تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

حداقل یک‌چیز خوب در مورد تلویزیون وجود دارد، می‌توانی هر وقت که دوست داری خاموشش کنی، و هیچ‌کس هم شکایتی نمی‌کند.

تلویزیون و شبکه نمایش داره برای بار هزارم فیلم"فرشته ها با هم می آیند" رو میزاره.این فیلم رو از اون جهت میزاره که مردم تشویق بشن به فرزندآوری.

بعضی وقتها فکر میکنم توی مغز مسئولین مملکت چه میدونم والا جای مغز چیز دیگه ای هست.

والا من که آدم بیسوادی هستم بهتر از اینا بلدم کاری کنم که ملت بچه بیارن.اینا نمیخوان دست تو جیب بکنن و مفتکی فقط میخوان ملت بزان و بچه بیارن.نتیجه اش میشه چی؟هیچ،این میشه که فقط یه سری کس خل مثل من حاضرن ده ها میلیون از جیب خرج بکنن و تلاش کنن واسه بچه.بقیه میگن گه بخوریم بچه بیاریم و روز به روز زاد و ولد کمتر میشه.

اگر بخوام در مورد مشوق های بچه آوری حرف بزنم میتونم یه کتاب بگم ولی خوب من کی باشم که بخوام نظر بدم.

 سکانس خوب این فیلم هم اونجاست که یکی از بچه ها سوار روروک داره از پله ها میفته که باباهه یهو میرسه و میگیردش.قشنگ درش آوردن.

احساس می‌کردم مانند یک صندلی دندانپزشکی شده‌ام. هیچ‌کس از آن متنفر نیست، اما همه از آن اجتناب می‌کنند.

من متاسفانه یا خوشبختانه خیلی تلویزیون نگاه میکنم.یه برنامه ای شبکه ۳ میزاره.خدا وکیلی به جان جفتمون سم خالص هست،یعنی وقتی میبینمش با خودم میگم خدایا این چیه ساختن؟اوایل متنفر بودم از این برنامه ولی هی نشستم نگاه کردم و دیدم چقدر جذاب و خنده داره.شاید هم کم کم این قدر جالب شده.جالب که میگم یعنی سم هان،سم خالص.کسایی که خارج از کشور هستن میتونن از یوتیوب یا اپارات ببینن.اسم برنامه هست "خودمونی" مجری اش هم هیچ کس نیست جز مهران رجبی.شرکت کننده ها هم همه از دهات ها و روستاها گله ای و خانوادگی همه اومدن.یه چیزی میگم یه چیزی میشنوین.از اون مسابقه هاست که جز سم هیچ واژه ای براش ندارم بگم.حالا به دوستان دهاتی برنخوره یه وقت.چیز بدی نگفتم.

بیفته پاش میشم فداش واسه خودم یه لشکرم بیفته پاش میشم فداش خب آخه من یه دخترم

شب جمعه ای همتون معلوم نیست کجا هستین و چی کار میکنید و چه غلطی میکنید.

اسم من فقط بد در رفته،من که از صبح سر کار بودم تا عصری،الانم دارم برنامه محفل رو از شبکه قرآن میبینم،این دخترها سرود اجرا میکنن ناخودآگاه گریه میکنم.اصلا برنامه محفل خیلی بغضی هست.خیلی قشنگ اجرا میکنن.قشنگ با یه سرود حال و هوام عوض میشه و آدم ولایی میشم و عاشق رهبر و کشور.

من که معلومه کجام،شما کجایین شیطونای لعنتی این شب جمعه ای؟


پانوشت:بعضی وقتها چنان خلوته اینجا و هیچ کس کامنت نمیزاره که یه لحظه فکر میکنم یه اتفاقی برای دنیا افتاده از هیچ کس هیچ خبری نیست.

خیلی عجیب است که گاهی اوقات، خاطرهٔ مردگان، بسیار طولانی‌تر از خاطرهٔ یک زندگی ربوده شده به زندگی خود ادامه می‌دهد.

امروز صبح متوجه خبر فوت حسین زمان شدم.صدای حسین زمان خدا بیامرز رو خیلی دوست داشتم،صدای غمگینی داشت که روزهای شادی رو به یادم میاره.یاد پارک لاله و نوجوونی میفتم.

توی این سالها من توی دو پست خیلی قدیمی از حسین زمان یاد کردم.

اولی:

/https://travisbickle1.blogsky.com/1392/04/14/post-323/

توی این پست که مربوط به تیر ماه سال ۱۳۹۲ هست از حسین زمان و خاطرات مشترک نسل خودمون یاد کردم.خوب الان اگر بخوام تکمیلش بکنم توی این نزدیک ده سال اخیر چیزهای دیگه ای هم اضافه شده.و یک نفر هم پای این پست قدیمی کامنت گذاشته که اگه گفتین کیه؟"خانوم ف عزیزم".

