تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

امشب میخوام مست بشم

به جز دریای بیکران خوبی ها و محبت هایی که دارم،یه خوبی دیگه که من دارم اینه که تا کامنت میزارین زیر پونزده دقیقه کامنتتون رو تایید میکنم و جواب میدم.

نه مثل بعضی وبلاگ ها کامنت رو یه سال بعد بدون جواب تایید میکنن.

خدا وکیلی این قدر من خوب و مهربونم و دوست داشتنی توش نمیزارین؟؟؟

ظلمانی‌ترین مکان‌ها در دوزخ از آن کسانی است که در زمانه بی‌اخلاقی، بی‌طرف می‌مانند.

چیه این بلاگفای مزخرف که ولش نمیکنید.یا فیلتره،یا قطعه،یا نمیشه کامنت گذاشت،یا یهو همه پست هات رو پاک میکنه.

یکی به من بگه چه دلیلی داره یه تفر توی بلاگفا وبلاگ بنویسه؟؟به نظر من که واقعا مزخرفه.

الان از ظهر میخوام توی وبلاگ قره بالا کامنت بزارم نمیشه.قره بالای قشنگم،قربون صورت ماه ندیده ات،دردت به جونم.کمتر غصه بخور.

دیده فرو بر به گریبان خویش.

یکی کامنت گذاشته که نوجوون ها میان توی وبلاگت و ممکنه گمراه بشن.

دوست عزیزم یا شما نوجوون نداری،یا نوجوون ها رو نمیشناسی یا فکر کردی من مطالبم خیلی بده.به همین برکت من از دکتر هلاکویی و الهه قمشه ای مطالبم بهتر و آموزنده تره.اما از برخوردم با نوجوون ها بگم:

برخورد اول:یه بازی هست به اسم Call of duty ، من واقعا این بازی رو از خیلی سال پیش دوست داشتم و دارم،روی موبایلم نصب کردم و رفتم توی قسمت بتل رویالش،توی یه تیم بودم،خدای بالاسر شاهده من نزدیک دو هفته این بازی رو داشتم،این قدر این نوجوون های کس کش توی بتل رویال به من فحش خواهر و مادر میدادن که توی تمام عمرم این قدر فحش نخورده بودم.فقط به این دلیل که من بازیکن به قول خودشون "نوب سگ"بودم.خلاصه بازی رو پاک کردم و والسلام.

برخورد دوم:دو پسر نوجوون مسافرم بودن یه مدت اگر اشتباه نکنم کلاس دوازدهم بودن،وقتی اینا رو از مدرسه میبردم خونه سرشون رو از پنجره در میاوردن و تف مینداختن به دخترا،دستشون رو دراز میکردن دخترا رو سینه هاشون رو میگرفتن،متلک های زشت مینداختن به دخترا،در مورد شرت و پستون های مادراشون با هم حرف میزدن.چند روز بردمشون و زنگ زدم به پدرهاشون و گفتم پولم رو نخواستم،بچه های بی ادبتون رو خودتون ببرین مدرسه.

برخورد سوم:با یه پسری دوست شدم متولد ۸۱ بود،بار اولی که منو دید،اون قدر کیرم رو محکم فشار داد که نفسم داشت در میومد،تا مغز استخون از لحاظ اخلاقی منحرف بود،هم خودش،هم دوستای نوجوونش،هم دخترعمه هاش،همیشه فکر میکردم بیفتم توی یه همچین اکیپی مثل اینه که با کون بیفتم تو عسل،همشون دخترای سن پایین و پسرهای مُزَلف،این قدر فاسد بودن که واقعا ازشون میترسیدم.کارایی میکردن که در مخیله من و شما نمیگنجه.

هزار تا داستان میتونم در مورد این نوجوونهای بی ادب و بی تربیت و لاشی بگم.بعد یکی در میاد نوجوون ها میان وبلاگ تو منحرف میشن.بشین بابا حال نداریم.سرت رو کردی تو برف نمیبینی نوجوون ها چه لاشی هایی شدن.

سیگارتو بده به من رفیق،یه کام من بگیرم،سیگاری نیستم فقط میخوام فاز بخرم.

