنو ندارن.عکس خانم خم شده،تمام پستون ها و رون ها  رو انداخته بیرون و در ابعاد ۶۱*۹۱ چاپ کردن و زدن بالای تلویزیون وسط هال.درسته خونه خودشون هست ولی خوب عکس اونجوری آخه؟

عن بازی پنجم:لباس ست پوشیدن،دلیلی نداره کفش و شلوار و پیراهن و همه چیز رو سبز فسفری جیغ بپوشین و بکنید تو چشم ملت که بگین ما همدیگه رو دوست داریم.اکثرا هم زوج هایی ست میپوشن که از مشکل اضافه وزن رنج میبرن.

عن بازی ششم:از توی یه بشقاب غذا خوردن و هی غذا دهن همدیگه بزارن.خودشون باشن حالا باز یه چیزی ولی جلوی یه جمع توی یه مهمونی هی خورشت بزاری دهن آقایی،ماست بریزی تو حلق خانمی یه جوری نیست؟

عن بازی هفتم:بعد ازدواج یهو اسمتون عوض بشه،تا قبل ازدواج فاطمه و اصغر و روح الله و تقی و ... بودین،بعد ازدواج میشین سمیرامیس و نازیلا و کامبیز و باراد.البته بد نیست به نظرم.اینو از دسته عن بازی ها خارج میکنم.نه این بد نیست.

عن بازی هشتم:استوری کردن و share کردن همه چیز زندگی.همه چیز و همه مناسبت ها و هر کاری میکنن رو باید به حضور همه برسونن.

عن بازی نهم:عزیزم من میخوام پیاز بخورم،سیر بخورم تو هم بخور.یعنی ما خیلی به حریم هم اهمیت میدیم.ولی تا ته موبایل همدیگه رو در میارن ولی جلوی جمع عزیزم من میخوام پیاز بخورم تو هم بخور.

عن بازی دهم:شما بگین

همین.بوس

تمامه کهکشان نشانه از تو دارد زمان بدونه تو سر گذر ندارد

آخی،لیسانسه ها تموم شد،این قدر ناراحت شدم که تموم شده،عزیز دل برگشت گفت عزیزم یه لیسانسه ها ۲ و یه فوق لیسانسه ها بعدش ساختن احتمالا پشت همین فردا شب میزارن.نمیدونم راست میگه یا فقط چون خواست آرومم بکنه گفت.

از پیام های غیرکلیشه ایش در مورد بیماری سرطان،از ادای دین و ارتباطی که بین سریال شمعدونی و لیسانسه ها بود،از ترانه آخرش که خواننده اش امید نعمتی هست و من اصلا نمیشناسمش و خیلی چیزهای دیگه این سریال خوشم اومد.چقدر قشنگ بود واقعا.سال ۹۵ این سریال پخش شده.حیف اون موقع ندیدم.مهم نیست الان میبینم.

همین.بوس

خداوند تک تک ما را آنگونه دوست دارد که گویا تنها یک نفر وجود دارد.

از هر پدر و مادری که بپرسی کدوم بچه ات رو بیشتر دوست داری میگه که همه یکی هستن.ولی واقعا دارن دروغ میگن.

هر پدر و مادری خصوصا هر مادری،هر مادری در ایران زمین،کشورهای دیگه رو نمیدونم،ولی هر مادری در ایران زمین،حتی مادر خود من و مادر شمایی که داری این پست رو میخونید یکی از بچه هاش رو خیلی خیلی بیشتر از بقیه دوست داره.معمولا هم یا بچه بزرگتره هست یا یکی از پسرها هست.معمولا هم اونی که از همه بیشتر دوست داره بیشتر عذابش میده.این مادرها وقتی مادر بزرگ بشن،نوه های اون بچه عزیزش رو بیشتر از بقیه دوست داره و در واقع بقیه نوه ها رو اصلا دوست نداره،چون اینا که دیگه بچه اش نیستن.نوه هاش هستن و اگر از بچه محبوبش نباشن اصلا دوستشون نداره.


این غرور بود که فرشتگان را تبدیل به شیاطین کرد و فروتنی است که آدمی را همانند فرشتگان می‌کند.

یه سری از آدمها هستن که دور و اطراف خودمون زندگی میکنن و شاید هم خودمون هم جزشون باشیم.

آدمهایی که با هر چیزی که رنگی از لذت و خوشی و آرامش  داشته باشه مشکل دارن.توی آشپزی به بهانه این که غذای سالم باید درست بکنن هیچ نمک و ادویه و روغنی نمیزنن.فکر میکنن دارن کار درستی میکنن و غذای سالمی درست میکنن ولی در واقع میترسن از این که نکنه غذا خوشمزه بشه و لذت ببرن.توی زندگیشون لباس های قشنگ نمیپوشن،شراب نمیخورن،سیگار نمیکشن،از ته دلشون سکس نمیکنن،همیشه نگران این هستن که نکنه الان خندیدم،کار بدی کردم.این که مثلا یه روز تعطیل بمونن توی خونه و پاشون رو دراز کنن و واسه خودشون از بیرون غذا سفارش بدن،یا این که راحت چشماشون رو ببندن و تا لنگ ظهر بخوابن واسشون تعریف شده نیست.همش دوست دارن واسه خودشون کار درست بکنن،به خودشون عذاب بدن.این آدمها اگر پدر و مادر هم بشن همین حس رو سعی میکنن به بچه هاشون هم منتقل بکنن.