پست دومی هم  مربوط به سال ۹۴ هستم که باز هم از حسین زمان عزیز یاد کردم و رفتم رو منبر و ادای روشنفکرها و جامعه شناس ها رو در آوردم و نطق کردم.

https://travisbickle1.blogsky.com/1394/12/14/post-1123/

من که نه،هیچ کس نمیدونه بعد مرگ چی میشه.ولی خدا رحمت بکنه حسین زمان رو.هنرمند خیلی خوب و نجیب و آقایی بود،صدای زیبا و محزونی داشت.

خدا رحمتش بکنه.



خوشحالی من، وسیلهٔ رسیدن به هیچ هدفی نیست. خود هدف است. خودش، هدف خودش است.

یه فیلم دیگه از داداش قشنگم تیموتی شالامی دیدم به اسم .Bones and All

فیلم جوری بود که شاید خیلی ها خوششون نیاد.ولی من دوست داشتم،یه داستان عاشقانه زیبا بود.فیلم خاصی بود.موضوعش در مورد دختری بود که در واقع آدم خوار بود و برای پیدا کردن مادر خودش راهی یه سفر میشه و اونجا و در طی سفر متوجه میشه که آدمهای دیگه ای هم مثل خودش هست.خلاصه که من دوست داشتم فیلمش رو.

فیلمهای خون آشامی بعضی هاشون خیلی قشنگه،اونایی که درون مایه عاشقانه دارن.به هر حال این رو هم باید از داداش گلم میدیدم.

زمان باج خود را می‌گیرد، تمام لذت و شادی‌ها درخشندگی و آب و تاب خود را بر اثر تکرار از دست می‌دهند.

ایلیاد هومر اول:دوستای خوبم که کامنت میدین هیچ وقت شده برگردین و جواب من رو به کامنتتون بخونین؟اگه جواب من براتون مهم نیست که اصلا جواب ندم؟

ایلیاد هومر دوم:متوجه شدم خیلی هاتون مشکل خواب دارین شبها،باید یه گفتمانی بزاریم،یه گروه طور،یه پست که فقط مخصوص شب ها باشه،هی بیاییم اونجا حرف بزنیم تا دو سه نصفه شب که خوابمون بگیره و بعدش هم پاکش کنیم.

ایلیاد هومر سوم:دارم کتاب ایلیاد هومر ترجمه کزازی رو میخونم،خیلی سخت ترجمه کرده،احتمالا منصرف بشم از خوندنش.

ایلیاد هومر چهارم:واقعا یه چیزی بگم،بعضی پست هام رو میخونم خودم از نوشتن خودم لذت میبرم درست مثل اون رفیقم توی هنرستان که میگفت من کونم رو تو آینه نگاه میکنم و باهاش جق میزنم.

ایلیاد هومر پنجم:حالا که بیخوابی زده به سرت یه بوس نمیدی؟

می‌خواهم مثل همه باشم در بچه‌دار بودن؛ و نمی‌توانم و نمی‌خواهم مثل همه باشم در تبعیت از مقررات. با این تضاد چه باید کرد؟

یه فیلم دیگه از داداش گلم تیموتی شالامی دیدم به اسم Ms steven.فیلم قشنگی بود.در مورد معلم خانم جوانی بود که به همراه سه دانش آموز خود به سفری جاده ای برای شرکت در یک رقابت تئاتر میره.و در این سفر ما با ضعف های شخصیتی خانم معلم آشنا میشیم‌.خوب بود فیلمش ولی تیموتی توش لخت نشد و اصلا هم صحنه نداشت.ولی قشنگ و سر راست بود.

امیدوارم تیموتی سالهای سال زندگی بکنه و هنرپیشه بزرگی باشه و پایان دراماتیکی نداشته باشه.

دیگه چی؟همین.بوس

من به قربان تو و حالت جذاب نگاهت

سخیف اول:یه چیزی میگم نه نگین به جز تتلو که کراش همتون هست،ترانه های آرون افشار قر میاره تو کمر همه نون خامه ای ها و دُخی ها از ۱۸ ساله تا ۱۸۰ ساله.

سخیف دوم:هر کس هر چی میخاد بگه،ولی دارم وکس میکنم الان،دردش رو دوست دارم،تمیزی بعدش رو هم دوست دارم؟کجا رو وَکس میکنم؟همه جام رو.با چی وکس میکنم؟دستگاهش رو دارم.ولی یه چیزی رو متوجه شدم.قربون حکمت خدا برم موهای داخل دماغ که این قدر بلند و کلفت و ضخیم و جون سخت هستن،موهای سر اینجوری نیستن.

سخیف سوم:امشب کدوم فیلم داداشم تیموتی شالامی رو ببینم؟

سخیف چهارم:در تمام عالم وبلاگ نویسی کسی مثل من پیدا میشه؟نه والا سلطان،نه به قرآن،تو یه دونه ای تراویس.جون بکنیمت.

سخیف پنجم:تا اینجا اومدی یه بوس نمیدی؟

نوازشم کن،نوازشم کن،اگه دوستم داری تو خواهشم کن

یه خواننده ای هست به اسم سعید پور سعید که ترانه های قدیمی اش برای من خیلی خاطره زنده میکنه.یه ضبط یک کاسته ژاپنی داشتیم که نوار این سعید رو داشتیم و خیلی آهنگ هاش اون موقع خفن به گوش میومدن خصوصا این که توی ایران هم زندگی میکرد طرف.