سیگار چیز خوبی نیست کلا،سیگاری نشین،سیگار مقدمه ای بر همه بدی ها هست.کشیدنش کلاس نداره و همواره دردسر هست.اما خوب کیه که لذت سیگار کشیدن توی مستی،بعد چلوکباب،بعد ماکارونی چرب،بعد سکس،حین سفر رو درک کرده باشه و ازش دست کشیده باشه.اینم آداب سیگار کشیدن

سِیجارة اول:توی جمع غیرسیگاری،بالاسر بچه،وقتی بچه بغلتون هست،توی پیاده روهای شلوغ،زیرسقف سیگار نکشین.

سِیجارة دوم:اگه راست دست هستین با دست چپ سیگار بکشین و اگر چپ دست هستین با دست راست سیگار بکشین که دستی که باهاش کار میکنید بوی سیگار نگیره.

سِیجارة سوم:سیگارتون رو عوض نکنید،یه روز وینستون،یه روز اسی،یه روز کنت نکشید،یه چیز بکشید،وقتی هی سیگارتون رو عوض بکنید خلط میارین.

سِیجارة چهارم:توی باد و هوای گردوغبار سیگار کشیدن لذتی نداره.

سِیجارة پنجم:همیشه فندک به همراه داشته باشید تا آواره نشین.

سِیجارة ششم:چه یک کام از سیگار گرفتین چه تا نصفه کشیدین وقتی نخواستین بکشین بندازین دور.یه وقت خاموش نکنید بزارین تو جیبتون بقیه اش رو بعدا بکشین.لباستون بوی گُه میگیره.

سِیجارة هفتم:کسی رو واسه سیگار کشیدن تحت فشار نزارین،به بچه ها تعارف نکنید.واسه تعارف سیگار به یه جمع چند تا سیگار  رو کله هاش رو از پاکت بیرون بیارین و بعد به تک تک افراد تعارف بکنید.

سِیجارة هشتم:اگر خانمی ازتون سیگار گرفت،با فندک خودتون سیگارش رو روشن بکنید.

سِیجارة نهم:ته سیگار رو مراقب باشید کجا میندازید،حتما حواستون باشه که خاموش باشه.

سِیجارة دهم:اگر مهمان سیگاری داشتین ادب حکم میکنه که بهش بگین به خاطر سیگار کشیدن سیگار جمع رو ترک نکنه و توی خونه سیگار بکشه و براش زیر سیگاری بیارین.

سِیجارة یازدهم:با افرادی که سیگاری هستن در مورد مضرات سیگار بحث نکنید.خودشون میدونن سیگار مضر هست.ملا منبری نشین خواهشا.

سِیجارة دوازدهم:عطر جیبی همراه خودتون داشته باشین.گاها تلفیق ته بوی سیگار با بعضی از ادکلن های مردانه خیلی سکسی و دختر پسند میشه.

سِیجارة سیزدهم:اگر کسی به خاطر شما و حضور شما سیگارش رو خاموش کرد ازش تشکر بکنید.

سِیجارة چهاردهم:مُفت کش نباشین،یعنی اونجوری نباشید که سیگاری نیستین ولی هر کس هر سیگاری بکشه شما هم ازش سیگار قرض بگیرین و باهاش بکشین.

سِیجارة پانزدهم:اگر به مهمونی یا دورهمی میرین که سیگاری هستن،سیگار خودتون رو حتما همراه داشته باشین.و به دیگران هم تعارف بکنید.

سِیجارة شانزدهم: اگر تازه سیگاری شدین یا سیگاری نیستین سیگارهایی بکشین که میزان عدد قطران و نیکوتینشون کم باشه.روی پاکت سیگار میزان قطران و نیکوتین نوشته شده.

سِیجارة هفدهم:کارهایی که باعث میشه بعد سیگار حالتون بد بشه انجام ندین.سر صبحی و ناشتا سیگار نکشین،در حالت دراز کشیده سیگار نکشید،سیگار رو با سیگار روشن نکنید،سیگار خشک و کهنه نکشید،سیگار سنگین نکشید.با شکم خالی سیگار نکشید.

سِیجارة هجدهم:مسواک زدن مستمر فراموش نشه.هر چند بعد از مدتی لب ها کبود و صورت تیره میشه.

سِیجارة نوزدهم: هر یک نخ سیگار مثل بازی رولت روسی هست.پدربزرگ شما هشتاد سال سیگار کشیده و به عمر طبیعی فوت شده،ولی ممکنه شما فقط یک نخ سیگار توی زندگیتون بکشین و همون یک نخ شما رو به سرطان ریه مبتلا بکنه.

سِیجارة بیستم:اگر مسافر خارج کشور هستین یک باکس سیگار ایرانی مثل بهمن ببرین با خودتون،ایرانی های خارج از کشور یا خارجی ها عاشق سیگارهای ایرانی هستن.ضمنا سیگار هم توی خارج گرونه،از اینجا سوختتون رو با خودتون ببرین.

سِیجارة بیست و یکم:هیچ.بوس

خانوم ف

از وقتی که "خانوم ف" وبلاگش رو بسته،دست و دلم به وبلاگ نویسی و وبلاگ خونی نمیره.

چی کار کنم دوستش دارم،دست خودم نیست،دوست داشتن اینجوریه،دلیل و منطق نمیخواد.اگه مجرد هم بودیم باهاش ازدواج میکردم،اگه تهران بودم باهاش دوست میشدم.دوستش دارم،نگرانش هستم،روزها موقع تلویزیون نگاه کردن و رانندگی و ظرف شستن و حموم کردن و کارای خونه بهش فکر میکنم.نگرانش میشم.دلم میخواد بدونم الان چی کار میکنه،غذا خورده؟حالش خوبه؟دوستش دارم.

خانوم ف دوستت دارم،امیدوارم هرجایی حالت خوب باشه.

برای دیدنت سقفی ندارم بذار این چند تا دیوارم نباشه

بین من و حلمای عزیزم توی پست پایینی سر یه چیزی اختلاف نظری به وجود اومد که خودش هم ظاهرا بی میل نیست که نظر بقیه رو هم بدونه.البته منم دوست دارم نظر خواننده ها رو بدونم.

ماحرا از این قراره که حلمای عزیز توی پست پایینی در مورد قلیون گفت که رفته مهمونی و بچه صاحب خونه قلیون میکشیده،دختر ۷ ساله اش گفته که این چیه و حلما هم گفته مامان جون این دارو هست.و نظرش اینه که واقعا براش سخت و غیر قابل تحمل هست اگر روزی دخترش یا پسرش سمت سکس و سیگار و مواد و مشروب برن.نظر بنده حقیر هم این هست که هر سنی اقتضای خودش رو داره،کمی قبل از نوجوونی خودارضایی رو کشف میکنیم،توی نوجوونی سیگار و قلیون،توی جوونی مشروب و مواد و دختربازی یا پسربازی و سکس.و همین جور بزرگ میشیم تا به یه سنی برسیم که دلمون میخواد یه کسی بقیه زندگی باهامون باشه و الی اخر.من فکر میکنم هر جوونی و هر نوجوونی باید سر وقت خودش سیگارش رو بکشه،موادش رو بکشه،مشروبش رو بخوره،سکس های عجیب و غریبش رو هم بکنه و بعدش که دیگه سی سال رو رد کرد کم کم ازدواج بکنه.

حالا من و حلما دلمون میخواد نظر شما رو به عنوان کسی که خودتون پدر و مادر هستین یا قراره در آینده بشین در مورد سخت گیری و تربیت فرزندانتون بدونم.




پانوشت:کامنت هدی:راستی حلما جان تو یه خونه که پدر و مادر اهلش نبودند، دو تا بچه اهلش نشدند ولی یکی اهلش شده، اینم اگه میشه شما توضیح بفرمایید که چرا؟

کامنت هدی: سلام تراویس.

چون حلما گفت دیگران هم نظر بدن، نظر میدم وگرنه من عادت ندارم سرم و بکنم تو کامنت دیگران. حلما جان اینکه گفتین اگه پدر و مادر و... اهل چیزی نباشند بچه شون هم اهلش نمیشه، قبول ندارم. من موردهای بسیاااااار در اطرافم دیدم که بچه اهل چیزی بوده ولی پدر و مادر نه... و همینطور پدر مادرهایی که اهلش بودند و بچه اهلش نشده.