خاطرات بچگیم توی آهنگ های معین،سعید پورسعید،فیلمهای بروسلی،جن گیر،آهان گفتم جن گیر،واقعا پدر و مادر کس مشنگی داشتم من،یا شاید هم خیلی آزاد اندیش بودن یا شاید هم اصلا به این چیزا فکر نمیکردن،ولی من توی شش،هفت سالگی فیلم جن گیر رو مثلا دیدم،یا فیلم "کابوس در خیابان الم" رو.خیلی تخماتیک میترسیدم.دیگه چی از بچگی به یاد میارم؟آهان اندی،کلیپش که دختر ایرونی رو میخوند،فیلم چارلز برانسون.دیگه چی؟صدای کولرگازی ها،گرمای تابستون،کانون پرورش فکری،بازی های تخمی توی کوچه.دوچرخه bmx،شوشول بازی.بامیه،شیرینی های سنتی.قرمه سبزی جنوبی،قلیه ماهی،سمبوسه با سس تمر هندی تند،پنیر شهری،خوراکی ها اون موقع خوشمزه تر بودن.دیگه چی از بچگی یادم میاد؟کلاس تکواندو،کلاس ریاضی،آتاری بازی توی زیرزمین خونه،نقاشی کشیدن،خیار و نمک،صف های تخمی نونوایی.

بچگی خوب بود ولی تخمی بود.هزاران هزار بار شکر که هر چی کتک خوردیم از معلم های عقده ای و پدر و مادر ولی دایی و عمو و پسر بزرگتری توی بچگی نکردمون.

با من قهر نکنید،آشتی کردن بلد نیستم یهو فراموشتون میکنم.

متاسفانه با این سن و سالم هنوزم میرم توی چت روم های تلگرام و با دخترها یا حداقل تا جایی که میدونم آیدی های دخترونه سکس چت میکنم.چون احتمال این که طرف مقابل یه مرد جاافتاده اهل نهبندان باشه که عکس پروفایل هم هانده ارچل باشه خیلی زیاده.یا اگر پاش بیفته سکس تلفنی.بالاخره هر کس یه جوریه منم اینجوری هستم دیگه.از سال ۷۹ به چت کردن با غریبه ها عادت دارم تا الان که عاقله مردی شدم.

اما چیزی که توی تمام این سالها اصلا عوض نشده یه تیپ آدمهایی هستن که یهو میان و یه چیزی میگن وسط چت روم مثلا یهو یکی برمیگرده و میگه:"کسی کیر نمیخواد؟".آدم میمونه بهش چه جوابی بده؟مثلا بگه آره قربون دستت من میخوام،یه دونه شق شده و یه خوابیده و یه نیم راست بی زحمت بکش برام ببرم خونه.یا یکی دیگه یهو در میاد میگه:"نفر سوم هستم زنتون رو میکنم".بازم جواب دادن به این آدما سخته،بگی تو رو خدا راضی به زحمتت نیستم،شرمنده میکنی به خدا یا بگی چی مثلا به این آدم.یا مثلا وقتی بحث میشه با یکی از یه دهاتی از مشهد یا یه دهاتی از تُرکستان برمیگرده میگه:"بیا مشهد تا کونت رو پاره کنم".من حالا باید برم تو اسنپ تریپ،یا تو سایت علی بابا،یا تو سایت رجا،بلیط قطار غزال چهار تخته بگیرم،چمدونم رو جمع کنم،مرخصی بگیرم راه بیفتم و هیجده ساعت تو راه باشم و برسم مشهد که آقا کونم رو پاره بکنه.یه سری دیگه هم مینویسن،۱۷ سالمه،بدنسازم،کیر قلمی و سفید دارم،بیا پی وی.اولا خودت بیا پی وی،بعدش هم تو شاشت هنوز کف نکرده.در ثانی کسی دنبال کیر سفید و قلمی نیست،والا من که مرد هستم کیر کلفت و سیاه دوست دارم نه سفید و قلمی.یه سری دیگه هم میگن واسه یه برنامه ۵ تومن میدم،لامصب جف بزوس تو اگه واسه سی ثانیه حاضری ۵ تومن بدی چرا توی تلگرامی؟تو بیا من خودم میخورمش برات.یه خالی هایی ملت میبندن.یا یکی دیگه میگه یه تومن میگیرم میشاشم تو صورتت.خدا وکیلی،جان من،جان جفتمون کسی پیدا میشه یه تومن بدن که بشاشن تو صورتشون؟به من یه تومن که نه،هشتصد،نه اصلا پونصد،نه به خدا ۵۰ تومن بدن حاضرم برینم تو صورتشون نه که بشاشم.

خلاصه که دنیای غریبی هست تو این چت روم ها.یه پست نوشتم که هیچ کس جرات نکنه کامنت بزاره.

همین.بوس.