مورد دیگه اینکه اگه ادم اهل قلیون و مشروب و عرق باشه ولی ظالم نباشه، دورو نباشه، حق مردم خور نباشه، خیلی خیلی بهتر از ادمی هست که اهل نماز و روزه است ولی اون ویژگی ها بالا رو داشته باشه. دیگه چیزی جانموند؟


این دوتا چون توی پست پایینی بودن آوردم اینجا


نظر زهرا:سلام

به شخصه از قلیون بدم میاد. از قلیون میوه ای بیشتر! بوش بشددت حالم رو خراب میکنه. سردرد و تهوع میگیرم.

اما مثلا یه بار تو جمع دوستان مون، همسرم دوست داشت امتحان کنه و امتحان هم کرد. من‌ با اینکه دوست ندارم ولی مخالفت و مشکلی با یک بار تجربه ش نداشتم.

به حلما خانم هم حق میدم نگرانی هایی داشته باشه. منم یه پسر دارم که نمی پسندم بخواد سیگار و قلیون بکشه، مشروب بخوره و باقی تجربیات قشنگ قشنگ 

اما فکر میکنم کنترل من تا یه جایی میتونه باشه. وقتی پسرم شد یه مرد بالغ، قطعا خودش تصمیم میگیره چه بکنه و تره هم واسه نظر من خرد نمیکنه احتمالا

چیزی که مسلمه همه ی تصمیماتش هم درست نخواهد بود

من فکر میکنم جوی که بچه توش هست،آموزشهایی که در کودکی و نوجوانی به بچه میدیم، نوع برخوردمون تو موقعیت های درگیر، حلقه ی دوستی هاش، ... میتونن خیلی موثر باشن تو اینکه در نهایت چی پیش بیاد

به نازم من به اون قلیونه خوش کام به اون تنگه بلورینه خوش اندام

یه چیزایی توی بعضی محیط ها خیلی بهش بها میدن،مثلا عرق خوری رو یه مراسم می دونن و قواعد سفت و سختی داره.من خوشم نمیاد.

توی این پست در راستای پست های که حق و حقوق رو توضیح دادم،به سراغ حق و حقوق قلیون کشی میرم.اینا قانون نیست ولی برای سپری کردن لحظات مفرح کنار قلیون بهتره که رعایت بشن.

قلیون اول:دمی یا لبی یا سری مخصوص خودتون رو داشته باشین،تا مجبور نشین که به شیلنگ قلیون مستقیم لب بزنید.اگر دمی یا لبی یا سری خودتون رو نداشتید،قبل از این که شیلنگ رو بدین به نفر بعدی،سرش رو بگیرید روی زغال.

قلیون دوم:وقتی نوبت قلیون کشیدن شما شد،حد و اندازه رو رعایت بکنید،جوری نشه که بهتون تیکه بندازن که حاجی دستت خسته نشه.

قلیون سوم:کام سنگین و خرکی نگیرید،اینجوری تنباکو رو میسوزونید.خیلی نرم و آهسته و نیم کلاچ پک بزنید که هم نخوابه و هم نسوزه و سرزنده بمونه.

قلیون چهارم:هر کس زحمت کشید و قلیون رو درست کرد،خودش هم باید چاقش بکنه.

قلیون پنجم:قلیون که چاق شد باید اول بزرگترین فرد جمع قلیون بکشه.اینجوری نباشه بچه مچه ها بریزن رو قلیون.حرمت بزرگتری رو حفظ بکنید.

قلیون ششم:کنار قلیون همیشه یه چایی نبات،خرما،آبنبات،باقلوا استانبولی،چیز شیرینی بزارین و بخورین که فشارتون نیفته و استفراغ نکنید و حالتون بد نشه.

قلیون هفتم:سیگارتون رو با ذغال قلیون روشن نکنید.توهین به دیگران هست.شاید مسخره بیاد،ولی خوب یه قانون نانوشته هست.مثل این که توی ارتش بدون کلاه نباید احترام بزاری.

قلیون هشتم:اگر وسط قلیون کشی رسیدین نپرین وسط،آخرین نفر باید به شما برسه،نوبت رو رعایت بکنید،حالا یه کام بگیرم،یه پک بزنم برم نداریم.

قلیون نهم:وقتی شلینگ رو از نفر قبلی گرفتین اگه خیلی خواستین مشتی رفتار بکنید آروم بزنید پشت دستش یا این که حتما تشکر بکنید.

قلیون دهم:اگه تازه قلیون کش شدین از دوسیب شروع نکنید،از آدامس نعنا،پرتقال،سیب یخ،چیزای سبک شروع بکنید.

قلیون یازدهم:قلیونتون رو قشنگ بشورین،آبش رو خالی بکنید وقتی تموم شد،سرش رو بشورین،همه اجزاش رو باز کنید و کنار بزارید اگه قرار نیست مدتها بکشید.

قلیون دوازدهم:قلیون رو جنده نکنید.یعنی یه شب باهاش سیب یخ،یه شب پرتقال خامه،یه شب بلوبری،یه شب آدامس دارچین نکشید،هر چی کشیدین توش همون رو ادامه بدین.

قلیون سیزدهم:کسی با دود قلیون حلقه زد،انگشت توی حلقه نکنید.

قلیون چهاردهم:دود رو توی صورت کسی فوت نکنید.

همین.بوس.

امید جانم ز سفر باز آمد.

وبلاگ میخواهید بخونید وبلاگ های درست و حسابی بخونید.

وبلاگ خواهر گلم "دکتر غمگین" سفارشی فالو بشه.آدم حسابی مملکت،متخصص،کار درست،خیلی هم قشنگ مینویسه.دوسش دارم.

https://lostinwonderland.blogsky.com/

همین دیگه.شما هم وبلاگ خوبی سراغ داشتین بیایین بگین.


خانوم ف چرا وبلاگت رو بستی؟؟؟

به شدت نگرانت هستم.

پانوشت؛دست و دلم به نوشتن نمیره،تا نفهمم عزیزِقشنگم،خانوم ف چرا وبلاگش رو بسته،نمیتونم بنویسم.نمیدونم چرا دلم شور میزنه.


پانوشت۲:چرا امشب این قدر ساکته؟چرا هیچ کس نیست؟اتفاقی افتاده به من نمیگین؟؟




پانوشت ۳:یه حال کثافتی دارم،کونم درد میکنه،پای چپم از کف پام تا زانوم درد میکنه،دماغم کیپ شده،بیحالم،کمی تب دارم،خسته ام.مشخصا دوباره دارم به همون آنفولانزای تخمی مبتلا میشم.

خانوم ف هیچ وقت بی خبری نمیرفت.حتما یه چیزی شده.


پانوشت ۴:حس ششم من بهم دروغ نمیگه.من مطمئن هستم یه اتفاق بدی واسه خانم ف افتاده،یا ناجور با شوهرش دعوا کرده و قهر کرده،یا یه چیزی شده.خانوم ف اگه اینجا رو میخونی،بدون که من نگرانت هستم.

به ناامیدی از این در مرو بزن فالی بود که قرعه دولت به نام ما افتد

امیدواری اول:درد کون کم بود،درد عجیبی ازکف پام شروع میشه و تا زانو میره بالا.کونم هم درد میکنه.استخون کونم درد میکنه.پام هم درد میکنه.واقعا آدم بی جونی هستم.تا یه کم سنگین کار میکنم زرتم قمصور میشه.کاش نویسنده ای،طراح وب سایتی،چیزی بودم فقط تو خونه میموندم و بیرون نمیرفتم.خیلی خونه موندن رو دوست دارم.شاید باورتون نشه ولی میتونم ماه ها از خونه بیرون نرم.کتاب میخونم،آشپزی میکنم،لباس ها رو میشورم،کارای خونه رو میکنم.

امیدواری دوم:دلم یه دوست میخواد،عزیز دل رو خیلی دوست دارم،ولی دلم گاهی اوقات یه دوست غیرهمجنس میخواد،نه که باهاش برم سانفرانسیسکو،نه،همین لاس خشکه هم راضی هستم.حالا هر کس هر چی میخواد بگه.واسم مهم نیست اصلا.

امیدواری سوم:اسنپ بهم ۵ میلیون اعتبار داده که از یه سری فروشگاه ها خرید کنم و تو ۴ قسط پرداخت کنم.ولی هیچی نمیشه خرید.با ۵ تومن ۵ سال پیش کلی چیز میشد خرید.الان نهایتا یه اطو یا یه همزن یا یه اسپیکر بلوتوثی.به شما هم اعتبار داده؟

امیدواری چهارم:ماشین ظرفشویی کوچیک و رومیزی هست که ارزون باشه؟